eitaa logo
اشعار مذهبی
663 دنبال‌کننده
54 عکس
4 ویدیو
3 فایل
آدرس در تلگرام https://t.me/janatmahdi آدرس در واتس آپ https://chat.whatsapp.com/GNrNYw6uBbEFeBunVJoiXM آدرس در ایتا https://eitaa.com/jannatolmahdi آدرس در سروش http://sapp.ir/jannatolmahdi آدرس سایت اینترنتی Www.janatmahdi.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شعر خداحافظی با ماه مبارک رمضان دیدی رمضان رفته و پر باز نکردم تا خیمه گهِ سبز تو پرواز نکردم ماه تو گذشت عاشقی آغاز نکردم من پُست غلامیِ تو احراز نکردم ساقی بده جامی که تو را درک نکردم شاید که دگر میکده را درک نکردم من لایق مهمانی ات ای یار نبودم من قابل الطاف تو ای یار نبودم بودم به حضور تو و انگار نبودم در محضر تو بودم و انگار نبودم من بار دگر خسته و تنها شدم ای وای شرمنده ی تو یوسف زهرا شدم ای وای شب های مناجات و دعا رفت ز دستم فیض سحر ذکر خدا رفت ز دستم یک ماه نه یک عمر صفا رفت ز دستم همسفرگیِ با شهدا رفت ز دستم جامانده ترین رهروِ این جاده منم من از پا و نفس بین ره افتاده منم من افسوس که رفته ز کفم حاصلم ای دوست آلوده نمودم به چه سرعت دلم ای دوست بیمار گناهم چه کنم غافلم ای دوست بنما تو به درک عرفه شاملم ای دوست راضی شو ز من گرچه گنهکار و حقیرم بنگر به «أجِرنا» پیِ احسان مجیرم من جز تو کسی را گل زهرا نستایم شکرانه به جا آورم از این که گدایم با عشق تو می سوزم و می سازم و آیم تا آنکه زنی در حرمت قفل به پایم بگذار سحرها به قنوت تو بمانم مثل تو سحر ناله ی العفو بخوانم شب های زیارت ز دل خسته دلان رفت هم ناله شدن با نفس سینه زنان رفت گریه ز غم قافله ی اهل جنان رفت تا اینکه براتی ز تو گیریم زمان رفت هرکس که از او قلب تو دلدار رضا شد داریم یقین روزیِ او کرب و بلا شد دست کرمت گر ز کسی دست نگیرد بیچاره شود زار و گنهکار بمیرد خوش بخت هر آنکه دلت او را بپذیرد از لوث گنه پاک شده عید بگیرد بر ما که فقیران ره تزکیه هستیم عیدی بده ما مستحق فطریه هستیم ای آن که تو صاحب به زمین و به زمانی هستی به کنار همه و باز نهانی فرزند رضا ضامن عشاق جهانی ای کاش نمازی به صف فطر بخوانی تا آنکه به دست دل تو دل بسپاریم سر بر قدمت یوسف زهرا بگذاریم t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
خون تو خون‌بهاش خداوند اکبر است اشک غمت به خون شهیدان برابر است هر جا غم تو نیست همان‌جا جهنّم است هر جا عزای توست بهشت مکرّر است مادر مرا به بزم عزای تو شیر داد این اشک نیست بر رخ من شیر مادر است t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا که ذهنم از مدینه مشهدی دیگر بسازد بهتر است این شهر را از هرکجا بهتر بسازد مثل فتح مکه درتغییر این بارِ مدینه طرح را احمد بیارد٬ شهر را حیدر بسازد ازحسن دارالکَرَم٬ محراب رابا نام سجاد بین صحن باقر و صادق دوتا منبر بسازد احتمالا بین صحن فاطمه باگریه٬ حیدر جای سقّاخانه حوضی بهتر از کوثر بسازد احتمالا از پر جبریل باشد سنگفرشش کفشداری حرم را هم فقط قنبر بسازد حضرت عباس هم مثل ضریح خویش ای کاش بارگاهی هم برای حضرت مادر بسازد باید ازخرمای نخلستان میثم«سازگاری» هی تناول کرده واز مزّه اش دفتر بسازد چون حسینیه بناگردد دراینجا باید این خاک بعد از این با روضه ی سخت علی اکبر بسازد چارتا گنبد، رواق وصحن ها، با این مضامین یک نفر باید«مدینه شهر پیغمبر»بسازد روضه شداین شعر وقتی در ورودی نخستش ازهمان کوچه علی با نام زهرا در بسازد کاشکی این مرتبه در سمت کوچه بازگردد کاش حیدر میخ را با ضربه ای بی سر بسازد مهدی رحیمی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بنویسید " حرم " کور شود چشم حسود بنویسید سر آرند ملائک به سجود بنویسید که زیباست بدون گنبد بنویسید که زیباست شبیه مشهد سالیانی ست که با داغ بقیع میسوزیم فانی شعله ی عشقیم، جهان افروزیم مژده بر دیده که زائر شدنی