eitaa logo
نویسندگان جریان
607 دنبال‌کننده
2هزار عکس
151 ویدیو
30 فایل
🌱در جریان باشید. 🌱ادمین: @aseman311 🌱کانال انتشارات @jaryane_zendegi 🌱زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
«چهار چوب پنجره ی چوبی خراب شده بود و کهنه و فرتوت بود . پنجره را باز کرد ، پنجره با صدای گوش خراش روی لولای کثیف کهنه چرخید . پنجره را که باز کرد شهر نمایان شد ، گویا دوباره بهار در راه بود . بهار را دوست نداشت . در بهار ابر ها سیاه می شدنند و باران شدیدی می بارید . هیچ کس در این محله باران را دوست نداشت ... رعد و برق های بلندی که می زد کودکان را می ترساند و خانواده هارا نگران میکرد . بوی گل هارا هم در بهار دوست نداشت . گل هایی به رنگ سرخ که هرجا پس از باران سر از خاک بیرون می آوردنند . بوی گل ها و باران کنار هم حالت ترس را دو چندان می کرد . بهار را دوست نداشت ، چون برای دید و بازدید باید به قبرستان کهنه میرفت که هر روز جدید و جدید تر میشد و افراد جدیدی به آنجا روی می آوردنند . بهار را با باران هایی از جنس بمب ، رعد و برق هارا از جنس شلیک گلوله ، گل های سرخ ناشی از خون بی گناهان و دید و بازدید در قبرستان هارا دوست نداشت . او بهار را اینگونه دیده بود ... او بهار را دوست نداشت . سفید به رنگ لباس های در قبرستان و سرخ به رنگ خون های تازه ریخته شده و سبز به رنگ بهار و سیاهی را چون ابر .. پرچم را در آسمان به اهتزاز در آوردند . آنجا سر زمین مردم بی گناهی بود که در بهار جان را فدا می کردند ، اما هرگز فراموش نمی‌شدند... آنجا فلسطین بود که آزاد خواهد شد و آزاد خواهد ماند..» ✍سیده ریحانه میرزایی 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.