eitaa logo
جان و جهان
510 دنبال‌کننده
750 عکس
33 ویدیو
1 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
میان شرشر آب و تلق‌تولوق ظرف‌ها صدایش را شنیدم. - من شمر هستم، تو هم امام حسین باش داداش! شیر را بستم و نگاهش کردم. مرا ندید، داشت با قدرت برادر کوچکش را می‌زد. پرسیدم: «چرا می‌خوای شمر باشی پسرم؟! شمر که خوب نبود!» مِن‌من کرد و گفت: «آخه خیلی وقتا، بدا پیروزند!» زمان ایستاد. تمام رگ‌هایم یخ زد و من غرق در گذشته شدم. معلق میان قصه‌های شبانه و قهرمانانش؛ میان ابلیس و آدم و حوا و تبعید به زمین، میان روضه‌ها و داستان کربلا، میان درِ نیم‌سوخته و مادر و امیری دست‌بسته. راست می‌گفت. پیروز ظاهری داستان‌هایم، بدها بودند! یادم رفته بود پایان قصه‌ها را ببندم. گفتم: «پسرم! می‌دونی امام‌حسین، چرا با لشکریان یزید جنگید؟» - نمی‌دونم! - بخاطر زنده‌موندن اسلام! برای اینکه خدا و دستوراتش از یاد آدم‌ها نره. می‌دونی یزید چرا می‌خواست امام‌حسین و خانواده و یارانشون رو از بین ببره؟ - نمی‌دونم! - برای نابودی اسلام! - یزید اسلام رو دوست نداشت؟ - نه! - از کجا می‌دونی؟ - از رفتارش! - مثلاً چه رفتاری؟ - نمازهاش رو هرجوری دلش می‌خواست می‌خوند‌. مثلاً نماز صبح ۳ رکعت! یا بی‌وضو نماز می‌خوند! یا حیوان‌ها رو اسیر خودش می‌کرد. میمون باز بود.. - حالا به نظرت اون‌چه امام حسین می‌خواست مونده یا آرزوی یزید برآورده شده؟ شوت محکمی به توپش زد و روانه حیاط شد. دیروز وقتی داشت با برادرش بازی می‌کرد شنیدم که می‌گفت: «خواهش می‌کنم داداش تو بد باش! آخه من می‌خوام امام حسین باشم.» در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس...🌱 http://eitaa.com/janojahanmadarane