#امام_حسن
هردم بخوان آیات جاری حسن را
جود و سخا و بردباری حسن را
در زیر قبه که دعاها مستجاب است
کن آرزو خدمتگزاری حسن را
این قبه خود یک عمر بین سینه دارد
شوق بقیع و همجواری حسن را
در کربلا موکب به موکب جلوه دادند
یک گوشه ای از سفرهداری حسن را
در کربلا قاسم ضریح مجتبی شد
بوسه بزن این یادگاری حسن را
با ذکر "لا یوم کیومک" شرح دادند
مرثیهخوانها بی قراری حسن را
گودال بود و از تنی بیرون کشیدند
پیراهن سبزِ بهاری حسن را
یک تشنه در گودال "یا اُمّاه" میخواند
برپا کند تا سوگواری حسن را
در بین کوچه گوشواره درک کرده
لحظه به لحظه شرمساری حسن را
حوریه ای در بین کوچه گیر افتاد
سیلی رقم زد جان سپاری حسن را
محسن حنیفی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسن
هر زمان مجنون شدی؛ لیلا تلافی میکند
زشتیات را نیز، او زیبا تلافی میکند
سر به راهش باش، دست از دامن او برندار
تا که دید افتادهای از پا تلافی میکند
غصهی روزی نخور؛ خود را برایش خرج کن
نوکری کن؛ عاقبت مولا تلافی میکند
قطرهای هم ابرِ چشمت ریخت، پای روضهاش
روز محشر مادرِ دریا تلافی میکند
با «حسن جان» نوحهخوانی کن؛ نفس را خرج کن
هر دمت را حضرت زهرا تلافی میکند
نوکرِ جا ماندهای که بین آن کوچه نبود
روضهخوانش میشود؛ حالا تلافی میکند
آنکه در میدان حریف جنگ، با حیدر نشد
گوشهی کوچه شکستش را تلافی میکند
کودکی با هق هقش میگفت، دستش بشکند
مادرم غصه نخور !؛ بابا تلافی میکند
هر کسی جا ماند، از روزی که مادر را زدند
با حسینش روز عاشورا تلافی میکند
رضا قاسمی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسن
گدا زیاد رسیده . حقیر هم هستم.
سرم فدای سرت سربِزیر هم هستم.
زمانِ آمدنت در محله آمده ام...
دلم خوش است که بینِ مسیر هم هستم .
عزیزِ فاطمه هستی ، کریم هم هستی
غلامِ فاطمه هستم ، فقیر هم هستم.
ابوتراب اجازه بده که گریه کنم...
که خاکِ خشک شبیهِ کویر هم هستم.
مگر امام حسن دستگیری ام بکند
نیازمند به دستِ بِگیر هم هستم .
ذَلیل ُ خاضِع ُ مِسکین ُ مُستَکینم من
"اعوذوا بِالکرمت " مُستَجِیر هم هستم.
مرا اسیرِ خودت کن . اسیرِ نَفس شدم
تصدّقت بشوم ، من اسیر هم هستم.
به یادِ گریه ی قاسم زمانِ دفنِ تنت
به یادِ بارشِ بارانِ تیر هم هستم !
همین کنار نشستم مرا نگاه کنی
گدا زیاد رسیده . حقیر هم هستم!
همینکه سایه ی لطفت به سر بود کافیست
فقیرِ کوی تو باشم امیر هم هستم !
حبیب نیازی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسن
مادر شده ای اهل جهان مادر دنیا
از شوق ببین سبز شده ساغر دنیا
این شاه کرم کیست که از عرش گذشت و
آمد به زمین تا که شود سرور دنیا
گفتند به ماه رمضان ، ماه مبارک
بگذاشت قدم تا که حسن بر سر دنیا
ای اهل جهان دوره یوسف به سر آمد
ماه علی و فاطمه شد دلبر دنیا
هم شادتر از شاد شده ، هم متحیر
انگار ظهورش نشده باور دنیا
تبریک به عشاق که بدجور فرو رفت
در لاک حسادت زن فتنه گر دنیا
یک بار ِ دگر رفت ز رو دشمن ابتر
امشب که خدا داد ولیعهد به حیدر
من از کرم حضرت زهرا حسنی ام
هر روز کنم شکر خدا را حسنی ام
انگار که پاداش حسینی شدن این است
مانند علی اکبر و سقا حسنی ام
او با کرمش داد به من جان دوباره
تا هست نفس مردم دنیا حسنی ام
دیدم همه ی ناشدنی ها شدنی شد
غم نیست میان دل من تا حسنی ام
اصلا به دلم نیست غم و غصه فردا
حتما شده خوشبختی ام امضا حسنی ام
یک عمر گناهم حسنه گشت همین که
گفتم به مناجات : خدایا حسنی ام !
آقا نبری آبرویم را به قیامت
گفتم به همه مردم دنیا حسنی ام
یک عمر عطا و کرمت داد نجاتم
ای شاه قدم رنجه نما وقت حیاتم
از هرچه که آید به خیالم سری آقا
از هر چه که آرم به زبان بهتری آقا
هر کس به تو دل داد در این دوره زمانه
هرگز نشود بسته به رویش دری آقا
سادات همه مادری هستند ولیکن
اندازه تو نیست کسی مادری آقا
بر دوش حسینت بدرخشد عَلَم تو
داری چه علمدار و عجب لشکری آقا
در پاسخ دشنام فقط لطف نمودی
والله ِ که آئینه پیغمبری آقا
کوچک تر از آنم که تو را مدح نمایم
تو معجزه ای ، بی بدلی ، محشری آقا
باید که تو را مدح کند حضرت حیدر
خوب است دهد قیمت زر را خود زرگر
لرزید ز پا تا به سر ِ لشکر کفار
هر وقت بنا شد که بگردی تو علمدار
در جنگ جمل بود که ماندند خلایق
هستی تو حسن یا که علی حیدر کرار
همراه ابالفضل و حسینت که بیایی
کار سپه کفر شود زار تر از زار
از بی کسیت غم نخور ای مرد حماسه
کس نیست حریف تو چه بی یار ، چه با یار
عالم به علی نازد و مولا با ابالفضل
چون یاد گرفته ز حسن شیوه پیکار
افسوس که گفتیم کم از قدرت بازوت
از ما بگذر جان حسین ، حضرت سردار
وقتی چنین گشته پر آوازه سکوتت
دیگر چه کند خشم و جلال و جبروتت
قربان تو و قصه جانسوز غم تو
حتی به غم و غصه رسیده کرم تو
حالا که دل سنگ شده آب ز داغت
من آمده ام تا که شوم محتشم تو
ای حیدر بی چاه ، چه آمد به سرت که
گشته است چهل سال سکوت هم و غم تو
مربوط به آن نعره سیلی است به کوچه
این آه ، به لب داشتن ِ دم به دم تو
گردد ز همه سینه زنان پیر تر از چه
هر کس که شود سینه زن پا علم تو
ما سوختگانیم مُردّد که بمیریم
از غصه بی یاری تو یا حرم تو
هر چند شدی کشته تو در خانه ات آقا
لبریز به کوچه شده پیمانه ات آقا
محمد حسین رحیمیان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسن
ای شاه کریمی که کرم در به در توست
حاتم به گدایی همه جا پشت سرتوست
ما شیعه چشمان تو با گوشه نگاهیم
اینها همه از لطف و عطای پدر توست
من ایل و تبارم زقدیم خادمتان بود
این دولت شاهی زقضا و قدر توست
تو سید و سالار جوانان بهشتی
پس سید اشباب جهان گل پسر توست
یک کودک ده ساله شده زینت گودال
این یاور جانباز حسینی ثمر توست
با صلح شما روزی ما کرب و بلا شد
هرجا که حسینیه بپاست بانظر توست
سرفصل گداییِ همه ماه حسین است
پایان عزا و صله اش با صفر توست
آقای اباالفضل تو بخوان ذکر فرج را
چشمم به ره حجت ثانی عشر توست
سعید سلگی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسن
ای پلیدِ بی حیا او را نزن من را بزن
جانِ جدّم مصطفا او را نزن من را بزن
دین اگر داری مگر حمله به زن جایز بود
مشرکِ دور از خدا او را نزن من را بزن
اینقَدرغیظ و پلیدی از کجا آورده ای؟
بی حیایِ بی صفا او را نزن من را بزن
در دهانِ تو نمی چرخد مگر حرفِ درست
بس کن آخر ناسزا..او را نزن من را بزن
چادرش را زیر پاهایت لگدمالی نکن
قاتلِ خیرالنسا او را نزن من را بزن
با غرورِ من نکن بازی که می آید به جوش
ای اسیرِ مدّعا او را نزن من را بزن
سد نکن این کوچه را فرزند پاکِ حیدرم
پس بنابراین بیا او را نزن من را بزن
محسن راحت حق
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسن
سالها گریه سالها روضه
همه ی عمر مجتبی روضه
روزگارش گذشت با روضه
کوچه،در،طشت چندتا روضه
بانی و روضه خوان و سینه زن است
سوخته نام دیگر حسن است
دوستانی چو دشمنان دارد
گله از دست این و ان دارد
کارد بر روی استخوان دارد
گرچه هرروز میهمان دارد
شان اورا کسی نفهمیده
از مدینه حسن چه ها دیده
کس نفهمید ابتلایش را
در گذر بغض بی صدایش را
جوشن زیر این عبایش را
روی پا زخم آشنایش را
غصه اش را خضاب کرد حسن
مرگ را انتخاب کرد حسن
وای اگر بی کس حرم باشی
خسته از جان به هررقم باشی
بین خانه اسیر غم باشی
روزه باشی و تشنه هم باشی
پر شکسته ز خاک پر بکشی
زهر را جای اب سر بکشی
چون حسن بی کسی به دهر نبود
شان او طعنه های شهر نبود
با کسی جز مغیره قهر نبود
جگر پاره اش ز زهر نبود
داغ ناموس بود بر جگرش
به در خانه بود هر نظرش
داغ انروز که رسیدند و
چهل نفر داد میکشیدند و
پدرش را غریب دیدند و
مادرش را زمین کشیدند و
همه قاتل شدند حتی در
بی هوا رد شدند از مادر
گرچه آماده ی جدایی بود
به لب تشنه اش نوایی بود
دلش انگار کربلایی بود
وقت گریه به روضه هایی بود
روضه ی ذبح از قفای سری
زدن خواهری بپای سری
سید پوریا هاشمی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسن
خون دل خوردن شده هر روز ،کار مجتبی
هم غریب هم آشنا برده قرار مجتبی
قصه مظلومی مولا رسیده بر حسن
آه شد با بی کسی طی روزگار مجتبی
روضه مکشوفه یعنی خاطرات کودکیش
بین کوچه شد زمستانی بهار مجتبی
قتلگاهش خانه او نیست ، بین کوچه هاست
گشت نقش بر زمین مادر کنار مجتبی
هیچ کس سنگ صبورش نیست حتی همسرش
وای ازین غم زهر کینه گشت یار مجتبی
وای ازین غم کینه توزان جمل نگذاشتند
تا که باشد پیش پیغمبر مزار مجتبی
تیرها از هر طرف می خورد بر تابوت او
حضرت عباس گشته شرمسار مجتبی
با حسینی که تمام هستی اش غارت شده
در کنار پیکر قاسم قرار مجتبی
مثل بابا می شود تنها میان دشمنان
می دهد جان در غریبی یادگار مجتبی
محمدحسین رحیمیان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#پیامبر_اکرم
#امام_حسن
#ترکی
اهلِ جهان آغلار بو گون ، ای سیدِ عالم سنه
ماتم دوتوبلار شوریلن ، هم مجتبایه، هم سنه
بو بی وفا امت سنه، ائتدیله هر جور و جفا
دوزدون رهِ جانانیده، جمله بلایه بر ملا
قویدون امانه عترتون، قویمادیلار یا مصطفی
سندن سورا اعزازیلن، دوتسونلا بیر ماتم سنه
هر حرمتی بو امّته، ائتمیشدین ائتدیلر عوض
دفن اولمامیش جسمون قاپون، یاندیردیلار اهلِ غرض
هر ظلم گلسه خاطره، ائتدیله اول گون الغرض
تا وار نفس قان آغلاریق، هر لحظه و هر دم سنه
جورِ عدودن عترتون، اولمادی راحت بیر زمان
اولدو شهید اوغلون حسن، زهریله ای شاهِ جهان
دوتماز دیلیم تقریر ائدم، وئردی او شه نه نوعی جان
اولادیوه نه نوعی غم، یِتدی یِتیب اول غم سنه
سندن سورا بیر اوغلووی، زهریله مسموم ائتدیلر
تا حشر اولونجا شیعهنی، محزون و مغموم ائتدیلر
اما حسینی کوفیان، بیر نوع مظلوم ائتدیلر
واضحدی حالی اول شهین، ای سیدِ اکرم سنه
آلدیلا الدن بیر به بیر، مجموع یار و یاورین
ائتدیله غلطان قانینه، ناکام علی و اکبرین
گونلر او گونده قویدولار، آخر یارالی پیکرین
اولدی حسینین بو غمی، بیر محنتِ اعظم سنه
جانلار بلالی باشیوون، اولسون فداسی یا حسین
وار باشدا هانسی عاشقین، سن تک بلاسی یا حسین
دوشدوقجا یاده خولی و شمرین جفاسی یا حسین
شام و سحر بیز آغلاریق، گوزلرده قان یاشلا سنه
#مرحوم_دلریش (شهریار)
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسن
میسوزد از زهر جفا پا تازبانم
چون چوب خشکی گُر گرفته استخوانم
من کشتهء همخانه ای نامهربانم
در بین شهر خویش هم بی آشیانم
من طعمه گاه سوء قصد زهر هستم
با کوچه های زادگاهم قهر هستم
من سفره داری کردم و آزار دیدم
از غم فلک را بر سرم آوار دیدم
دشمن که جای خود ستم از یار دیدم
بین خلائق خویشتن را خوار دیدم
کردم صبوری غصّه را بر خود خریدم
من از حرامی فحش ناموسی شنیدم
هر کس رسید از راه قصد جان من کرد
زخم زبان یا ناسزا مهمان من کرد
یا شک به اسلام من و ایمان من کرد
یا که خیانت بر من و احسان من کرد
یکروز مانند خدا من را ستودند
روز دگر سجاده از پایم ربودند
من این همه غم دیده ام امّا غمی نیست
پیش غمی که مثل این غم ماتمی نیست
بر داغ جانسوز دل من مرهمی نیست
من داغدار مادرم داغ کمی نیست
من داغدار کوچه ام افسرده حالم
کابوس کوچه مانده در خواب و خیالم
یادم می آید که فدک را پس گرفتیم
ارث پیمبر ما تَرَک را پس گرفتیم
سهمیهء نان و نمک را پس گرفتیم
از چاه تیره ما فلک را پس گرفتیم
خوشحال سوی خانه مان بودیم راهی
یکدفعه زد سایه به ما ابر سیاهی
ابر سیه سایه به روی ماه انداخت
دربین کوچه بحث تُندی راه انداخت
بر آن سند تا چشم خود ناگاه انداخت
بر جان من تا روز محشر آه انداخت
آمد سند را از کف مادر بگیرد
طوری به مادر زد که در کوچه بمیرد
نامرد وقتی دست نحسش را هوا بُرد
حتّی خدا را در فلک این صحنه آزُرد
با کینه طوری زد که گفتم مادرم مُرد
که استخوان گونهء مادر تَرَک خورد
یک لحظه قلب مادرم از کار افتاد
جای سرش بر صفحهء دیوار افتاد
مجتبی صمدی شهاب
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسن
در کوچه پای آمدنش تیر میکشد
از سمت گوش تا دهنش تیر میکشد
این طفل هر زمان که به در میکند نگاه
بی وقفه چار چوب تنش تیر میکشد
مادر چقدر دلنگران سکوت اوست
فهمیده سینه ی حسنش تیر میکشد
سیدحسن رستگار
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسن
تو طفل بودی و حتی گمان نمی کردی
میان کوچه کسی هتک حرمتی بکند
به مادری که خداوند کوثرش خوانده
کسی لگد بزند یا جسارتی بکند
به قصد خانه از این کوچه ها گذر کردید
ولی چه حیف که مادر به مقصدت نرسید
چو دست های بزرگش به قصد سیلی رفت
"پریدی از سر جایت ولی قدت نرسید"
ز روی پوشیه زد تازه این چنین شده است
چه خوب شد که تو آن جا مراقبش بودی
چو برق از سر مادر پرید و می افتاد
چه خوب مثل عصایی مراقبش بودی
هنوز لحظه ی رفتن میان کوچه ی تنگ
تو با تمام تصاویر درد سر داری
نگاه کردم و دیدم نوشته یا زهرا
به روی لخته ی خونی که از جگر داری
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi