#حکایت_شب
🔻عاشق شدن پادشاهی بر کنیزکی
پادشاهی به قصد شکار همراه خدمتکارانش به بیرون شهر رفت در میانه را ، کنیزکی زیبا رو دید و عاشق او شد تصمیم گرفت او را به دست آورد و همراه خود ببرد با بذل و بخشش فراوان موفق شد کنیزک را همراه خود ببرد اما طولی نکشید که کنیزک بیمار شد و شاه طبیبان ماهر را از هر سوی به نزد خود فرا خواند تا کنیزک را درمان کند طبیان مدعی شدند که که با دانش خود او را مداوا کنند اما هر چه تلاش کردند حال بیمار وخیم تر شد شاه به درگاه الهی روی آورد و از صمیم دل دعا و نیایش کرد در حال دعا و تضرع بود که خوابش برد و در خواب پیری روشن روان به او گفت ؛ طبیبی ماهر فردا پیشت می آید فردای آن شب طبیب بر بالین کنیزک حاضر شد او معاینه را آغاز کرد و به فراست دریافت که عت بیماری کنیزک ، عوامل جسمانی نیست بلکه او بیمار عشق است . آن کنیزک عاشق مردی زرگر بود که در سمرقند زندگی می کرد شاه دطبق پیشنهاد طبیب دستور داد تا او را به دربار شاه بیاورند و چون زرگر را نزد شاه آوردند شاه طبق دستور طبیب اجازه داد تا آن دو باهم ازدواج کنند و آن دوشش ماه در کنار هم به خوشی زندگی کردند .پس از این مدت طبیب به اشارت خداوند زهری کشنده به زرگر داد که بر اثر آن زیبایی و جذابیت او رو به کاهش نهاد و رفته رفته از چشم کنیزک افتاد .
حکایتهای #مولوی
#پادشاه #کنیز
#داستانامشب
ورود بهجارچی شاهرود 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
#حکایت_شب
📜 گنج نهانِ ایاز!
می گویند که اَیاز ، غلام سلطان محمد غزنوی ، در آغاز چوپان بود و با گذشت زمان ، در دربار پادشاه صاحب منصب شد.
او اتاقی داشت که هر روز صبح به آن سر می زد و وقت خروج بر در اتاق قفلی محکم می زد تا این که درباری ها گمان کردند ایاز گنجی در اتاق پنهان کرده است و موضوع را از سر حسادت به گوش شاه رساندند.
پادشاه دستور داد وقتی غلام در اتاقش نیست در را باز کنند و گنج نهان را به محضر شاه بیاورند.
به این ترتیب 30 نفر از بدخواهان به اتاق ایاز ریختند و قفل را شکستند و هرچه گشتند چیزی نیافتند جز یک چارُق کهنه و یک دست لباس مندرس که به دیوار آویخته شده بود.
به این ترتیب دست خالی پیش شاه برگشتند و آنوقت سلطان به خنده افتاد و گفت: "ایاز مرد درستکاری است . آن لباس های مندرس مربوط به دوره چوپانی اوست و آنها را در اتاقش آویخته است تا روزگار فقر و سختی اش را به یاد داشته باشد و به رفاه امروزش غرّه نشود." 👌🌻
🔸 برگرفته از مثنوی معنوی مولوی
#حکایت
#مولوی
#مولانا
ورود بهجارچی شاهرود 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a