#با_همه_حسرت_خوشم_به_گوشهی_چشمی
در طبقه دوم موزه حرم رضوی دیدمش.
وقتی، همهی قفلها و پنجره فولادهای قدیمی و درها و تزئیناتی که دیگر همه جانشان را برای خدمت به زوار گذاشته بودند و خیلیهایشان دیگر از کار افتاده بودند را دیدم و به حالشان غبطه خوردم.
هنوز ردّ اشکها و پنجههای گره شده، روی گرهگره ضریحِ فولادیِ قدیمی جا مانده بود.
«وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ»
آهنی که نرم شده بود دلش...
تا اینکه آن سنگ را دیدم.
آن سنگِ مرمر زیبا و کرم رنگِ منقش به آیات قرآن را...
اول از کنارش رد شدم اما برگشتم و تابلوی آن گوشه را خواندم؛
این سنگ قبر که مزین به آیات قرآن و آرایههای هنریست،
در دهه هفتاد شمسی برای نصب بر مرقد مطهر ساخته شد، اما به دلیل شکستگی و عدم تایید کیفیت و مرغوبیت بر روی مرقد مطهر نصب نشد.
از سال ۶۹ تا ۷۱ هر روز تیشه خورده بود.
هر روز زیر دست استاد تراشیده شده بود. به شوق رسیدن و در آغوش گرفتن امام، همهی رنجِ تراش خوردن و تغییر و شکل گرفتن را پذیرفته و زیر این بار قد خم کرده و حتی شکسته،
اما نتوانسته به وصال برسد.
حالا در چند متری جایی که میتوانست همیشه در جوار نور باشد، مثل آیینهی عبرتی در موزه قرار گرفته و سهمش فقط و فقط حسرت است.
وضعی که سنگ هم دلش برایش آب میشود...
#ز_حاتمپور
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan