eitaa logo
جان و جهان
512 دنبال‌کننده
747 عکس
33 ویدیو
1 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
_از همان زمان که یکی بوده و یکی نبوده، آدم‌ها دلبسته قصه‌ها بوده‌اند. حکایت‌های کوتاه، قصه‌های منظوم و بعدترها داستان و رمان و روایت. آدمیزاد با قصه‌ها زندگی می‌کند. دومین داستان دنباله‌دار جان و جهان را «شنبه‌ها و سه‌شنبه‌ها» در کانال دنبال کنید. داستان «معصومیت از دست رفته» بر اساس یک ماجرای واقعی نوشته شده است. _ کاغذ را گذاشتم روی میز رستوران، خودکار را هم روی بشقاب سفید و برّاق مقابل پارمیدا. دو جا را با انگشت نشان دادم: «اینجا و اینجا رو باید امضا کنی.» پارمیدا انگار محو صدای برخورد قاشق چنگال‌هایی بود که توی فضای رستوران سمفونی پر طنینی داشت. بعد از جفت‌پوچ شدن ماجرای وکیل قلابی‌اش، تقلّایی برای کشمکش و لج کردن با من نداشت. من اما قرارداد پرداخت مهریه را در طی دو ساعت با یک وکیل واقعی بسته بودم. اولین سوالی که وکیل پرسید این بود: «برای طلاق عجله داره؟». گفتم: «زیاد.» لبخندی خیلی کوتاه ولی حرفه‌ای تحویلم داد. فکر کردم شبیه‌ این لبخند را فقط روی لب بازیگر شرلوک هلمز دیده‌ام. وقتی آخرین جمله را نوشت، جوری نشست که انگار جلسه‌مان تمام شده است: «از هیچیش کوتاه نیا. جای چونه نداره. سریع قبول می‌کنه.» جلوی صورت پارمیدا بشکن زدم: «تا غذا نیومده امضاش کن.»  ✍ادامه در بخش دوم؛