eitaa logo
جان و جهان
512 دنبال‌کننده
747 عکس
33 ویدیو
1 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
بخش سوم؛ زنگ در به صدا درمی‌آید. نمی‌دانم چرا متوجه نیست که این وقت شب زنگ نزند و بچه‌ها را از خواب بیدار نکند. با سرعت با ابروانی که در هم گره خورده است، به سمت در می‌روم. در حالی‌که کلمات «برای چی زنگ می‌زنی؟» آماده‌اند که از لای دندان‌هایم بیرون بپرند، در را باز می‌کنم، که در جا خشکم می‌زند. یک لحظه ساکت و مات می‌ایستم. دهانم باز می‌ماند و تمام حرف‌هایی که می‌خواستم بزنم در تصادفی پشت دندان‌هایم روی هم تلنبار می‌شوند. همسرم را روبرویم می‌بینم در حالی‌که دو دستش را از انگشت تا بازو گچ گرفته و به گردنش آویزان کرده است. ناخوداگاه زیر لب «وای»ی می‌گویم و به او زل می‌زنم. بعد از چند دقیقه دهانم باز می‌شود و می‌توانم ادامه بدهم که: «چی‌کار کردی با خودت؟» با حالت پشیمان و خجالت‌زده‌ای سرش را زیر می‌اندازد و هیچ چیز نمی‌گوید. آرام همراهی‌اش می‌کنم تا داخل شود. روی مبل می‌نشینیم. هنوز بهت‌زده به او و حالت دستانش، که برایم غریب است، زل می‌زنم. «آخه چرا؟ چقدر گفتم فوتبال نرو... ببین آخه!» - پیش اومده دیگه. کمی خودش را لوس می‌کند و از این‌که دیگر دست ندارد می‌گوید. من اما بغض سنگینی گلویم را فشار می‌دهد. تمام برنامه‌ای که شب قبل برای ماه بعد می‌ریختیم، انگار دود می‌شود و به هوا می‌رود. چشمانم به اشک می‌نشیند. اجازه خروجشان را نمی‌دهم. دلم نمی‌آید در این شرایط من هم با گلایه‌هایم آزارش بدهم. بغض و حرف‌هایم را باهم قورت می‌دهم. سعی می‌کنم دلداری‌اش بدهم و از این‌که می‌گذرد می‌گویم، ولی دل خودم آشوب است. کمی که حرف می‌زنیم بلند می‌شوم و به سمت اتاق می‌روم. طبق عادت، به تکان‌های بدن حسین که معصومانه خوابیده است نگاه می‌کنم تا مطمئن شوم نفس می‌کشد. به سرویس بهداشتی می‌روم. آبی به صورتم می‌زنم و توی آینه به چهره‌ام نگاه می‌کنم. منصفانه که نگاه می‌کنم از بعد از اتفاقاتی که در غزه افتاده است رویم نمی‌شود برای هر مساله‌ای غُر بزنم و گله کنم. وقتی به این فکر می‌کنم که آن‌ها هر روز عزیزانشان جلوی چشمانشان پرپر می‌شوند، می‌فهمم که به دغدغه‌های ما مشکل نمی‌گویند. اصلا امتحانات ما کجا و امتحانات آنها کجا؟ از اعماق قلبم لعنتی به جان اسرائیل می‌فرستم و زیر لب می‌گویم: «الحمدلله علی کلّ حال» در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس...🌱 http://eitaa.com/janojahanmadarane https://ble.ir/janojahan