eitaa logo
پایگاه خبری جارچی اردکان
2.3هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
99 فایل
🔹اخبار و رویداد های مهم استان و شهرستان ها 🔹پیگیری جدی مطالبات مردم از مسئولین شهرستان و استان 🔹پوشش آنلاین نشست های خبری و رویداد های مهم سایت: jarchiardakan.ir پشتیبانی کانال👇 @jarchiardakan_ir 🔴در کوتاه ترین زمان بروز ترین باشید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘ هدف اسلام است و مقصد کربلا و سپس قدس عزیز...🇵🇸 به سراغ این فرزند نامشروع که اسرائیل است خواهیم آمد.🔥🇮🇱 The goal is Islam and the destination is Karbala and then the beloved Quds...🇵🇸 We will go after this illegitimate child named Israel.🔥🇮🇱 Martyr Commander Zabihullah Asizadeh اخبار اردکان 👇 🆔 @jarchiardakan 🗣️ https://eitaa.com/joinchat/1734344896C4d7df7fe16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشه‌ای از وصیت و بصیرت سردار شهید ذبیح الله عاصی زاده⚘ به سراغتان خواهیم آمد... We will come to you soon... אנחנו נבוא אליך... قريباً سنأتي إليك... The goal is Islam and the destination is Karbala and then the beloved Quds (Jerusalem)... We will go after this illegitimate child named Israel. Martyr Commander Zabihullah Asizadeh. هدف اسلام است و مقصد کربلا و سپس قدس عزیز... به سراغ این فرزند نامشروع که اسرائیل است خواهیم آمد. ----------------------- خبری در راه است.. @jarchiardakan
😭«تشنه...» 🔰روایتی از تشییع ساعت را نگاه می‌کنم. ۱:۲۰ ظهر جمعه است. ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ و آخرین جمعه رمضان و روز قدس. از ساعت ۱۰:۳۰ این جمعیت زن و مرد در خیابان هستند. زیر آفتاب تیز اردکان و با دهان روزه. بعد از راهپیمایی و نماز جمعه به سمت گلزار شهدا آمده‌اند. برای تشییع شهید حسین انتظاریان. شهیدی که دیروز در و درگیری تروریستی و در دفاع از امنیت این کشور به شهادت رسیده. این همه آدم در این ظهر گرم کویری اردکان و فقط به عشق شهید و لب عطشان ارباب بی کفن آمده‌اند. لب‌ها خشکیده و تشنه است. اما این مردم تشنه آب نیستند تشنه شهادت هستند و مگر نگفت آن شهید قدس عزیز که ملت ما ملت شهادت هستند. نگاهم را می‌گردانم. خانم‌ها با چادر زیر آفتاب گرم و بعضی بچه کوچک در آغوش. بچه‌هایی که صورت آنها از گرمای آفتاب سرخ شده اما مادرها، به عشق علی اصغر حسین(ع) آنها را همراه خود آورده‌اند. مداح «حسین حسین» می‌گوید و همه همراهی می‌کنند. و این حسین حسین زیر آفتاب با دنبال تابوت شهید حسین چقدر می‌چسبد. دلم کربلایی می‌شود. میروم اربعین. زیر آفتاب از نجف تا کربلا. و شاید حسین انتظاریان هم در شهادتش را گرفت. رسیدم کنار آشیخ حسین. دلم روضه می‌خواهد. روضه علی اصغر اما نمی‌شود. در حال و هوای خودم هستم. مداحی می‌خواند. حالم می‌گیرد. دلم تاب ندارد. شهیدان اندک اندک می‌روند و مانده‌ام. حوصله شرح فراق نیست. پایین پای شهید عباس عاصی زاده نشسته‌ام و دارم می‌نویسم. رسیده‌ایم به . دور تا دور شهیدان پر است از مرد و زن و بچه‌ها. حسین انتظاریان امروز برای همیشه مهمان شهیدان است. تلقین میخوانند. زیارت عاشورا زمزمه می‌کنند و من می‌نویسم. دلم اینجا نیست. زمزمه «حسین آرام جانم» می‌آید. ای اهل حرم میر و علمدار نیامد... از سقای حسین میخوانند. اینجا نیستم. دلم تنگ است. کربلا می‌خواهد. شهادت. همین که گذشت. او با ما بود و حالا ما مانده و او رسیده. نگاهم را می‌گردانم بین قبور شهدا. روزه ام مثل همه این مردم. تشنه ام. عطش دارم. او را میخواهم و نمی‌یابم. در دلم زمزمه می‌شود. «خدایا ببخش... جان سقای حرم... از همه تشنه ترم...» کاش رفیقی می‌رسید و و طفل رباب می‌خواند. تمام شد. دفن شهید حسین هم تمام شد. اندک اندک می‌روند. اما تمام نشد. کار شهید تازه شروع شد. و مگر نه اینکه شهید زنده است و زنده میشود و زنده می‌کند. «احیاء عند ربهم...» انگار اردکان می‌خواهد دوباره زنده شود. بهار طبیعت و بهار معنویت است و با شهید و خون او و تشییع و حضور او، بهاری تازه برای و انقلابی شروع شده است. نمیدانم. می‌نویسم شاید و یقین دارم که همین حالا در این ظهر جمعه، تمامی شهیدان اردکان اینجا حضور دارند. را حس می‌کنم. آخرین شهید که در این مکان دفن شد. و اخیرا در خواب یکی از دوستان از شهادتی به زودی در اردکان خبر داده بود. را حس می‌کنم که فرماندهی می‌کند و خوش آمد میگوید و همه شهیدان. قصه این شهید و شهادت و تشییع در روز قدس در اردکان زیاد است اما خسته ام از نوشتن و گفتن و هرچند باید گفت و نوشت از شهیدان و راهشان و کارشان. او شهادت و ما روایت. اما تشنه ام. من هم میخواهم. ... آرام می‌خواند... «حسین... حسین...» و با حسین حسین زنده می‌شویم... ✍ ظهر جمعه روز قدس، گلزار شهدای اردکان، مراسم تدفین شهید انتظاریان اخبار اردکان 👇 🆔 @jarchiardakan 🗣️ https://eitaa.com/joinchat/1734344896C4d7df7fe16
😭«تشنه...» 🔰روایتی از تشییع ساعت را نگاه می‌کنم. ۱:۲۰ ظهر جمعه است. ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ و آخرین جمعه رمضان و روز قدس. از ساعت ۱۰:۳۰ این جمعیت زن و مرد در خیابان هستند. زیر آفتاب تیز اردکان و با دهان روزه. بعد از راهپیمایی و نماز جمعه به سمت گلزار شهدا آمده‌اند. برای تشییع شهید حسین انتظاریان. شهیدی که دیروز در و درگیری تروریستی و در دفاع از امنیت این کشور به شهادت رسیده. این همه آدم در این ظهر گرم کویری اردکان و فقط به عشق شهید و لب عطشان ارباب بی کفن آمده‌اند. لب‌ها خشکیده و تشنه است. اما این مردم تشنه آب نیستند تشنه شهادت هستند و مگر نگفت آن شهید قدس عزیز که ملت ما ملت شهادت هستند. نگاهم را می‌گردانم. خانم‌ها با چادر زیر آفتاب گرم و بعضی بچه کوچک در آغوش. بچه‌هایی که صورت آنها از گرمای آفتاب سرخ شده اما مادرها، به عشق علی اصغر حسین(ع) آنها را همراه خود آورده‌اند. مداح «حسین حسین» می‌گوید و همه همراهی می‌کنند. و این حسین حسین زیر آفتاب با دنبال تابوت شهید حسین چقدر می‌چسبد. دلم کربلایی می‌شود. میروم اربعین. زیر آفتاب از نجف تا کربلا. و شاید حسین انتظاریان هم در شهادتش را گرفت. رسیدم کنار آشیخ حسین. دلم روضه می‌خواهد. روضه علی اصغر اما نمی‌شود. در حال و هوای خودم هستم. مداحی می‌خواند. حالم می‌گیرد. دلم تاب ندارد. شهیدان اندک اندک می‌روند و مانده‌ام. حوصله شرح فراق نیست. پایین پای شهید عباس عاصی زاده نشسته‌ام و دارم می‌نویسم. رسیده‌ایم به . دور تا دور شهیدان پر است از مرد و زن و بچه‌ها. حسین انتظاریان امروز برای همیشه مهمان شهیدان است. تلقین میخوانند. زیارت عاشورا زمزمه می‌کنند و من می‌نویسم. دلم اینجا نیست. زمزمه «حسین آرام جانم» می‌آید. ای اهل حرم میر و علمدار نیامد... از سقای حسین میخوانند. اینجا نیستم. دلم تنگ است. کربلا می‌خواهد. شهادت. همین که گذشت. او با ما بود و حالا ما مانده و او رسیده. نگاهم را می‌گردانم بین قبور شهدا. روزه ام مثل همه این مردم. تشنه ام. عطش دارم. او را میخواهم و نمی‌یابم. در دلم زمزمه می‌شود. «خدایا ببخش... جان سقای حرم... از همه تشنه ترم...» کاش رفیقی می‌رسید و و طفل رباب می‌خواند. تمام شد. دفن شهید حسین هم تمام شد. اندک اندک می‌روند. اما تمام نشد. کار شهید تازه شروع شد. و مگر نه اینکه شهید زنده است و زنده میشود و زنده می‌کند. «احیاء عند ربهم...» انگار اردکان می‌خواهد دوباره زنده شود. بهار طبیعت و بهار معنویت است و با شهید و خون او و تشییع و حضور او، بهاری تازه برای و انقلابی شروع شده است. نمیدانم. می‌نویسم شاید و یقین دارم که همین حالا در این ظهر جمعه، تمامی شهیدان اردکان اینجا حضور دارند. را حس می‌کنم. آخرین شهید که در این مکان دفن شد. و اخیرا در خواب یکی از دوستان از شهادتی به زودی در اردکان خبر داده بود. را حس می‌کنم که فرماندهی می‌کند و خوش آمد میگوید و همه شهیدان. قصه این شهید و شهادت و تشییع در روز قدس در اردکان زیاد است اما خسته ام از نوشتن و گفتن و هرچند باید گفت و نوشت از شهیدان و راهشان و کارشان. او شهادت و ما روایت. اما تشنه ام. من هم میخواهم. ... آرام می‌خواند... «حسین... حسین...» و با حسین حسین زنده می‌شویم... ✍ ظهر جمعه روز قدس، گلزار شهدای اردکان، مراسم تدفین شهید انتظاریان/ اردکان برخط 🗞️پایگاه خبری 🗣️ https://eitaa.com/joinchat/1734344896C4d7df7fe16