✍بخش دوم؛
و حالا کودکی با نقص حرکتی، که موقع همه بازیها و دویدنها، از همه بچهها، حتی از بچههای سه، چهار ساله هم عقب میافتد، شده است «رسول»ِ من؛
منی که در قلهی نعمتها ایستادهام و ذرهبین به دست، دنبالِ ناکامیها و کاستیها میگردم و ارشمیدسوار فریاد میزنم: «یافتم! یافتم! ببین حق داشتم شکر نگویم! ببین حق دارم راضی نباشم!»
ذرهبینی که ذرهها را پیش چشمِ من غولآسا میکند و من را همچون حریفی نحیف، گوشه رینگ، گیر میاندازد و ضربههای مهیبش را پشت هم بر پیکرِ بیجانم فرود میآورد، و فاتحانه مینشیند کنار و در خود فرو رفتنم را تماشا میکند.
و منِ مغلوبِِ تصورات، تکیهزده به گوشه رینگِ زندگی، دستِ بیجانم را بالا میآورم تا خونابهی کنار دهانم را پاک کنم که تلخیاش بیش از این کامم را نیازارد.
او می شود رسولِ من، که باور کنم نوعِ مواجهه است که تعیین میکند تو خوشبخت باشی یا بدبخت.
نوعِ مواجهه است که تو را شاکر میکند یا کافر.
نوعِ نگرش است که رنجها را شیرین و شِکَرین میکند یا تلخ و ناگوار.
نوعِ نگاه است که میتواند زینب(س) را زینب(س) کند؛ عزیزی که میخواهند او را، پیشِ چشمِ خلق، با کلماتِ سخیفشان ذلیل کنند و بر او نعره میزنند که: «دیدی خدا با تو و برادرت چه کرد؟!»
و او، وقتی که رختِ اسارت بر تن دارد و داغِ مصیبتِ بیش از هفده کشته از خانواده بر دل و بارِ مسئولیتِ بیش از بیست زن و کودک داغدار بر دوش، فاتح و استوار رجز میخوانَد که: «جز زیبایی ندیدم...»
نشانهها همین دور و بَرَند، پیشِ چشممان،
در کلامِ کودکان معصومی که میشوند رسولِ ما بزرگترهای آلودهی دنیا شده،
در وسط روضهها،
در میانهی زندگی خودمان و دیگران،
فقط اگر بخواهیم ببینیم...
#زینب_همدانی_آزمودهفر
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan