#پسرک_جورابفروش
دلم میخواست همهی جورابهایش را بخرم.
اما نه او دستگاه کارتخوان داشت و نه من پول نقد!
پسرک جورابفروش زودتر از مادرها در مکان گردهمایی مستقر شده بود.
نمیدانم او هم قصد حمایت از کودکان غزه را داشت و یا به قصد فروش جورابهایش آمده بود.
شاید هم کیکهای طرح پرچم فلسطین برای سلولهای مسئول اشتهای مغزش چشمکی زده بودند...
قد و قوارهاش بلندتر از اغلب کودکانی بود که موشک میساختند و نشانه میگرفتند.
جورابهایش را گوشهای رها کرد و همهی هوش و حواسش رفت پی موشک بازی...
یک کوله پشتی بزرگ اما روی شانههایش سنگینی میکرد. گمانم اطلاعات سری عملیات جنگی را حمل میکرد که آنطور کوله به پشت بالا و پایین میپرید و زمینش نمیگذاشت.
تمام مدت مراسم همانجا، کنار بچهها، با همین وضعیت مشغول بازی بود و هویت لانه عنکبوتی اسرائیل را متلاشی میکرد.
حتما خیلی وقت بود که دلش یک بازی دستهجمعی میخواست. شاید هم از التماس کردن برای فروش جورابهایش خسته شده بود.
پسرک دلی از عزا درآورد.
همین کودکان سادهی پرتلاش و خستگیناپذیر بزرگترین تهدیدها هستند برای جریان ظلم و استکبار...
#در_مقاومت_همجبههایم
#لیلا_سادات_هاشمی
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan