eitaa logo
اشعار مذهبی
675 دنبال‌کننده
56 عکس
4 ویدیو
3 فایل
آدرس در تلگرام https://t.me/janatmahdi آدرس در واتس آپ https://chat.whatsapp.com/GNrNYw6uBbEFeBunVJoiXM آدرس در ایتا https://eitaa.com/jannatolmahdi آدرس در سروش http://sapp.ir/jannatolmahdi آدرس سایت اینترنتی Www.janatmahdi.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام باز هم زائرتان نیستم از دور سلام با زبانی که به ذکرت شده مأمور سلام به سلیمان برسد از طرف مور سلام کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها باز از دوریت افتاده به کارم گره ها ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرم زود ما را برسانید به مشهد ، به حرم مست از آنیم که از باده به خم آمده ایم ما سفارش شده ایم ، از ره قم آمده ایم یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست پس از این فاصله تا طوس دویدن زیباست پا برهنه شدن و جامه دریدن زیباست بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست پیچش قافله ی ما که به سوی نور است رگه ای در دل فیروزه ی نیشابور است چه خبر در حرم ضامن آهو شده است؟ صحن ها بیشتر از پیش چه خوش بو شده است طرف پنجره فولاد هیاهو شده است باز یک چشمه از آن لطف و کرم رو شده است مادری گریه کنان ذکر رضا می گیرد دست و پای فلجی باز شفا می گیرد با شفا از تو ، چه زیبا شده بیمار شدن به تو وابسته شدن با تو گرفتار شدن کار من هست فقط گرمی بازار شدن گر چه در باور من نیست خریدار شدن- -یوسفم باش، بدون تو کجا برگردم؟ من برایت دو سه تا بیت کلاف آوردم تو خودت خواسته ای دار و ندارم باشی کاش لطفی کنی و آخر کارم باشی مرد سلمانی تو باشم و یارم باشی لحظه ی مرگ بیایی و کنارم باشی قول دادی به همه پس به خدا می آیی هر که یک بار بیاید تو سه جا می آیی مجید تال t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
يا صاحب الزمان(عج) ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت  مانند مرده ای متحرک شدم، بیا بی تو تمام زندگی‌ام در عدم گذشت می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر دنیا خلاف آن چه که می خواستم گذشت دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده ام از راه حلق تشنه ی من، مثل سَم گذشت بعد از تو هیچ رنگ تغزّل ندیده ایم از خیر شعر گفتن، حتّی قلم گذشت تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت مولا شمار درد دلم بی نهایت است تعداد درد من به خدا از رقم گذشت 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌ t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
پادشاها ! جـرم ما را در گذار ما گنـه کاریم و تـو آمرزگار تو نکوکاری و ما بـد کرده‌ایم جـرم بی‌پایان و بی‌حد کرده‌ایم سالها در فسق و عصیان گشته‌ایم آخر از کرده پشیمان گشته‌ایم بحـر الطاف تـو بی پایان بود ناامیـد از رحمتت شیـطان بود نفـس و شیـطان زد کریمـا راه من رحمتت باشد شفـاعت خواه من چشـم دارم کز گنـه پاکم کنی پیش از آن کاندر جهان خاکم کنی عطار http://t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
علیه‌السلام سلام ای طبیب طبیبان سلام سلام ای غریب غریبان سلام الا ماهتاب شبستان توس الا حضرت نور، شمس‌الشموس غریبم من از راه دور آمدم به دنبال یک جرعه نور آمدم شبم، آه یک جرعه ماهم بده پناهی ندارم پناهم بده ببخشا اگر دور و دیر آمدم جوان بودم، امروز پیر آمدم منم زائری خام و بی‌ادعا کبوتر کبوتر کبوتر دعا اگر مست و مسرور و شاد آمدم من از سمت باب‌الجواد آمدم من از عطر نامت بهاری شدم تو را دیدم آیینه‌کاری شدم تو این خاک را رنگ‌وبو داده‌ای به ایران من آبرو داده‌ای ببخشای این عاشق ساده را ببخشای این روستازاده را تو را دیدم و روشنایی شدم علی‌بن‌موسی‌الرضایی شدم... t.me/janatmahdi http://eitaa.com/jannatolmahdi
منِ ناقابل و این لطفِ فراوان نه عجب سائلِ خسته و آقاییِ سلطان نه عجب من درِ خانۀ اربابِ کرم آمده ام دادنِ مُلک دو دنیا به گدایان نه عجب حاجتم نیست به من مُلک و مَلک بخشیدن لیک لبخند تو ای شاه خراسان نه عجب زندگی را به تو مدیونم و خود میدانم بندگی خواستن از درگه سلطان نه عجب با رضا حرفِ دلم، جان جواد این جمله است: سر به پای تو چو آهوی گریزان نه عجب دیدنِ گنبد و گلدسته چه زیباست، ولی دیدن روی تو ای خسرو خوبان نه عجب از تو و جدِّ تو و مادر تو نیست بعید حرفِ مِنّا شدنم با تو، چو سلمان نه عجب هم‌نشینیِ سحر با تو چه حالی دارد روضه خوانِ تو شوم با دلِ سوزان نه عجب بدنِ بی سرِ ارباب اگر بی کفن است بر سرِ نیزه رود قاری قرآن نه عجب چه بگویم ز غمِ عمَّتیَ المَضروبَه این که در شام شود جزوِ اسیران نه عجب آن که در کوفه به زندان بلا می افتد با سه ساله برود گوشۀ ویران نه عجب محمود ژولیده t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
قلم را، دفترم را دوست دارم و این طبع ترم را دوست دارم چقدر اینکه برایت، در زیارت غزل می آورم را دوست دارم یکی از این سحرها شاعرم کرد سحرهای حرم را دوست دارم سحرها در شبستان گوهرشاد نماز مادرم را دوست دارم نگینش را همین مشهد خریدم اگر انگشترم را دوست دارم میان زائران دل شکسته غم ِ دور و برم را دوست دارم به لطف آن سه باری که می آیی جهان دیگرم را دوست دارم شفا می خواستم اما کنارت همین که بهترم را دوست دارم وداعی نیست در رسم کریمان سلام آخرم را دوست دارم t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
آدم ندیده عاشق دلبر نمی‌شود کشتی بدون آب شناور نمی‌شود دلبر زیاد بوده و امّا در این میان هر دلبری که حضرت حیدر نمی‌شود عین علی تمامی عشق است و راه عشق پیمودنش به جز تن بی‌سر نمی‌شود شیری که نعره‌اش همه آیات زلزله است با او کسی به جنگ برابر نمی‌شود در شأن او خدا صفت لا فتی دهد جز او کسی که فاتح خیبر نمی‌شود گشتم نگرد در همه عالم به جز علی آیینه‌ای برای پیمبر نمی‌شود آدم که نه خدا که نه پس کیست این علی؟ آخر بشر که همسر کوثر نمی‌شود t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
ای آن که کاروبار تو مشکل‌گشایی است در آستان لطف تو کارم گدایی است از بس که مهربان و رئوفی برای تو فرقی نکرده است که زائر کجایی است دیدیم در نگاه بلند کبوتران در این حریم اوج اسارت، رهایی است ما صاف‌و‌ساده در طلب دیدن توایم آقا قبول کن، دل ما روستایی است دل‌های عاشقان بلادیده‌ی تو را از هرچه غیر دوست امید جدایی است ما از عدم به عشق تو رفتیم در وجود پیش از الست قدمت این آشنایی است تنها نه این که حج فقیرانی ای امام هرکس که زائر تو شود کربلایی است با دست خالی آمدم و دست پُر شدم سهم من از زیارت تو این رباعی است: "دل خسته و روسیاه، با بار گناه افتاده دلم به راه، با بار گناه چون ذره پِیِ کسب فروغ از خورشید رفتم به پناه شاه، با بار گناه" مجتبی خرسندی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
علیه‌السلام ساحت قدس تو ای آینۀ «آیۀ نور» هست سرچشمۀ آگاهی و شیدایی و شور یافت چون روشنی از نور تو ای «شمس شموس»! زنده شد در دل هر ذرّه تمنّای حضور در و دیوار حریم تو دهد بوی بهشت صحن و ایوان تو دارد اثر بوسۀ حور «حجّت هشتمی» و حاجت ما عرض نیاز ای چو اجداد کریمت به کرامت مشهور سرمۀ چشم کُنَد آیۀ «فَاخلَع نَعلَیک» هر مسافر که شود زائر این «وادی طور» یک نظر دید تو را «یوسف» و صد مرتبه گفت: «قُل هُوَ اللهُ أحد، چشم بد از روی تو دور» «نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد» گر کُنَد از حرم قدس تو در «توس» عبور عشق شد فرش «قدمگاه» تو چون کرد نگاه به جمال ملکوتی تو در «نیشابور» از حدیثی که در آن روز، تلاوت کردی موج زد در همه‌جا سلسله در سلسله نور به تولّای تو ای روحِ «شب قدر» قسم به دعای تو مگر، سر بزند «صبح ظهور» دستگیرِ همه شد لطف تو در «دار الفیض» دلنوازِ همه شد مهر تو در «دارِ سرور» «یا مُعینَ الضُعَفا»! چشم امیدش به شماست گرچه عمری ز «شفق» سر زده تقصیر و قصور t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
وضو گرفت و به لب گفت ذکرِ یاهو را دلش خوش است جوابش نمیکنی او را   سپرد پای سفر را به کفشداریتان پس از ضریح، بغل کرد هر دو زانو را   نشست و روضۀ ارباب کربلا را خواند شفیع کرد غریبِ شکسته‎پهلو را   و گفت شاه خراسان، شکسته است دلم گرفته است دو چشمِ من از شما سو را   گِرِه زدم همه را من به پنجره فولاد دلم، دو دیدۀ تر را، سفیدیِ مو را   اگر چه نوکرِ خوبی نبوده‎ام آقا ضمانتم بکن آنگونه‎ای که آهو را   در این میان یکی از خادمان نبات آورد به دستِ مادرِ من داد، نوشدارو را   دلِ شکسته‎اش آرام شد، سپس برخاست و پاک کرد از آن گونه‎ها دوتا جو را   قطار رفت و قطار آمد و مرا آورد همان کسی که شفاداده‎ای شما او را ساجده‌کردونی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
علیه‌السلام دوس دارم نگات کنم، تو هم منو نگا کنی من تو رو صدا کنم، تو هم منو صدا کنی قربون چشات برم، از راه دوری اومدم جای دوری نمی‌ره، اگه به من نگا کنی دل من زندونیه، تویی که تنها می‌تونی قفسو وا کنی و پرنده رو رها کنی می‌شه کنج حرمت گوشۀ قلب من باشه؟ می‌شه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی؟... تو غریبی و منم غریبم اما چی می‌شه این دل غریبه رو با خودت آشنا کنی دوس دارم تو ایوون آینه‌ت از صبح تا غروب من با تو صفا کنم تو هم منو دعا کنی... دلمو گره زدم به پنجره‌ت دارم می‌رم دوس دارم تا من میام زود گره‌ها رو وا کنی... t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
همیشه قبلِ هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبول‌ام کن من آداب زیارت را نمی‌دانم نمی‌دانم چرا این‌قدر با من مهربانی تو نمی‌دانم کنارت میزبان‌ام یا که مهمان‌ام نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند که از لبخند لبریزاَم، که از گریه فراوان‌ام به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرق‌ام کن در این امواج پرشوری که من یک قطره از آن‌ام سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه بریز آرامشی دیرینه در سینه، پریشان‌ام تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمان‌ام اگر سلطان تویی دیگر اِبایی نیست می‌گویم: که من یک شاعر درباری‌ام، مداح سلطان‌ام . حمیدرضا برقعـــــے . t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
علیه‌السلام فرازی از یک شب بود و بارگاه تو چون خرمنی ز نور می‌ریخت در نگاه زمین آبشار طور.. گلدسته‌ها به حُرمتِ بانگ اذان بلند چون دست‌های عاطفه بر آسمان بلند پرواز اشک، گَرد غم از چهره می‌زدود آواز التجا همه‌جا بال می‌گشود عطر محبت تو در آفاق می‌نشست آهنگ نور بر دل عشاق می‌نشست از کوچه‌های خستۀ دلتنگ تا شما می‌آیم ای نهایت امّیدِ ما، شما! وقتی که می‌رسم به تو لبخند می‌زنی در خود شکسته‌ام، تو مرا بند می‌زنی لبخند سبز تو به دل امّید می‌دهد یعنی به دست ما گل خورشید می‌دهد هر چند چون غبار غریبی پیاده‌ام اینجا برای دیدن تو ایستاده‌ام وقتی که با اشاره صدا می‌کنی مرا از قید هر کلام رها می‌کنی مرا.. جایی که عطر عشق تو پرواز می‌کند درهای بسته را به سحر باز می‌کند.. وقتی که اشک در قدم آه می‌چکد آیینۀ نگاه تو اعجاز می‌کند هر غنچه خاطرات دلِ تنگ خویش را تا باز می‌شود، به تو ابراز می‌کند شعر زلال چشمۀ آن چشم‌ها مرا در مثنوی همیشه غزل‌ساز می‌کند اینجا دری به خلوت عشّاق بسته نیست بالی برای سیر به آفاق بسته نیست اینجا مراد از چمن اشک چیدنی‌ست نور دعا به چهرۀ احساس دیدنی‌ست اینجا تو را به سیرِ سماوات می‌برند لب‌های بسته را به مناجات می‎‌برند.. بالی بزن که وسعت این طورِ غرق نور با چلچراغ اشک شود آبشارِ طور در پرتوِ نگاهِ نوازشگر رضا داروی درد می‌چکد از آبیِ فضا.. دریاست این تبارِ سخاوت،‌ وضو بگیر هر حاجتی که داشتی امشب از او بگیر.. t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
جام ِجهان نماست، در این قطعه از بهشت آرامِ جان ماست در این قطعه از بهشت فوج فرشتگان به نیایش نشسته‌اند آوای «ربّنا»ست در این قطعه از بهشت آیینۀ شكوه ِ«كلیم» است و «کوه طور» آن نور و آن صداست، در این قطعه از بهشت هر دل كه زنده است به انفاس موسوی هم‌صحبت خداست، در این قطعه از بهشت خورشید شاهد است، كه نقش كتیبه‌ها «والشمس والضحی»ست، در این قطعه از بهشت عطر مدینه، نور نجف، رنگ كاظمین اشراق كربلاست، در این قطعه از بهشت هرگاه سعی در طلب معرفت كنی هم مروه، هم صفاست، در این قطعه از بهشت عشاق، در «طواف حرم» موج می‌زنند حجّ من و شماست، در این قطعه از بهشت جان ِجهان كجاست؟ در این عرش آستان محرابِ دل كجاست؟ در این قطعه از بهشت در چشم عارفان سحرخیز، آسمان آبی‌تر از دعاست، در این قطعه از بهشت صدق و صفا، خلوص و یقین، عشق و آرزو باران واژه‌هاست، در این قطعه از بهشت فولاد، پای پنجره‌اش آب می‌شود اسرار كیمیاست، در این قطعه از بهشت روشن‌تر از ستاره، به مژگان نشسته است اشكی كه بی‌ریاست، در این قطعه از بهشت جای دگر، سراب فریب و غمِ فناست سرچشمۀ بقاست، در این قطعه از بهشت در خلوتِ خیالِ خود از خویشتن بپرس از ما «رضا» رضاست، در این قطعه از بهشت؟ ما را به باغ و گلشن و صحرا چه حاجت است؟ تا حجّت خداست، در این قطعه از بهشت اذن ورود ما به حرم چیست غیر اشک؟ وقتی قرار ماست، در این قطعه از بهشت زائر در این حریم مطهر، غریب نیست بیگانه، آشناست، در این قطعه از بهشت تذهیب‌نامۀ عمل عاشقان، «شفق»! امضای مرتضاست، در این قطعه از بهشت محمدجواد غفورزاده t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
خواستم کرب‌وبلا باشم شبی اما نشد زیر قبّه یک شب جمعه ولی آقا نشد با چه رویی من بگویم نوکرت بودم حسین سهمم اما یک زیارت بین زائرها نشد بعد از عمری گریه‌کردن در میان روضه‌ها یک سفر تا کربلا در خواب هم حتی نشد ترس دارم دوستان گویند بعد از مردنم که فلانی هم آخرش رفت از دنیا نشد t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
باز هم صحبت فرداست قرار ماها باز هم خیر ندیدیم از این فرداها چقدر پای همین وعده تو پیر شدند جگر مادرها موی سر باباها سیزده قرن گذشته همه‌اش فردا بود پس چه شد آمدن آن نفر فرداها؟ سیزده قرن نفس‌های زمین پر شده از پسر فاطمه ها ای پسر زهرا ها سیزده قرن تو آن‌جایی و ما این‌جاییم چه کنم راه به آن‌جا ببرند این‌جاها؟ خب بگویید بمیرید اگر قسمت نیست دیدن یک نفر از یک نفر از آقاها باز کرسی زمستانی ما گرم نشد باز هم سرد گذشتند شب یلداها t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
زاهد و من روی تربت هر دو سجده می‌کنیم او به شوق وصل جنّت من ز هجر کربلا در میان سجده دائم هر دو یاد جنّتیم او به فکر حوریان و من به فکر کربلا ذکر او سبحان ربّی باشد و حمد خدا من لبم در بین سجده گرم ذکر کربلا او ندارد حاجتی جز دیدن باغ بهشت من ندارم حاجتی در سجده غیر کربلا زاهدا در حالت سجده بمان من می‌روم سوی جنّت با همین چند خط شعر کربلا t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است نام تو معنی دل بردن و دل باختن است قیمت «دوستی» ای دوست! اگر جان باشد این خرید‌ار تو آمادۀ پرداختن است تا زمانی که نیابیم تو را، کار جهان سنگ در برکۀ بیهودگی انداختن است بشناسیم و نبینیم تو را حرفی نیست! غصّۀ ما همه از دیدن و نشناختن است با غم یار بسوزیم و بسازیم ولی همۀ قصه مگر سوختن و ساختن است؟ t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
آه ای اسیرِ روضه‌‌یِ سربسته کیستی مردِ غریبِ حُجره‌یِ دربسته کیستی این حُجره هم به ناتوانی تو گریه می‌کند پیری بر این جوانیِ تو گریه می‌کند در خانه‌ی امام چرا دست می‌زنند با ناله‌ات مدام چرا دست می‌زنند ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن اصلا صدای تو به صدایی نمی‌رسد این آب آب آب به جایی نمی‌رسد اُفتاده‌ای زِ دامن زهرا به رویِ خاک کمتر بکش محاسن خود را به روی خاک کِل می‌کشند گریه‌ی زهرا درآورند کف می‌زنند دادِ رضا را درآورند تو هرچه می‌کنی جگرت را چه می‌کنی با حال و روزِ خود پسرت را چه می‌کنی با خود چه داشت زهر ، تنت را کبود کرد باور نمی کنم دهنت را کبود کرد جانم حسن شبیه حسن روضه‌های توست "نامرد بِینِ کوچه مزن" روضه‌های توست اما به این صدای غریبانه خنده کرد بر ناله‌ی تو کُلفَتِ این خانه خنده کرد می‌کوبد آه پا به زمین پیش مادرت می‌ریزد آب را به زمین پیش مادرت بُردند نیمه جان بدنت را به پُشت‌ِبام از پا کشانده‌اند تنت را به پشت‌ِبام می‌رفت پیکرت به روی پله‌های تیز می‌خورد هِی سَرَت به روی پله‌های تیز از سنگها برای تو اَبرو نماده است آقا چرا برای تو پهلو نمانده است رفتی به روی بام ولیکن هزار شُکر گیرم سه روز و شام ولیکن هزار شُکر گیرم به پشت بام ولی سایبان که هست چندین کفن برای تو با دوستان که هست گیرم سه روز و شب ولی آخر پسر رسید اینبار هم پسر به کنار پدر رسید شکر خدا عقیق تو را ساربان نبرد رنگ لبان خشک تو را خیزران نبرد آقا قسم که پیرهنت را نمی‌کِشند با نیزه‌ای شکسته تنت را نمی‌کِشند حسن لطفي t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
علیه‌السلام آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده ای حرمت ملجأ درماندگان دور مران از در و راهم بده... لایق وصل تو که من نیستم اذن به یک لحظه نگاهم بده... تا که ز عشق تو گدازم چو شمع گرمی جانسوز به آهم بده لشکر شیطان به کمین من است بی‌کسم ای شاه پناهم بده از صف مژگان نگهی کن به من با نظری یار و سپاهم بده در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سیاهم بده ای که عطابخش همه عالمی جملۀ حاجات مرا هم بده آنچه صلاح است برای «حسان» از تو اگر هم که نخواهم بده t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است نام تو معنی دل بردن و دل باختن است قیمت «دوستی» ای دوست! اگر جان باشد این خرید‌ار تو آمادۀ پرداختن است تا زمانی که نیابیم تو را، کار جهان سنگ در برکۀ بیهودگی انداختن است بشناسیم و نبینیم تو را حرفی نیست! غصّۀ ما همه از دیدن و نشناختن است با غم یار بسوزیم و بسازیم ولی همۀ قصه مگر سوختن و ساختن است؟ t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
محبت علی و فاطمه ، حسین و حسن محبتی که پدر داده یادمان این است محبتی که سرانجام در حساب و کتاب رسد به روز قیامت به دادِمان این است فقط ز درسِ الفبا " حُ سِ ی ن " را بلدیم هزار شکر که سطح سوادمان این است چه فرق می کند اصلاً عجم ، عرب ، غیره... که اهل روضه شدیم و نژادمان این است یکی زیارت دنیا یکی شفاعت حشر تمام خواهشِ دلهای خادمان این است بقیع می شود آباد مثل کرببلا خدا گواست که ما اعتقادمان این است مهدی مقیمی @janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بسم الله الرحمن الرحیم جوان خانه‌ی زهرا غریبِ زهرا تو صدای  ناله‌ی  اَمَن یُجیبِ زهرا تو بمیرم از غمت آقا کسی نداری که غریب و زخمی و تنها کسی نداری که میان حُجره پَرَت را کسی نمی‌گیرد عزیزِ تشنه سرت را کسی نمی‌گیرد چقدر غرقِ عرق  غرقِ درد  تب داری میانِ سُرفه جگرپاره رویِ لب داری به دادِ تو نرسیدند تا صدا نزنی کسی نبود کنارت که دست و پا نزنی صدای بال و پَر بسته از قفس نرسد صدا نزن که صدایت به هیچکس نرسد صدا نزن که نفسهات مختصر نشوند صدای هلهله‌ها تا که بیشتر نشوند صدای هلهله آمد  رضا رضا نکنی که دست و پا بزنی و خدا خدا نکنی صدا نزن که به دَف می‌زنند در پَسِ در جوابِ دادِ تو کَف  می‌زنند در پَسِ در نگو  جوانِ رضا تشنه‌ای که آبی نیست بیا نگو جگرت سوخت که جوابی نیست  عجیب زهر بدی بود شعله بر پاکرد تمامیِ جگرت را  که اِرباًاِربا کرد  کسی نگفت که آبی دهان خشکش را کسی نگفت که رحمی زبانِ خشکش را به پُشت حُجره کنیزان و همسرش اینجاست  کسی نگفت نخندید مادرش اینجاست میان حجره پَرَت را کسی نمی‌گیرد عزیزِ تشنه سرت را کسی نمی‌گیرد  نه ظرف آب کنار و نه بستری داری نه گِرد خویش برادر نه خواهری داری برادری که  به قربان پیکر تو رَوَد نه خواهری که رسد زود همسر تو رَوَد نه گریه‌کُن که پِی‌ات سر به دشت بگذارد نه خواهری که برای تو طشت بگذارد میان خنده و دشنام بردنت آقا کِشان کِشان به رویِ بام بردنت آقا کنار خشکْ لبت ، کاسه‌های آب اُفتاد کشان کشان بدنت زیر آفتاب  اُفتاد کشیده‌اند زِ پا  با سرت چه بد خوردی میان راه بگو  چندتا لگد خوردی؟ به روی بام ولی مثل اینکه پامالی به روی بام ولی نه میانِ گودالی ولی به سویِ تو  خیره  نگاهِ دختر نیست به روی جسم تو جز سایه‌ی کبوتر نیست هزار شُکر که جسمِ تو نامرتب نیست  هزار شُکر که بر بام ، جای مَرکب نیست (حسن لطفی ۴۰۰/۴/۱۹) t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بسم الله الرحمن الرحیم جواد تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر "یا ایُّهَاالجَواد تَصَدَّق عَلَی الفَقیر" حس کرده است ثروت عالم به دست اوست وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر از حدّاکثر همه سر بوده هر زمان از تو رسیده است به حدّاقل، فقیر این گوشه‌چشم توست که اکسیر اعظم است با یک نگاه تو به غنی شد بدل فقیر از دیگران زیاد شنیده، ولی فقط دیده همیشه جود تو را در عمل فقیر با دست پر به خانه‌ی خود رفته هر زمان با دست خالی آمده در این محل فقیر از آن زمان که لطف تو را دید تا ابد شد روزگار تلخ به کامش عسل فقیر "دارایی جواد به منزل نمی‌رسد" درباره‌ی تو ساخته ضرب‌المثل فقیر این بیت‌ها گدای جوادالائمه‌اند با این نیّت ردیف شده در غزل فقیر یابن‌الحسن! به نیّت تعجیل در ظهور "الغوث" دم گرفته غنی، "العجل" فقیر مجتبی خرسندی اللهم عجّل لولیک الفرج. @janatmahdi http://eitaa.com/jannatolmahdi
آن روز کاظمین چو بازار شام شد دنیا برای بار نهم بی‌امام شد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام در بارش ملائکه خود، بار عام شد تا سایه‌بان شود به تن زهر دیده‌اش خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد... آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد آن روز ذوالفقار علی در نیام شد آتش نشست در جگر کربلایی‌اش یعنی به رسم خون خدا تشنه‌کام شد... عباس احمدی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi