اخیرا خیلی با این موضوع سروکله میزنم که اگر من شیعه ام و اگر منتظر پس چه کاری از دستم بر می آید برای امامم؟ اکثر مردم فکر میکنند امام داریم برای شنیده شدن دعاهایمان، یا فکر میکنند امامان برای گذشتگان بوده و تمام شده اند. در پیچ و خم شلوغی زندگی هایمان گم شدیم و امام حاضر را فراموش کرده ایم. اما حالا بعد از گوش دادن به سلسله جلسات آقای پناهیان درمورد تحجر فکری، شروع کردهام به فکر کردن درمورد راههای کوچک و به ظاهر کماهمیت برای اثبات انتظارم...
همینجور که سفارش های پشت سرهم لباس را تمام میکردم و درنهایت بالشت سنگینی که دوختم و پر از خورده پارچه های لباس ها کردم، با حجم عظیم پارچههای بلند و بی استفاده روبرو شدم.
یادم آمد سالها پیش یک نفر سر پارچههای کارگاه تولیدی اش را نذر کرده بود و رسانده بود دست ما! ما هم کلی پاپیون دوختیم برای گل سر دختربچه ها تا در جشن عید غدیر پخش کنیم.
این شد که از عصر همان روز وقت و بی وقت بین کارهای خانه و خیاطی های نصفه و تمرین های رنگ نشده، دوختن کش سر را آغاز کردم به نیت روز مبعث. برایم وقت هایی که به جای فضای مجازی، خرج دوخت این جینگیل جات میشد قشنگ و دوست داشتنی بود.
درست است که امسال تنهایی دست به کار شدم اما از نتیجه کار راضیام، تا خدا چه امضایی پای کارم بزند: قبولی یا مردودی...
✍حلیمه زمانی
#مبعث
#استقبالمبعث
#انتظار
🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊
💠 @jaryaniha
🌱 در جریان باشید.