eitaa logo
اشعار مذهبی
678 دنبال‌کننده
56 عکس
4 ویدیو
3 فایل
آدرس در تلگرام https://t.me/janatmahdi آدرس در واتس آپ https://chat.whatsapp.com/GNrNYw6uBbEFeBunVJoiXM آدرس در ایتا https://eitaa.com/jannatolmahdi آدرس در سروش http://sapp.ir/jannatolmahdi آدرس سایت اینترنتی Www.janatmahdi.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام منشأ کل کمال و باقر کل علوم هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام اِنس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام این عجب نَبْوَد که بخشی چشم جابر را شفا زخم دل را می‌دهی با یک نگاهت التیام ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم از بقیعت عطر و بوی جنت آید بر مشام در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الاَنام... کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان روز در چشم یزید بی‌حیا آمد چو شام لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت طشت رسوایی او افتاد از بالای بام تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی گه به دشت کربلا، گه کوفه، گاهی شهر شام خیمه‌های آل عصمت را که آتش می‌زدند می‌دویدی در بیابان اشک‌ریز و تشنه‌کام... ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام بارها آوردت از شهر مدینه تا دمشق از وجودت هتک حرمت کرد جای احترام گاه آوردت به زندان، گاه پای تخت خویش گاه زد زخم زبان و گاه می‌زد اتهام حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک مرغ روحت پر زد از تن، جانب دارالسلام بس‌که بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام تا به صحرای منا گریند بهر غربتت حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام دوست دارم بر تو گریم در بیابان بقیع کرده‌اند این گریه را بر من حرامی‌ها حرام در کنار قبر بی‌شمع و چراغت روز و شب هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام بر تو می‌گریم که بردی کوه غم از کودکی بر تو می‌گریم که شد با خون دل عمرت تمام... @jannatolmahdi
او امتداد غُصّه ی فردای کربلاست همبازی سه ساله ی صحرای کربلاست دریای غیرت و غضبش پر تلاطم است بین تمام قافله او مرد دوم است او آشنای هق هق اشک شبانه هاست زخمیِّ دست سلسله و تازیانه هاست طفل آمده ولی چِقَدَر پیر گشته بود بی جان و خسته از غل و زنجیر گشته بود با آبله ز پای خودش کار می کشید مثل رقیّه از کف پا خار می کشید انگار زهر تازه تری از جگر گذشت تا غصه های بی حد شام از نظر گذشت او دیده با چه سختی و آزار برده اند ناموس شاه را،سر بازار برده اند او دیده شامیان حرامی،دریده اند او دیده معجر از سر عمه کشیده اند او دیده رقص مستی بزم شراب را او دیده خیزران و لب آفتاب را با یاد صحنه ای،جگرش پاره پاره شد حرف کنیز شد،به سکینه اشاره شد بردیا محمدی @janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
یادِ غروبِ بی کسی و شعـله ها کنید صحنِ بقیـع و سینـه یِ ما کربلا کنید مانده تنِ حسینِ تو در گـودیِّ عذاب زینب کشانده شد به کجا؟... مجلسِ شراب از چوبِ خیزران و لبِ یارِ ما نگو از اضطـرابِ دخترِ دلـدار ما نگو پایِ برهنه دختـرِ دردانه می دود بالابلنـدِ عرش به ویرانه می رود دیدی به چشمِ خود که حَرَم؛ زار می زند وقتی رقـیه سر رویِ دیـوار می زند سرما و طعنه ها و هجـوم کنایه ها رقصـیدنِ هـزار نفر پایِ نیـزه ها آمد طَبَق که دق کند آرامِ جانِ شاه لکنـت زبان گـرفت تمام خـرابه... آه آهِ رقیـه دامـنِ محـراب را گرفت خوابید و از دوچشمِ حرم خواب را گرفت ای یادگارِ روضه یِ تنـهاییِ حسین یادش به خیر... دخترِ بابایی حسین زد بر لب و دهن که پدر پیکر تو کو؟ ما ندبه خوانده ایم بگو دلبرِ تو کو؟ حسین ایمانی @janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز هنوز بر کف پا زخم آبله است هنوز هنوز قصّه ی بازار شام یادم هست هنوز سنگ سرِ پشت بام یادم هست چه ناله ها که در این سینه ها بریده شدند چه موی ها که سر هر گذر کشیده شدند هنوز قصّه ی آن نیزه دار یادم هست صدای دخترکی بی قرار یادم هست هنوز در دل ما بغض حرمله است هنوز هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین «سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود» سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود وحید محمدی @janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه دنبال عمه هام دویدم به کودکی آن شب که در مقابل من عمه را زدند فریاد الفرار شنیدم به کودکی عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی آن شب که درخرابه سر آمد میان مان چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی با کعب نی لباس همه پاره پاره شد بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی یک سرخ مو زقافله ما کنیز خواست این را به گوش خویش شنیدم به کودکی در مجلس شراب که شخصیتم شکست من آستین صبر جویدم به کودکی قاسم نعمتی @janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بی سبب نیست که دل واله و مجنون شده است آمدی ماه رجب هم به تو مدیون شده است نام تو اذن دخولم شده در ماه خدا بندگی با شب میلاد تو مقرون شده است اول ماه رجب تا سحر سیزدهم از مدینه به نجف راه چه گلگون شده است واژه ها ‌مست تو گشتند...همه جمله شدند جمله ها در اثر حب تو موزون شده است شجره نامه ات از ربّ جلی آمده است فضل در پیش سجایای تو مفتون شده است خاندانت همگی اهل کرامت هستند بینتان بنده نوازی است که قانون شده است حوزه ی علمیه یک گوشه ز الطاف شماست شیعه تا روز قیامت به تو مدیون شده است هر که از دست شما جام ولایت نگرفت تا خود حشر در این میکده مغبون شده است لعنت حق به کسی که به شما پشت کند آن که از دایره ی عشق تو بیرون شده است دور قبرت همه از ذریه ی طاغوتند دل ما از غم این فاجعه محزون شده است دل ما سوخت ولی از دل مهدی چه خبر؟ مطمئنا دل زهرایی او خون شده است طبق فرموده ی ناب پسرت: «پیکرتان... ...در دل تک تک عشاق تو مدفون شده است» کاش روزی برسد در حرمت سجده کنم در حریمی که رفیع است و دگرگون شده است محمدجواد شیرازی مهدی علی قاسمی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
منم که عالم هستی گدای کوی من است منم که کعبه دمادم به طوف روی من است منم که کوثر و زمزم نمی ز جوی من است منم که باغ جنان مست عطر و بوی من است منم که زاده ی پورِ حسینِ زهرایم منم که بر همه ی عالمین مولایم منی که کل وجودم پر از خدا شده است به کودکی دل من با غم آشنا شده است دلم پر از غم جانسوز کربلا شده است به پیش دیده من سر به نیزه ها شده است چگونه شرح دهم من غمی که بر ما رفت فقط همین ، سر اصغر میان سرها رفت چگونه شرح دهم حال زار قافله را چگونه شرح دهم های و هوی و هلهله را چگونه شرح دهم خنده های حرمله را چگونه شرح دهم رد پای سلسله را چگونه شرح دهم روی نیزه قرآن را چگونه شرح دهم خیزران و دندان را منم که نو گل پرپر به چشم خود دیدم منم که حنجر و خنجر به چشم خود دیدم منم که پیکر بی سر به چشم خود دیدم منم که غارت معجر به چشم خود دیدم چه گویم از غم خلخال و جامه ی پاره چه گویم از غم جانسوز طفل آواره ناصر شهریاری t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
طفل بودم که اسارت دیدم خیمه ها را همه غارت دیدم من چهل روز حقارت دیدم عمه را بزم جسارت دیدم بزم می بود لعینی برخاست دختری را به کنیزی میخواست غنچه ها را همه پرپر دیدم بر سر نی،سر اصغر دیدم چادر پاره ی خواهر دیدم دم کاخ یزید،سر دیدم خاکها زخم رخش پوشیدند سر او را به زمین کوبیدند رفتم از یاد و نرفته از یاد همه ی زندگی ام رفت به باد تا که همبازی ام از ناقه فتاد زجر آمد ز ره و زجرش داد لگدی زد به تن او که خداش نکند قسمت کافر ای کاش محمود اسدی(شائق) t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
جلوه می بارد از جمال علی جذبه می جوشد از جلال علی هر که دارد خدا به خاطر اوست هر که دارد خدا حلال علی مرتضی را چه کار با عالم هست عالم فقط وبال علی ای نفسهات در خصال صدوق ای بزرگیت از خصال علی همه ی حرف توست قال نبی همه ی حال توست حال علی آمدی تا که با تو ما برسیم ما همه میوه های کال علی لطف زهرا تو را به ما دادند از کرمخانه ی عیال علی ای نماز مطهر زهرا سجده های معطر زهرا خیره ای بر مقاماتش مثل قابی برابر زهرا می وزد در هوای گیسوت عطر گلهای قمصر زهرا آسمانی و مژده ات را داد به زمینی ها پیمبر زهرا بی خودی نیست فاطمی هستی پُری از نور کوثر زهرا می زند موج در احادیثت جلوه های مکرر زهرا با شما جبرئیل نام مرا می رساند به محضر زهرا ای طلوع علی الدوام حسن آفتاب بلند بام حسن جابر آورده ات سلام رسول مادرت گفته ات سلام حسن می رسند از تبار مادریت هفت معصوم بر امام حسن حسنی زاده ای ز آل حسین ای حسینی ترین کلام حسن دست تو دست مجتبای کریم به تو زیبنده است نام حسن بسکه داری ارادتش آقا در بقیعی به احترام حسن خوشبحالت کنار او هستی ای تمام علی تمام حسن ای محمد ترین دعای حسین دومین احمد حرای حسین آمدی تا به انتها برسد امتدادی از ابتدای حسین از پدر ارث برده است عمری سر این شانه ات روای حسین آنکه روزی حسین منی گفت گفت بعدش تویی برای حسین ای علی اکبر امام شده اکبر بعد کربلای حسین تو حسینیه ی خدا هستی با تو ماندیم در هجای حسین حسن لطفی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
شهادت مظلومانه مولی الموحّدین، امام المتّقین، یعسوب الدّین، سیّد الوصیّین، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات‌الله‌علیه را به محضر مقدّس قطب عالم امکان حضرت صاحب‌الزّمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف و همۀ شیعیان و منتظران تسلیت عرض می‌نمائیم. علیه‌السلام در توصیف حالات صلوات‌الله‌علیه فرمودند: «علی علیه‌السلام پنج سال حكومت كرد و هيچ خشتِ پخته و خامى بر هم ننهاد (قصر و ویلایی برای خود نساخت) و هيچ مِلكى را تصاحب نفرمود و هيچ سرخ و سپيدى (درهم و دیناری) به ميراث باقى نگذاشت؛ به مردم نان گندم و گوشت مى‏‌خورانيد، ولى چون به خانۀ خود بر مى‌گشت، نان جو و سركه و روغن زيتون می‌خورد.» 📚 الأمالی (شیخ‌صدوق)، ص۳۵۶ مجمع البیان (شیخ‌طبرسی)، ج۹، ص۱۳۳ «یا عالی بحقّ علی، عجّل لولیّک الفرج.»
سلام ما به بقیع و بُقاع ویرانش بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت گـواه بر سخنـم تربـت امـامـانش بقیع کعبه ی قدس چهار معصوم است چـهار نور خدا مـی دمد ز دامـانش یکی است حضرت باقر از آن چهار امام که داغ او زده آتش به قلب یارانش شهید شد ز جفای هشام آن مولا زِ زهرِ تعبیه در زین که آب شد جانش غریب اوست که در موسم زیارت حج مدینه و آنهمه زائر که هست مهمانش شـب شهادت او یـک نفر نمـی ماند که اشک غم بفشاند به قبر ویرانش دری که سجده گه قدسیان بود خاکش به زائرش ندهـد اذن بوسـه دربــانش استاد سیدرضا مؤید t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بانی روضه های غروب منا منم پرچم به دوش ماتم کرببلا منم با چشم خویش واقعه ایی دیده ام عجیب احرام بسته، قافله ایی دیده ام غریب دیدم که آب تحفه ی نایاب می شود کودک چگونه تشنه و بی تاب می شود دیدم چگونه جسم جوان خرد می شود شخصیت امام زمان خرد می شود دور امام نیزه و شمشیر دیده ام در گودی گلو اثر تیر دیده ام دیدم مفاصلی که ز هم دور می شود شاهی به ضرب نیزه ایی منحور می شود خنجر به دست شمر به گودال می رود زهرا کنار پیکرش از حال می رود چکمه به پا به جانب مقتل دوید وای روی ضریح سینه ی جدم پرید وای این جا به بعد مهر سکوتی بر این لب است گودال بوسه گاه خصوصی زینب است قاسم نعمتی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
سلام ای شمع جمع آفرینش سلام ای نور چشم اهل بینش سلام ای نقطۀ پرگار دانش سلام ای ابر گوهر بار دانش سلام ای پنجمین مرآت احمد سلام ای باقر آل محمّد تو خورشیدی و کلّ علم نورت تمام آفرینش در حضورت خردمندان عالم پای بندت دل اهل طریقت در کمندت تمام معرفت از مکتب تواست تمام علم جاری از لب تو است جمال اقدس جان آفرینی چراغ و چشم زین العابدینی سعادت آیتی از خنده‌ی تو ولایت تا قیامت بنده‌ی تو جنان کوی فقیر مستمندت جهان آفرینش پای بندت بهشت و حور بی یادت فراموش چراغ علم بی‌نور تو خاموش بهار روح بی‌فیض تو پاییز هوای خلد بی‌مهرت غم‌انگیز سلام روح بر روح پیامت رود نور بر نور کلامت تو بر شور آفرینان شور دادی تو بر چشمان جابر نور دادی تو باب اللّهی و حقّ الیقینی تو نور نور و جان جان دینی عبادت سجده بر خاک تو برده ولایت آب از جوی تو خورده توکّل خاک ایوان رفیعت توسّل نقش دیوار بقیعت ز حسن خلقت ای دریای غیرت نه تنها دوست، دشمن هم به حیرت امام پنجم و معصوم هفتم محمّد را تو فرزند از اب و امّ مه دو فاطمه از پن اختر دُر شش بحر و بحر هفت گوهر ادب یک شاخه گل از بوستانت رجب نهر بهشت دوستانت به خلق و خلق و خو کلّ صفایی همان خُلق عظیم مصطفایی تو را مرآت احمد آفریدند محمّد را محمّد آفریدند گهی جنّ و ملایک پای بستت گهی بیل کشاورزی به دستت عرق می‌ریخت از لوح جبینت و گوهر بر جمال نازنینت همای روح بی‌تو پر ندارد ریاض زهد بی‌تو بر ندارد تو خورشید همه افلاکیانی که از رحمت چراغ خاکیانی دل لاهوتیت را درد و داغ است مزارت بی رواق و بی‌چراغ است شما را از ولادت تا شهادت عطا و جود و احسان بوده عادت شما کردید با دشمن مروّت شما دادید فرمان اخوّت شما بودید و دریای کرامت شما کردید بر دلها امامت شما راه هدایت را نمودید شما باب ولایت را گشودید شما روشنگر راهید آری من ﷲ و الی اللّهید آری عبادت بی‌شما امضا ندارد اطاعت بی‌شما معنا ندارد شما آیات را تعبیر کردید اطیعوﷲ را تفسیر کردید تأسّی بر شما یعنی هدایت اطاعت از شما یعنی ولایت شما دانید «میثم»هر چه بوده سر تسلیم بر این خاک سوده استاد حاج غلامرضا سازگار t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
طفل بودم که اسارت دیدم خیمه ها را همه غارت دیدم من چهل روز حقارت دیدم عمه را بزم جسارت دیدم بزم می بود لعینی برخاست دختری را به کنیزی میخواست غنچه ها را همه پرپر دیدم بر سر نی،سر اصغر دیدم چادر پاره ی خواهر دیدم دم کاخ یزید،سر دیدم خاکها زخم رخش پوشیدند سر او را به زمین کوبیدند رفتم از یاد و نرفته از یاد همه ی زندگی ام رفت به باد تا که همبازی ام از ناقه فتاد زجر آمد ز ره و زجرش داد لگدی زد به تن او که خداش نکند قسمت کافر ای کاش محمود اسدی(شائق) t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز هنوز بر کف پا زخم آبله است هنوز هنوز قصّه ی بازار شام یادم هست هنوز سنگ سرِ پشت بام یادم هست چه ناله ها که در این سینه ها بریده شدند چه موی ها که سر هر گذر کشیده شدند هنوز قصّه ی آن نیزه دار یادم هست صدای دخترکی بی قرار یادم هست هنوز در دل ما بغض حرمله است هنوز هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین «سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود» سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود وحید محمدی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
طفل بودم که اسارت دیدم خیمه ها را همه غارت دیدم من چهل روز حقارت دیدم عمه را بزم جسارت دیدم بزم می بود لعینی برخاست دختری را به کنیزی میخواست غنچه ها را همه پرپر دیدم بر سر نی،سر اصغر دیدم چادر پاره ی خواهر دیدم دم کاخ یزید،سر دیدم خاکها زخم رخش پوشیدند سر او را به زمین کوبیدند رفتم از یاد و نرفته از یاد همه ی زندگی ام رفت به باد تا که همبازی ام از ناقه فتاد زجر آمد ز ره و زجرش داد لگدی زد به تن او که خداش نکند قسمت کافر ای کاش محمود اسدی(شائق) t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
سلام ای شمع جمع آفرینش سلام ای نور چشم اهل بینش سلام ای نقطۀ پرگار دانش سلام ای ابر گوهر بار دانش سلام ای پنجمین مرآت احمد سلام ای باقر آل محمّد تو خورشیدی و کلّ علم نورت تمام آفرینش در حضورت خردمندان عالم پای بندت دل اهل طریقت در کمندت تمام معرفت از مکتب تواست تمام علم جاری از لب تو است جمال اقدس جان آفرینی چراغ و چشم زین العابدینی سعادت آیتی از خنده‌ی تو ولایت تا قیامت بنده‌ی تو جنان کوی فقیر مستمندت جهان آفرینش پای بندت بهشت و حور بی یادت فراموش چراغ علم بی‌نور تو خاموش بهار روح بی‌فیض تو پاییز هوای خلد بی‌مهرت غم‌انگیز سلام روح بر روح پیامت رود نور بر نور کلامت تو بر شور آفرینان شور دادی تو بر چشمان جابر نور دادی تو باب اللّهی و حقّ الیقینی تو نور نور و جان جان دینی عبادت سجده بر خاک تو برده ولایت آب از جوی تو خورده توکّل خاک ایوان رفیعت توسّل نقش دیوار بقیعت ز حسن خلقت ای دریای غیرت نه تنها دوست، دشمن هم به حیرت امام پنجم و معصوم هفتم محمّد را تو فرزند از اب و امّ مه دو فاطمه از پن اختر دُر شش بحر و بحر هفت گوهر ادب یک شاخه گل از بوستانت رجب نهر بهشت دوستانت به خلق و خلق و خو کلّ صفایی همان خُلق عظیم مصطفایی تو را مرآت احمد آفریدند محمّد را محمّد آفریدند گهی جنّ و ملایک پای بستت گهی بیل کشاورزی به دستت عرق می‌ریخت از لوح جبینت و گوهر بر جمال نازنینت همای روح بی‌تو پر ندارد ریاض زهد بی‌تو بر ندارد تو خورشید همه افلاکیانی که از رحمت چراغ خاکیانی دل لاهوتیت را درد و داغ است مزارت بی رواق و بی‌چراغ است شما را از ولادت تا شهادت عطا و جود و احسان بوده عادت شما کردید با دشمن مروّت شما دادید فرمان اخوّت شما بودید و دریای کرامت شما کردید بر دلها امامت شما راه هدایت را نمودید شما باب ولایت را گشودید شما روشنگر راهید آری من ﷲ و الی اللّهید آری عبادت بی‌شما امضا ندارد اطاعت بی‌شما معنا ندارد شما آیات را تعبیر کردید اطیعوﷲ را تفسیر کردید تأسّی بر شما یعنی هدایت اطاعت از شما یعنی ولایت شما دانید «میثم»هر چه بوده سر تسلیم بر این خاک سوده استاد حاج غلامرضا سازگار t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
سلام ما به بقیع و بُقاع ویرانش بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت گـواه بر سخنـم تربـت امـامـانش بقیع کعبه ی قدس چهار معصوم است چـهار نور خدا مـی دمد ز دامـانش یکی است حضرت باقر از آن چهار امام که داغ او زده آتش به قلب یارانش شهید شد ز جفای هشام آن مولا زِ زهرِ تعبیه در زین که آب شد جانش غریب اوست که در موسم زیارت حج مدینه و آنهمه زائر که هست مهمانش شـب شهادت او یـک نفر نمـی ماند که اشک غم بفشاند به قبر ویرانش دری که سجده گه قدسیان بود خاکش به زائرش ندهـد اذن بوسـه دربــانش استاد سیدرضا مؤید t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
غمگین زمین، گرفته زمان، تیره‌گون هواست امروز روز گریه و امشب شب عزاست تا خوشه‌های بغض، گل گریه می‌دهند از تنگنای سینۀ ما ناله‌ها رهاست در سوگ آفتاب مدینه، به سوز و آه با صاحب‌الزمان دل ما نیز همنواست داغی‌ست سینه‌سوز غم باقرالعلوم گر خون بگریَد از غم او آسمان رواست... هم وارث تمامی اوصاف حیدر است هم مخزن تمامی اسرار مصطفاست ذکرش امیدبخش دلِ هرچه ناامید نامش شفادهندۀ هر درد بی‌دواست ای روح آسمانی از این داغ جانگداز فریاد خاک امشب تا عرش کبریاست سوزی که قطره قطره تو را آب کرد و سوخت این زهر نیست بلکه همان داغ کربلاست ای جان ما فدای غم غربت بقیع قبرت بقیع نیست که در سینه‌های ماست... امشب هزار پنجره دل گریه می‌کنیم با غربت بقیع، دل شیعه آشناست شمعی به روی تربت پاک تو نیست... آه این‌جا مگر نه این‌ که مزار امام ماست تنها نه از غم تو مدینه عزا گرفت در بارگاه قدس کنون محشری به‌پاست امشب «خروش»! آن نفس حق که تا سحر دریای گریه را به خروش آورد کجاست؟ عباس شاهزیدی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
علیه‌السلام ای پنجمین امام که معصوم هفتمی از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی» بر درد جهل خلق، ز عالم طبیب‌تر نامت غریب و قبر، ز نامت غریب‌تر وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت گلدسته‌ای نداشت حرم، مرقدی نبود صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟ غم‌های عهد کودکی از یاد کی رود آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه... تو طفل روی ناقۀ عریان نشسته‌ای بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشسته‌ای تو طعم تازیانه و سیلی چشیده‌ای بر روی خار، همره طفلان دویده‌ای دیدی تو خیمه‌های به آتش کشیده را داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi