eitaa logo
جان و جهان | به روایت مادران
519 دنبال‌کننده
996 عکس
48 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @mhaghollahi @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
بخش دوم؛ توی ذهنم کارها را یکی یکی با بهانه‌های مختلف رد می‌کنم و با خرسندی تمام، انگار که یک معمای سخت را حل کرده باشم، دستانم را به هم می‌کوبم و می‌گویم: «باشه مامان جون نمی‌رم.» توی دلم خودم را تحسین می‌کنم بابت تصمیمم. کارهای عقب مانده‌ام آنقدر هم مهم نبودند که بخاطرشان دخترم را تنها بگذارم یا ذره‌ای برایش کم بگذارم! حالا کتاب مادران میدان دارد با من حرف می‌زند. از همه‌ی راویانی می‌گوید که حس مادرانه‌شان نگذاشته توی خانه بمانند و سرگرم زندگی خودشان شوند. مادرانی که همه‌شان روانشناسی کودک را حفظ بودند و استاد تامین امنیت کودک بودند. همه‌ی کتاب‌ها و دوره و کلاس‌های تربیت فرزند را از بر بودند و خوب می‌دانستند چطور مسیر مادری را درست طی کنند. اما آنجا وسط میدانی که باید می‌رفتند، حس مادری‌شان بیشتر از همیشه گل کرده بود. آن‌ها مادری را از چهار دیواری خانه‌شان کشیده بودند توی شهر و می‌خواستند برای یک جامعه مادری کنند. آن‌ها بهتر از همه دو دوتا چهارتایشان جواب می‌داد. اسم کتاب بیشتر از همه مرا از جا بلند می‌کند. اگر میدانی هست، منِ مادر چرا توی میدان نباشم؟ در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس...🌱 http://eitaa.com/janojahanmadarane https://ble.ir/janojahan https://rubika.ir/janojahaan
بخش دوم؛ شنیده بودیم چهل روز رفته درِ خانه مهاجر و انصار. ما هم پاشنه ورکشیدیم و نزدیک چهل روز راه افتادیم توی کوچه، خیابان، پارک، روضه خانگی، مسجد و... تا آب بریزیم روی آتش دشمن و مردم را بیاوریم پای جمهور شدن. پای انتخاب کردن. مادری که بهمان یاد داده بود، مادری را از چاردیواری خانه بکشیم بیرون و اندازه یک اسلام قدش را بلند کنیم. بشویم مصداق حرفی که ولی، قبل‌تر ازش گفته بود: «می‌شود زن بود، عفیف بود، محجبه و شریف بود و در عین حال در متن و مرکز بود.» با صدای بوق ممتد به خودم می‌آیم. می‌نشینم روی صندلی ماشین و کتاب را می‌گذارم روی پایم. دستی به گلبرگ‌های روی جلد می‌کشم. انگار دارند حرکت می‌کنند و خودشان را به نقطه نورانی وسط می‌رسانند. آن هم نه تک و تنها، بلکه دسته‌جمعی. یاد فراز پایانی دودمه‌ها می‌افتم که بارها و بارها توی برنامه‌های مادرانه‌مان زمزمه‌اش کرده‌ایم؛ قطره به قطره دست یکدیگر گرفته‌ایم دریا شدیم و موج و طوفان آفریده‌ایم در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس...🌱 http://eitaa.com/janojahanmadarane https://ble.ir/janojahan https://rubika.ir/janojahaan