eitaa logo
اشعار مذهبی
696 دنبال‌کننده
60 عکس
4 ویدیو
3 فایل
آدرس در تلگرام https://t.me/janatmahdi آدرس در واتس آپ https://chat.whatsapp.com/GNrNYw6uBbEFeBunVJoiXM آدرس در ایتا https://eitaa.com/jannatolmahdi آدرس در سروش http://sapp.ir/jannatolmahdi آدرس سایت اینترنتی Www.janatmahdi.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
بهشت عدن کجا و صفای تربت تو قیاس ذرّه کجا و بسیط رحمت تو مشام اهل دل از عطر اشک مست شود دمی که غنچه لب گل کند به مدحت تو چگونه اشرف مخلوق آبرو می‌یافت اگر اراده نمی‌کرد حق به خلقت تو تمام عمر چو خورشید فیض می‌بخشد اگر به ذرّه بیفتد نگاه رحمت تو ز چشم فاطمه فردا نهان نمی‌ماند دلی که گشت نهان‌خانه محبّت تو هنوز رنگ شفق مانده سرخ تا که مگر در التهاب بسوزد به پاس حرمت تو حدیث درد تو را چون شنیدم از مادر ز کودکی شدم ای دوست غرق محنت تو مرا به مجلس سوگ تو داد مادر شیر که عادت است مرا گریه در مصیبت تو چه کار کرده‌ای ای روح گریه زینب که ریخت اشک پیمبر گه ولادت تو تمام ترسش از این است آذری نکند بمیرد و نرسد عاقبت به ساحت تو t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
تپش‌تپش‌زدن قلب ما حسین‌حسین پناه نوکر بی‌دست‌وپا حسین‌حسین کسی که گریه‌کنش شد دگر چه می‌خواهد؟ نوشته‌ایم به جای دعا حسین‌حسین خدا سپرده همه چیز را به دستانش سر قنوت بگو با خدا حسین‌حسین بگو به حرمت نام حسین یاعباس بگو به حرمت عباس یاحسین‌حسین اگر نبود که دنیای ما جهنّم بود رفیق بی‌کلک هر گدا حسین‌حسین تمام لذّت گهواره تا شب قبرم چه ابتدا و چه در انتها حسین‌حسین صدای من که بگیرد فدای نام شما همیشه می‌زنم آقا صدا حسین‌حسین به طوس رفتم و ناله زدم غریب‌غریب ندا رسید ز سوی رضا حسین‌حسین خودت بگو چه کند خواهر تو بعد از تو تنت به خاک و سرت نیزه‌ها حسین‌حسین t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
# غم_خرّم ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنی‌آدم‌اند! سوختگان غمت، با غم دل خُرّم‌اند هر که غمت را خرید، عشرت عالَم فروخت باخبرانِ غمت، بی‌خبر از عالَم‌اند در شکن طُرّه‌ات، بسته دل عالمی‌ست وآن همه دل‌بستگان، عقده‌گشای هم‌اند یوسف مصرِ بقا، در همه عالم تویی در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهم‌اند تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست کاین شهدا تا ابد، فخر بنی‌آدم‌اند... چون به جهان خُرّمی، جز غم روی تو نیست باده‌کشان غمت، مست شراب غم‌اند عقد عزای تو بست، سنّت اسلام و بس سلسلۀ کائنات، حلقۀ این ماتم‌اند گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خم‌اند خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را زان که شهیدان او، جمله مسیحا دم‌اند هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان در قدمت جان‌فشان، با قدمی محکم‌اند سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل تواَم‌اند محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب پیک و رُسُل در میان، محرم و نامحرم‌اند در غمِ جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا؟ کاین قطراتِ عُیون، زخم تو را مرهم‌اند t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
سلام ایزد منان سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل به آن نیابت عظمای سیدالشّهدا به آن جلال خدایی به آن جمال جمیل شهید عشق که سر در منای دوست نهاد به پیش پای خلیل خدا چو اسماعیل سلام بر تو که دارد زیارت حرمت ثواب گفتن تسبیح و خواندن تهلیل هوای گلشن مهرت نسیم پاک بهشت شرار آتش قهرت حجاره سجّیل تو بر حقی و مرام تو حق امام تو حق به آیه‌آیه قرآن به مصحف و انجیل ببین دنائت دنیا که از تو بیعت خواست کسی که پیش جلال تو بنده‌ای‌ست ذلیل محیط کوفه تو را کوچک است و روح بزرگ از آن به بام شدی کشته ای سلیل خلیل فراز بام سلام امام دادی و داد میان لجّه‌ای از خون جواب شاه قتیل به پای دوست فکندی سر از بلندی بام که نقد جان بر جانان بود متاع قلیل شروع نهضت خونین کربلا ز تو شد به نطق زینب کبری به شام شد تکمیل t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی ریحانهٔ بهشتی باغ نبوتی ای جلوه کرده حُسن تو چون گوهر از صدف ای یادگار سبزترین گوهر شرف ای آیه‌های حسن تو وَاللَّیل و وَالنَّهار ای سرو سرفراز پس از سیزده بهار... ای متّصل به وحی و نبوّت وجود تو ماه شب چهاردهم در سجود تو دُرِّ یتیم من، قدمی پیش‌تر بیا یعنی به دیده‌بوسی من بیشتر بیا گرد یتیمی از رخ تو پاک می‌کنم لب را به بوسهٔ تو طربناک می‌کنم ای نوبهار حُسن در آفاق معرفت پیشانی تو مطلع اشراق معرفت... ای نوجوانی تو، سرآغاز شورِ عشق ای روشنای دیدهٔ موسای طورِ عشق عشق و عقیده، آینهٔ روشن تو شد تقوا و معرفت، زره و جوشن تو شد ای پاگرفته سروِ قدت در کنار من ای چون علی قرار دل بی‌قرار من ای ماه من که از افق خیمه سر زدی آتش به جان عشق، به مژگانِ تر زدی وقتی صدای غربت اسلام شد بلند مثل عقاب آمدی اینجا و پر زدی از لحظهٔ وداع من و اکبرم چقدر با التماس بر در این خانه در زدی تا من به یک اشاره دهم رخصت جهاد خود را به آب و آتش از او بیشتر زدی «اول بنا نبود بسوزند عاشقان» اما تو خیمه در دل شور و شرر زدی نخل بلند عاطفه! این التهاب چیست؟ این شوق پر گشودن مثل شهاب چیست؟ روح شتابناک تو غرق شهادت است در هر نگاه نابِ تو برق شهادت است با غیرت تو واهمهٔ ساز و برگ نیست در روشن ضمیر تو پروای مرگ نیست مرگ از حضور چشم تو پرهیز می‌کند تیغ از ستیغ خشم تو پرهیز می‌کند ای موج اشک و آه تو«اَحلی مِنَ العسل» ای مرگ در نگاه تو «اَحلی مِنَ العسل» مانند گیسوی تو که چین می‌خورد هنوز شمشیر تو نوکش به زمین می‌خورد هنوز اما چه می‌شود که دل از دست داده‌ای در راه دوست آنچه تو را هست داده‌ای شور جهاد در دل تو شعله‌ور شده‌ست یعنی تمام هستی تو بال و پر شده‌ست اشکم خیال بدرقه دارد، خدای را آهسته‌تر که وقت دعای سفر شده‌ست از اشک تو جواز شهادت طلوع کرد از چهرهٔ تو صبح سعادت طلوع کرد قربان ناز کردنت ای نازنین من گوش تو آشناست به «هل من معین» من شوق تو چون تلاوت قرآن شنیدنی‌ست بالا بلند من، حرکات تو دیدنی‌ست ای ابروی تو خورده ز غیرت به هم گره ای قامت ظریف تو کوچکتر از زره داری به جنگ اگرچه شتاب، ای عزیز من پایت نمی‌رسد به رکاب، ای عزیز من گلبرگ چهره در قدم من گذاشتی کوه غمی به روی غم من گذاشتی t.me/janatmahdi http://eitaa.com/jannatolmahdi
بگو که یک‌شبه مردی شدی برای خودت و ایستاده‌ای امروز روی پای خودت نشان بده به همه چه قیامتی هستی و باز در پی اثبات ادعای خودت از آسمانیِ گهواره روی خاک بیفت بیفت مثل همه مردها به پای خودت پدر قنوت گرفته تو را برای خدا ولی هنوز تو مشغول ربّنای خودت که شاید آخر سیر تکامل حَلقت سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت یکی به جای عمویت که از تو تشنه‌تر است یکی به جای رباب و یکی به جای خودت بده تمام خودت را به نیزه‌ها و بگیر برای عمه کمی سایه در ازای خودت و بعد، همسفر کاروان برو بالا برو به قصد رسیدن، به انتهای خودت و در نهایت معراج خویش می‌بینی که تازه آخر عرش است، ابتدای خودت سه روزِ بعد، در افلاک دفن خواهی‌شد کنار قلب پدر، خاک کربلای خودت t.me/janatmahdi http://eitaa.com/jannatolmahdi
میان گریه‌ات لبخند ناب است چرا باور کنیم از قحط آب است؟... خدا در بند قنداقه تو را خواست علی همواره دستش در طناب است... علی هستی تو آخر، حرمله کیست؟ بزن پلکی که وقت فتح باب است به عکسِ وقتِ تشییع تنِ تو چقدر انجام دفنت پر شتاب است چه بهتر دفن بودی و نگفتند سه روز این جسم زیر آفتاب است... t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند باید او تن را جدا ؛ سر را جدا پنهان کند گریه ی اصغر ، صدای هلهله ، با تیر خود حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند با غلاف خنجری ، بابا پسر را دفن کرد کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد خنده های آخرش را در کجا پنهان کند.. t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست مست مدام شیشۀ می در بغل شکست یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست پروانۀ رها شده از پیرهن شده‌ست او بی‌قرار لحظۀ فردا شدن شده‌ست بر لب گلایه داشت که افتادم از نفس بی‌تاب و بی‌قرار، سراسیمه چون جرس سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟ بگذار تا رها شوم از بند این قفس جز دست خط یار به دستم بهانه نیست خطی که کوفی است ولی کوفیانه نیست گویی سپرده‌اند به یعقوب، جامه را پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را می‌خواند از نگاه ترش آن چکامه را هفت آسمان قریب به مضمون نامه را این چند سطر را ننوشتم، گریستم باشد برای آن لحظاتی که نیستم آورده است نامه برایت، کبوترم اینک کبوترم به فدایت، برادرم دلواپسم برای تو ای نیم دیگرم جز پاره‌های دل چه دلیلی بیاورم آهنگ واژه‌ها دل از او برد ناگهان برگشت چند صفحه به ماقبل داستان یادش به خیر، دست کریمانه‌ای که داشت سر می‌گذاشتیم به آن شانه‌ای که داشت یک شهر بود در صف پیمانه‌ای که داشت همواره باز بود درِ خانه‌ای که داشت هرچند خانه بود برایش صف مصاف جز او کدام امام زره بسته در طواف اینک دلم به یاد برادر گرفته است شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است شعری که چشم حضرت مادر گرفته است «از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد وآن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد» اینک برو که در دل تنگت قرار نیست خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست راهی برای لشکر شب جز فرار نیست پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟ مبهوت گام‌هاش، مقدس‌ترین ذوات می‌رفت و رفتنش متشابه به محکمات بغض عمو درون گلو بی‌صدا شکست باران سنگ بود و سبو بی‌صدا شکست او سنگ خورد سنگ، عمو بی‌صدا شکست در ازدحام هلهله او... بی‌صدا شکست این شعر ادامه داشت اگر گریه می‌گذاشت... t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
نیست از پرچم سرخت علمی بالاتر نیست از کرببلا هیچ کجا زیباتر کعبه مشتاق طواف است به شش گوشه ی تو کعبه والاست-وَ شش گوشهء تو والا تر در کنار تو برای دل ما هم جا هست به خداوند قسم نیست ز تو آقاتر ای مسلمان شده ات راهب نصرانی ها ای مسیح سرت از روح خدا عیسی تر آتش سینهء سوزان کسی نیست هنوز از شرار نفس زینب تو کبری تر دست تقدیر تو را غربت بی همتا کرد و نشد ظهر دهم از تو کسی تنها تر و بعید است ببیند به خودش چشم فرات از هلال کمر تو کمری را تا تر چشم خوب است که از داغ تو دریا باشد من که می خواهمش از داغ شما دریاتر جان از آن تازه جوانی که ز خونش بنوشت مرگ در کام من از شهد عسل احلی تر رفت در حسرت خاک قدمش چشم رکاب آمد از سرو اذان گوی حرم رعنا تر t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
 او بود و یک لشکر، ولی لشگر، چه کردند  با یاس سرخ باغ پیغمبر، چه کردند  گرگان کوفه، جسم او در بر گرفتند  با هم گلاب از آن گل پرپر گرفتند  با سوز دل زخم تنش را تاب دادند  آن تشنهْلب، را از دمِ تیغ آب دادند  جسمش ز نوک نیزه با جوشن یکی شد  پیراهن خونین او، با تن یکی شد  "بن‌سعد ازدی" بر تنش زد نیزه از پشت  هر سنگدل، یکبار آن شهزاده را کشت  افتاد، روی خاک و عمو را صدا زد  مانند مرغ سر بریده دست و پا زد  فرزند زهرا همچنان باز شکاری  آمد به بالای سرش با آه و زاری  در دست گلچین، دید یاس پرپرش را  می‌خواست، کز پیکر جدا سازد سرش را  با تیغ بر او حمله، چون شیر خدا کرد  دست پلید آن ستمگر را جدا کرد  لشکر، برای یاری او حمله کردند  آوخ! که با آن پیکر خونین چه کردند  از میهمان خویش استقبال کردند  قرآن ثارالله را پامال کردند  با آنکه بر هر داغ، داغ دیگرش بود  این داغ دل، تکرار داغ اکبرش بود  t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
چقدر شهد عسل می‌چکد زلبهایت چو موم گشته تنت درهم است سیمایت از این حرارت در عمق سینه ات پیداست چه کرده است سم اسب با سراپایت یتیم دیده و لشگر نوازشت کردند من آمدم به کنار تو جای بابایت کنار پیکرتو آه میکشم قاسم رسد شکسته شکسته صدای آوایت به هر کجای تنت ‌دست می‌برم خرد است چگونه نجمه نگرید به قدو بالایت چقدر زود رسیدی به آرزوی دلت مبارک است عزیزم  وصال زیبایت محمدجواد مطیع ها t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi