eitaa logo
جان و جهان | به روایت مادران
524 دنبال‌کننده
991 عکس
48 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @mhaghollahi @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
_از همان زمان که یکی بوده و یکی نبوده، آدم‌ها دلبسته قصه‌ها بوده‌اند. حکایت‌های کوتاه، قصه‌های منظوم و بعدترها داستان و رمان و روایت. آدمیزاد با قصه‌ها زندگی می‌کند. دومین داستان دنباله‌دار جان و جهان را «شنبه‌ها و سه‌شنبه‌ها» در کانال دنبال کنید. داستان «معصومیت از دست رفته» بر اساس یک ماجرای واقعی نوشته شده است. _ خوشحال بودم که صدای شیر آب باعث می‌شد کمتر حرف‌های معصومه را بشنوم. با سیم ظرفشویی افتاده بودم به جان تکه غذایی خشکیده و چسبیده به بشقاب. آن‌قدر سیاه و فاسد شده بود، که حتی نمی‌توانستم حدس بزنم چیست! وقتی مادر معصومه به شهرستان می‌رفت، اوضاعمان همین بود. آن شب که به خانه آمدم، دقیق دو ماه بود که مادر و پدر معصومه تهران نبودند. در این مدت، نه قطعه ماشین ظرفشویی خارجی خرابمان پیدا شده بود و نه خانم خدمتکاری که معصومه به او تهمت دزدی زد، حاضر بود برگردد. من هم لجبازی‌ام گل کرد و تصمیم گرفتم ببینم تا کجا می‌تواند بوی گند تعفّن و شیرآبه را تحمل کند؟ تا وقتی مادرش بیاید و مثل همیشه آن‌ها را بشوید؟ موقع آب خوردن با لیوان یک‌بار مصرف مچاله‌ای، کرم کوچکی را روی ظرف‌های تلنبار شده دیدم. همان‌جا با همان لباس‌های سر کار دست بکار شستن شدم. معصومه می‌غرید و توی خانه راه می‌رفت. کاملا پیدا بود که دارد با مادرش حرف می‌زند. این غیظ و تنفّر معصومه، فقط مختص مادرش بود، آن هم وقتی که ازش ایرادی می‌گرفت. می‌ترسیدم صدای فریادهای پشت تلفنش دوقلوها را بیدار کند. ✍ادامه در بخش دوم؛