خواهد بود مجلس هروله دایر شدنی خواهد بود عاقبت چشم عدو نیز خزان خواهد دید عوض آنچه به ما رفت گران خواهد دید بنویسید " بقیع " گریه به راه اندازید رخنه در سینه نمایید وَ آه اندازید قلمی دست بگیرید که تشریح کنید غزلی ساخته آن را پُرِ تلمیح کنید  ب " یعنی که بسوزیم بر این غربت عشق" قاف " یعنی قسمی هست که بر تربت عشق" خوردم و غصه ی ایام گریبان گیرم شد و انگار همین بود همه قسمت عشق ی " یعنی یخ ما آب نشد تا امروز" پشت ابر است یگانه رخ آن طلعت عشق عین " عطریست که در بین فضا پیچیده" وه چه مستی دهد این تربت خوش نکهت عشق بنویسید که ما چشم به ره دوخته ایم جزو زریّه ی کاشانه ی در سوخته ایم توحيد شالچيان ناظر t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
از مرز ظریف کفر و ایمان می‌گفت از آدم و دام‌های شیطان می‌گفت در کرب و بلا حسین را می‌کشتند در گوشه حجره خواجه عرفان می‌گفت t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
غزلی از حرمت ساخته‌ام با «مثلا» گرچه خاک است روی قبر تو ؛ اما مثلا ... گنبدِ زرد تو خورشید شده می‌تابد نور می‌گیرد از آن ؛ گنبدِ خضرا مثلا چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان ! جنسِ هر پنجره‌اش هست ، مُطلّا مثلا چقدَر پارچه‌ی سبز ، گره خورده به آن می‌کنی باز ، تمام گره‌ها را مثلا خادمانت همه دورِ سرمان می‌گردند ما عزیزیم ، در این صحنِ مُعلّا مثلا تشنه‌ها مست شوند از مِیِ سقاخانه ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلا هیئتی شکل گرفته‌ست ، میان حرمت نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلا روضه‌خوانی وسطِ صحن ، حکایت می‌خواند قصه‌ی کوچه‌ای از شهر تو ؛ حالا مثلا ... مادری با پسرش رد شده از آن ؛ اما ... هیچ کس راه نبسته‌ست بر آنها مثلا دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود چادری خاک نخورده‌ست ، در آنجا مثلا مادرِ قصه‌ی ما رفت ، صحیح و سالم وَ نپوشاند ، رخ از دیده‌ی مولا مثلا بعدِ مجلس همه رفتند ، زیارت کردند تربتِ حضرت زهرا شده پیدا مثلا ... رضا قاسمی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل کاشکی می شد بریزی آب بر قبرحسن کاش اینجا داشت شبها روضه خوانی لااقل کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد کاش می شد تا سحر اینجا بمانی لااقل کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع زائران را خوب می شد که نرانی لااقل کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل کاش میدادیم با یک روضه ام البنین قلب سنگی نگهبان را تکانی لااقل کاش درخاک بقیع اذن زیارت داشتیم کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد خاتمه بر غصه قلب پریشان می دهد مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد کارفرما مهدی و ما پا رکابش می شویم اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می شود قطعاً اذن ساخت دهها شبستان می دهد هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود دورتا دور رواق و صحن غوغا می شود صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است در مدینه چارتا نور خداهم دیدنیست می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت در میان کاسهٔ آبی شفاهم دیدنیست چارتا خورشید پیش هم تلألو می کنند چارتا خورشید این صحن و سرا هم دیدنیست در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو بین قاب نور ایوان طلاهم دیدنیست از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع تابش گلدسته های کربلاهم دیدنیست مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو درکدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است در کجایت نیمه شبها مرتضی سینه زده در کجایت رد پای اشکهای حیدر است گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب کربلا آرامگاه لاله های پرپر است گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است من نمیدانم که محسن هست آنجا یا که نه در عوض کرببلا قبر علی اصغر است در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع یک جوان ارباً ارباً نیست قطعا ای بقیع مهدی نظری  t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
نه ضریحی , نه رواقی و نه سقاخانه ای چشم ها اینجا نمی بینند جز ویرانه ای زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی کفتری پیدا نخواهد کرد آب و دانه ی سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه ای چشم هایش ساغر خون دلش شد هر کسی بی صداکرده ست نذرخاک ها پیمانه ای روضه خواندن,گریه کردن, فاتحه ممنوع شد پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانه ای روز و شب گرم طواف قبله های خاکی اند با دوچشم کاسه ی خون دسته ی پروانه ای کافران مامور اجرای امور دین شدند قبله باز افتاده در دست بت بیگانه ای عاقبت یک روز خواهد ساخت روی این قبور گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانه ای مجتبی خرسندی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
چارتا گل چونکه دٙرهم شد گلابش بهتر است با همین توجیه این وادی شرابش بهتر است چار خورشید است بر انگشتر دست بقیع اینچنین جنس نگینش از رکابش بهتر است در کرم در علم در بحث صبوری در اصول مطلب این خاک از جلد کتابش بهتر است کو ضریح و کو حرم؟اینجا فقط جاییست که غالبا طرح سوالش از جوابش بهتر است تا بفهمی ماجرای کوچه را مثل حسن اصلا اینجا در زیارت اضطرابش بهتر است مرقد و گلدسته ها خوبند اما نزد ما کوری چشم عدو اینجا خرابش بهتر است هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت بقیع از زمین کربلا که آفتابش بهتر است گرچه مانع می شود اما به دستی بسته نیست اینچنین از شام و از کوفه طنابش بهتر است حرف ها را میزنند اما سری بر نیزه نیست پس شنیدن گاه از دیدن عذابش بهتر است گرچه می گردد کباب از حرف، قلب ما ولی مجلس اینجا از آن مجلس کبابش بهتر است مهدی رحیمی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بغض ها در سینه اما فرصت فریاد نیست روضه خواندن در کنار این حرم آزاد نیست باد مویم را پریشان میکند مانند آن_ _پرچمی که روی گنبد در مسیر باد نیست اشکهایم راه سقاخانه را گم کرده اند حاجتی دارم ولیکن پنجره فولاد نیست چند گنبد در کنار چند تا ایوان طلا مطمئناً تا نباشد قلب زهرا شاد نیست مادری در لابه لای خاک گندم ریخته پس کبوتر هست گرچه صحن گوهرشاد نیست غیر پرواز کبوترهای غمگین در حرم سایه بانی بر مزار حضرت سجاد نیست حک شده بر سینه ی ما "نَحْنُ اَبْناء الْحَسَن" بین ما جز عاشق و مجنون مادرزاد نیست می نویسم آرزویم را به روی خاکها خانه ات آباد،ای که خانه ات آباد نیست‌ احمد ایرانی نسب t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
افق فضل و شرف را قمري پيدا شد يا كه در طور ولايت شجري پيدا شد باز از بحر ولايت گهري پيدا شد نخل سرسبز ولا را ثمري پيدا شد درسماوات و زمين جشن عظيم است امشب عيد ميلاد كريم ابن كريم است امشب در رياض علوي سرو روان اين پسر است نجل مولاي كريمان جهان اين پسر است بهترين زاده ابناء جهان اين پسر است فخر دين ، قبله دل ، كعبة جان ، اين پسر است اوست سروي كه بود دامن هستي چمنش صلوات همه بر حُسن حَسن در حَسنش اهل فضل و شرف و علم زعيمش خوانند خيل عبّاد همه عبد عظيمش خوانند صاحبان كرم و جود كريمش خوانند آيت رحمت رحمان و رحيمش خوانند اوست ماهي كه بر ابناء زمان مي تابد نورش از ري به همه خلق جهان مي تابد قامتش سرو و لبش كوثر و رويش ماه است زائر مرقد او زائر ثارالله است حرمش كعبه آمال دل آگاه است حَسني حُسنش بر خلق چراغ راه است خاص و عامند ز هر سوي رهين كرمش دل صد قافله سر گرم طواف حرمش نعمت ساية اين دسته گل عترت را بر شما داده خدا اين شرف و رفعت را اهل ري قدر بدانيد چنين نعمت را فيض همسايگي تربت آن حضرت را بال جبرئيل زده سايه به بام و درتان اين شما ، اين حرم زادة پيغمبرتان يا حجاز است و بُوَد كعبه جاويدانش  جان من ، جان همه خلق جهان قربانش ري سپهر و حرم اوست مه تابانش برتر از عرش بُوَد بارگه و ايوانش دوست دارم كه شب و روز ز لطف وكرمش پر زند مرغ دلم يكسره سوي حرمش آيه وحي در اين خانه كتابت دارد زير اين قبّه دعا كن كه اجابت دارد زائر او به خدا فيض قرابت دارد درو ديوار حرم نقش نجابت دارد ماه صد انجمن اينجاست خدا مي داند آفتاب حسن اينجاست خدا مي داند خاك درگاه تو بر درد دل خسته شفاست سر به خاك حرمت گر نگذاريم جفاست اي گل باغ حسن عطر تو بر روح صفاست كرم و جود تو بر ما به عيان و به خفاست «ما به اين در، نه پي حشمت وجاه آمده ايم» «از بد حادثه اينجا به پناه آمده ايم» حُسن پيداي حَسن سرّ نهان حسني بلكه جانان همه خلق و تو جان حسني تو به باغ دل ما سرو روان حسني نخل طاها و گل عطر فشان حسني ما به خاك حرمت روي نياز آورديم حاجت خويش به درگاه تو بازآورديم عصمت فاطمه و عزّت حيدر داري تو مقام از سخن مدح فراتر داري تو عطا و كرم آل پيمبر داري ز حسين و ز حسن جلوه ديگر داري جان به قربان تو اي سيّد پاكيزه سرشت شهرري ازتو بهشت است بهشت است بهشت به تو و عزّت آباء کرامت سوگند به خدا و به رسول و به امامت سوگند به جلال و به كمال و به مقامت سوگند  به نماز و به قعودت ، به قيامت سوگند تو كه سايه به سر خلق دو عالم فكني چه شود گر نگهي جانب «ميثم» فكني استاد حاج غلامرضا سازگار t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
یک نفر‌هم از تبارمجتبی صاحب‌حرم باشد بس‌است زان‌کرم‌خانه یکی صاحب‌کرم باشد بس است شاه هستی و شده ری قبلگاه عاشقان همچو مولایم حسن تو مهربانی، مهربان به چه ترکیب قشنگی گشته است اینجا به پا تو خودت یابن‌الحسن، اجر مزارت کربلا کربلای این دیاری، هم بقیع این دیار ابر رحمت گشته ای، بر قلب تاریکم ببار آه ای عبدالعظیم، من عبد درگاه توام خاک صحن چون بقیع و خاک درگاه توام هم شدی تایید از شمس‌الشموسیت رضا هم تو گشتی یار مولایم جواد بن رضا یار مولایم علی بن محمد بوده ای یاور دین خدا، از نسل احمد بوده ای آه در سینه چه غم های فراوان داشتی از فراغ کربلا چشمان گریان داشتی آه میسوزم همیشه من ز داغ مادرت رعشه می افتاد از نامش به کل پیکرت آه ،از آن کوچه آقا جان،چه بد دردیست نه؟ شعله‌ی‌آتش نشد بُستان،چه بد دردیست‌نه؟ آه در روز وصالت خون شده چشم زمین ای کریم بن کریم یکبار ما را هم ببین امیررضا جوزایی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بی‌تاب و صبور، ایستاده‌ست هنوز هم‌قبلۀ نور، ایستاده‌ست هنوز بر گرده و سینه زخم دارد اما کوه است و غیور، ایستاده‌ست هنوز t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
در کنار تو به حیران‌شدنم خندیدند خواستم از غم تو ناله زنم خندیدند سیزده‌بار تو را بوسه زدم جای حسن و به هر بار به بوسه‌زدنم خندیدند اولش معرکه از آمدنم حیران بود ولی افسوس که دیدند منم خندیدند تا رسیدم به برت داد زدم واحسنا تا شنیدند نوای حسنم خندیدند هو شدم تا که یتیم حسنم را کشتند بارها هم به همین هو شدنم خندیدند دست و پا می‌زنی و خاک به سر می‌ریزم و به خاکی‌شدن پیرهنم خندیدند کفنت سرخ شد از خون تنت سرخ شدم و به سرخی عقیق یمنم خندیدند از ترک‌خوردن هر تکه تو خرد شدم آه دیدند که من می‌شکنم خندیدند مانده‌ای زیر سم اسب و می‌سوزم من اسب‌ها هم به همین سوختنم خندیدند آه ممتد بکشم چون که تو ممتد شده‌ای در کنار تو به آه و سخنم خندیدند می‌کشی پا به زمین و بدنم می‌لرزد به همین لرزش کل بدنم خندیدند تا که دیدند تو هم‌قامت سقا شده‌ای به قد و قامت سرو چمنم خندیدند بغلت کرده‌ام و سینه به سینه ببرم کل کشیدند و به تو روی تنم خندیدند t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
(خواهر حضرت) گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد تنی که مُثله شده در برابرم باشد گمان نمی کنم این تکه های پخش شده همان عموی رشید پیمبرم باشد بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟! اگر خدای نکرده برادرم باشد...! چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد؟ * فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت: کنار کشتۀ گودال مو پریشان گفت: * گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده حسین فاطمه یعنی برادرم باشد تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم که قول می دهم این بار آخرم باشد کفن که نیست عبا نیست، بوریا هم نیست؟! بد است بی کفن این مرد محترم باشد برای آن که روی پیکرش بیاندازم نمی شود بگذارید معجرم باشد؟ علی اکبر لطیفیان t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بسم الله الرحمن الرحیم بلبل شوقم و باغ‌وچمنم کرببلاست بی‌سبب نیست که ورد دهنم کرببلاست کفتر جلدم و هرآینه برمی‌گردم آخرین مقصد هر پرزدنم کرببلاست غیر لیلا سخنی ورد لب مجنون نیست من که مجنون حسینم سخنم کرببلاست شعر گفتم به امیدی که بخوانم آن‌جا شاعری ساده‌ام و انجمنم کرببلاست دوستش دارم و حب‌ّالوطن از ایمان است گرچه ایرانی‌ام، اما وطنم کرببلاست زائر عرش خداوند شود زائر او پس در این راه بهشت عدنم کرببلاست حال من حال حبیب و تو حبیبم شده‌ای شوق من شوق اویس و قرنم کرببلاست اربعین قسمت اگر شد که زیارت بروم شاهد ناله‌ی "یابن‌الحسنم" کرببلاست t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
ع ز هر طرف مه رخساره ات، به جلوه گری است خموش باد، نگاهی که ناظر دگری است دو صد مسیح نفس، مانده واله و مبهوت که در فضای شفاخانه ات، عجب اثری است کنم به تاجوران ناز، از غلامی تو که نوکری، در این خانه، فوق تاجوری است اگر تو جلوه نمایی به وقت دادن جان به عمر، افضل ساعات بنده، محتضری است به دهر، هر خبری هست، زیر گرچم توست اگر کسی در دیگر زند، ز بی خبری است سزد، تمام بخوانم نماز، در حرمت که حائر توأم، ای شاه! خانه پدری است ز عمر نوح فزونتر دهند اگر کس را به هرزه می رود، ار بی غم رخت، سپری است هزار سال ز سر دادنت گذشت و فلک هنوز هم به عزای تو، گرم نوحه گری است صف جزا، نفسی، خنده از لبش نرود «رحیق»! آنکه دمی در غم حسین گریست علیرضا قاسمی  رحیق t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
شهادت می‌تواند مرگ در راه وطن باشد شهادت می‌تواند خلوتی با خویشتن باشد شهادت می‌تواند در نفاق خنجری از پشت شهادت می‌تواند در مصافی تن به تن باشد شهادت می‌تواند ساده مثل عاشقی کردن شهادت می‌تواند سخت مثل سوختن باشد شهادت می‌تواند خستگی‌های پرستاری کنار بستر بیماری یک پیرزن باشد که می‌داند؟ شهادت در مرام عاشقان شاید به بی‌پیراهنی پوشاندن یک پیرهن باشد شهید کربلای چند لبخند تو خواهم شد تو لبخندی بزن، شاید شهادت سهم من باشد t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
علیه‌السلام ای شیر خدا و اسد احمد مختار در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار هم پیش‌تر از حزب خدا یار محمّد هم بهر نبی بعد علی، حیدر کرار از خشم تو بر جان عدو آتش دوزخ وز تیغ تو در سینه، نفس‌ها شرر نار در بدر مه روی تو چون بدر درخشید در جنگ اُحُد جان به کف و عاشق ایثار رویید ز لب‌های محمّد گل لبخند در رزم چو کردی به عدو حمله علی‌وار با دست غضب فرق ابوجهل شکستی تا کس نرساند به محمّد دگر آزار هرجا که تو شمشیر گرفتی به کف دست دشمن به هراس آمد در عرصۀ پیکار در خطبۀ شام از تو و نام تو سخن گفت چارم وصی ختم رسل، حجّت دادار هم شیرخدا خوانْدَت و هم شیر پیمبر هم خواند تو را هم‌قدم جعفر طیّار ای کاش که در عرصۀ صفّین تو بودی تا یار علی بودی چون مالک و عمار ای کاش پس از ختم رسل بودی و بودی یار علی و فاطمه بین در و دیوار... t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
سالروز شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام و حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام را محضر حضرت امام زمان (عج) و شما همراهان گرامی تسلیت عرض میکنم. t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
دست بر دامان آن زن میشوم کز شوکتش قرنها افتاده هر مردی به پای عزتش قدر اگر زهراست!قدر فاطمه این دختر است باخبر هرگز نباشد هیچکس از قیمتش با همان دستی که آتش را گرفت از خیمه ها... آبرو بخشیده ابراهیم را با ملتش آستین‌پاره نه با خود ذولفقار آورده است... کاخ استبداد را ویران کند با قدرتش! می نویسند عالمان از معجزات خطبه اش می نشینند انبیا هرروز پای صحبتش سوختن پای حسین از واجبات زینب است او بلا را میخرد هرقدر باشد قیمتش بین این بزم عزا هرکس حسینی میشود مطمئنا بوده با امضای زینب دعوتش چادرش را بر کمر میبنند و بالای تل منتظر می ایستد پس کی بیاید نوبتش سهم آبش را میان بچه ها تقسیم کرد تشنه تر بود از همه حرفی نمیزد از عطش.. سیدپوریا هاشمی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
دلم هواى بقیع دارد و غم صادق عزا گرفته دل من ز ماتم صادق دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم زنم به سینه که آمد محرم صادق سلام من به بقیع و به تربت صادق سلام من به مدینه به غربت صادق سلام من به مدینه به آستان بقیع سلام من به بقیع و کبوتران بقیع سلام من به مزار معطّر صادق که مثل ماه درخشد به آسمان بقیع سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقیع سلام من به گل یاس هاشمىّ بقیع ز غربتش چه بگویم که سینه ‏ها خون است براى صادق زهرا مدینه محزون است دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت که ذکر غربت لیلى حدیث مجنون است همانکه غربتش از قبر خاکى ‏اش پیداست امام صادق شیعه سلاله ی زهراست ز بسکه کینه و غربت به هم موافق شد هدف به تیر جسارت امام صادق شد همان که فاطمه را بین کوچه زد گویا ز کینه قاتل این پیرمرد عاشق شد امام پیر و کهنسال شیعه را کشتند امان که روح سبکبال شیعه را کشتند براى فاطمه از بى کسى سخن مى ‏گفت براى مادرش از غربت وطن مى ‏گفت بخاک حجره‏اش از سوز سینه مى‏ غلطید پسر به مادر خود از کتک زدن مى ‏گفت از آن شبى که زد او را ز کینه اِبْن‏ ربیع دوانده در پی ‏اش اندر مدینه ابن ‏ربیع فضاى شهر مدینه بیاد او تار است هنوز سینه آن پیر عشق خونبار است هنور می کشد او را عدو به دنبالش هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است هنوز تلخى کامش به حسرت شهدى است هنوز چشم دلش به رسیدن مهدى است سید محمد میرهاشمی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند ریسمان‌ها می‌کشند و فکر بالش نیستند بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم پیش طفلانش مَکِش نامرد می‌ریزد بِهَم باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد باز هم صد شُکر در ، آئینه‌اش را خط نزد در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند بر زمین می‌اُفتد و بدجور او را می‌کِشند روی مرکب میروند از دور او را می‌کِشند پیرمرد شهر با هر زحمتی پا می‌شود آه می‌گوید فقط " یا عَمَّتی" پا می‌شود دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده حرمله وقتی که می‌آید پریشان می‌شوم پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان می‌شوم کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند شامیان نان خشک‌ها را پیش مهمان ریختند دختران تَه ماند‌ه‌ها را پای طفلان ریختند عمه جان حس می‌کنم مژگانِ بابا کم شده خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده حسن لطفی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi