#روایت_غربت
_ بسیاری از متنهایی که در کانال جان و جهان، با نظم و ترتیب پشت سر هم مینشینند، حاصل قلم زدن مادرانی هستند که در گروهی به نام «مداد مادرانه» دور هم جمع شدهاند.
یکی از سرنخهایی که اخیراً اهالی مداد درباره آن نوشتهاند، از این قرار بوده: «روایت زندگی در غربت».
#سلام!_فرزندِ_راهِ_دورم
_الو، سلام ننه.
_سلام دا، رودِ ره دیروم. (سلام مادر، سلام فرزند راه دورم.)
این مکالمهی همیشگی ماست، شروع تمامشان، درست مثل بسم الله قبل از هر آیهی نازل شدهای بر پیامبر، پشت قبالهی نامم بعد از ازدواج، شد «رودِ ره دیر».
گاه با تمام وجودش، با تمام سن هفتاد سالهاش، یک «دردت بزنه وم!» (دردت به جونم!) بدرقهی جملهاش میکند.
حتی زمانی که در منزل پدری، توی حیاط، پای تنور نان مینشینیم و باعشق به بچهها یک مشت خمیر، قد مشت دستهای خودش میدهد برای بازی، مدام میگوید:
«قربون رودل ره دیروم برم.» (قربان فرزندان راه دورم بشوم.)
کل خانوادهی ما، حتی وقتی در نزدیکترین مکان به او هستیم، باز هم فرزندان راه دور و غریبش هستیم.
#رضوان_رحیمی
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan