حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
اندر این زندان تاریک ای خدای لایزالم
اشگ چشمم کرده طوفان غرق دریای ملالم
محبس تاریک جایم بیکس و بی اقرابایم
چشم در راه رضایم حسرت آن مه جمالم
سخت باشد دردهجرو انتظار و دردغربت
هرسه تا را من دچارم تا سحر شبها بنالم
صورتم در روی خاک و چشم درراه مدینه
یا رجائی یا ملاذی کن نظر بر ابتهالم
کاش در بالین من با چشم گریان
می نشستی
دخترم معصومه یارب در زمان ارتحالم
یارو غمخواری ندارم تا سحر شب زنده دارم
روز و شب نالد زهجرم در وطن بیکس عیالم
ای صبا رو بر مدینه با خبر کن مادرم را
گو بیبالینم بیاید تا ببیند در چه حالم
کاش میگفتی به هارون یکنفر کز جور ظلم ات
روز و شب از مویه مویم ماه و سال از ناله نالم
مرکز ثقل شریعت برتو ای بیدین چه کرده
زاده شیر خدا مرآت نور ذوالجلالم
من همای روح قدسم در کف سندی اسیرم
مانده یک مشت استخوانم کنده ظلمش پرو بالم
من ز دنیا قانعم بر زهد و تقوای وتهجد
نی به فکر جاه و منصب نی به فکر ملک و مالم
من #حسینی نام دارم سائلم در آستانت
کن ز لطف خویش گویا در مراثی نطق لالم
مرحوم استادحاج سید رضا حسینیتبریزی
متخلص به سعدی زمان
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi