eitaa logo
نویسندگان جریان
607 دنبال‌کننده
2هزار عکس
151 ویدیو
30 فایل
🌱در جریان باشید. 🌱ادمین: @aseman311 🌱کانال انتشارات @jaryane_zendegi 🌱زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
"هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان گیتی بپا خیزید و مقدرات خود را به دست گیرید تا کی نشسته اید که مقدرات شما را واشنگتن یا مسکو تعیین کند تا کی باید قدس شما در زیر چکمه تفاله های آمریکا و اسراییل غاصب پایکوب شود تا کی سرزمین قدس فلسطین لبنان و مسلمانان مظلوم آن دیار در سلطه جنایتکاران بسر برند و شما تماشاچی باشید و بعضی حکام شما آتش بیار معرکه باشند...." (صحیفه امام، ج۱۵، ص۵۹) اماما! میدانم دارید نگاه می کنید، امّا باز هم دلم میخواهد بگویم ببینید، ببینید که مسلمانان جهان به پا خاسته اند. 💪 ببینید بیداری اسلامی که از ایران آغاز شده بود تا کجا رفته است. 🌏 ببینید مقدّرات را به دست گرفته ایم. 💫 دیگر تماشاچی نیستیم! بلکه امروز دنیا با چشمهای بهت زده به تماشای اتّحاد مسلمین نشسته. و قدس از آنِ ماست. 🌊 جریان، جمع بانوان نویسنده🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
سه سال قبل : 🥺بچه ام جیغ می زدو مقاومت می کرد. نمی گذاشت پرستار رگش را بگیرد. قلبم داشت از جا در می آمد. اما پسرم را نوازش می کردم و باهاش حرف می زدم. او هیچ نمی شنید، یعنی نمی خواست که بشنود. فقط فریاد می زد و من دیگر خودم را از آرام کردنش عاجز می دیدم. پرستار بچه را رها کرد و پرسید: باباش کجاست؟ نمی فهمیدم منظورش چیست. گفتم : برای چی؟ همین جا. توی سالن. سرش را از اتاق بیرون کشید و فریاد زد: آقا بیا کمک. ❤️ از فرصت استفاده کردم و پسرم را محکم توی آغوشم گرفتم. پرستار برگشت سمت من و ادامه داد: مامانا دلشون نازک تره، خوب دست بچه رو نمی تونن بگیرن. به من نگاه و به تخت اشاره کرد . یعنی که بچه را دوباره روی آن بخوابانم. یک تکه پنبه جدا کرد و بدون اینکه در چشم هایم نگاه کند گفت : شما بیرون باشی بهتره. نمی خواستم به حرفش گوش بدهم. سرم را پایین انداختم و شروع کردم به نوازش پسرم. پرستار هم به روی خودش نیاورد. همین که دید بابای بچه دستش را خوب گرفته ومی شود رگ پیدا کرد کارش را پیش برد. صدای جیغ ها هم هیچ اثری بر اراده اش نداشت. 😴 یک ساعت بعد بالاخره پسرم آرام شد و چشم های خسته و قرمزش را بست. مثل همیشه، آن نفس عمیق اول خوابش را از درون سینه رها کرد. همان طور که توی خواب بود هر چند دقیقه صدای هِک هِکش را می شنیدم. اتاق تاریک بود و بقیه بچه ها و مادرهای خسته شان هم خواب بودند. 🥺نفسم تنگی می کرد، از یک ساعت قبل. انگار یک سنگ بزرگ در مسیر گلویم ایستاده باشد. بی اختیار داغی اشک را بر صورتم حس کردم. و آرام آرام سینه ام سبک شد. آن شب تا صبح نشسته خوابیدم تا اگر درد ذره ای پسرم را بی تاب کرد فوری آرامش کنم. 🌀آن شب گذشت و آرام آرام پشت بازی ها و خنده های پسرکم قایمش کردم تا فراموش شود. این روزها اما آن خاطره را لازم دارم.تا فکر کنم امشب بچه ها در بیمارستان المعمدانی، چقدر جیغ کشیدند؟ آیا باباهای همه آن کودکان بودند تا دستشان را محکم نگه دارند؟ پرستارها وقت داشتند حال مادرها را بفهمند؟ اصلا آنجا در غزه بیمارستان ها آرام و تاریک می شوند که مادرها فرصتی برای باز کردن راه نفسشان پیدا کنند. امشب مگر می شود خوابید؟ ✍فهیمه فرشتیان. 🌊 جریان، جمع بانوان نویسنده🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
«امشب دلم می‌خواهد از خانه بیرون بزنم... بدوم میان خیابان، خودم را برسانم تا میدان ... فریاد بزنم من مادرم... ای مسلمان‌ها بیدار شوید، قیام کنید... من مادرم... کودکم آرام زیر پتو، کنار بخاری، زیر نور ملایم شب‌خواب، در سکوت و آرامش خوابیده است... اما من... طاقت نمی‌آورم، ضجه‌های مادری را در حال درد کشیدن‌های کودکش ببینم... من مادرم و امشب خواب ندارم، بیدارم به پای آن نوزاد فلسطینی که درد می‌کشد و نه از آب خبری هست و نه...😔 امشب برای وسعت دل‌های مادران و طاقت کودکان یتیمش دعا کنیم...» 🌊 جریان، جمع بانوان نویسنده🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
نبودنت، درد است! و درد را از هر طرف که بنویسی درد است! و «تو».... ؛ از هر طرف که بیایی درمانی...!💔 «الهی عظم البلا...» «اللهم عجل لولیک فرج» «الهی نشکوا الیک،،، نشکوا الیک...» «یا رباه... آه» «یا مولانا، یا صاحب الزمان...» دیگه چی بگیم خدا؟ دیگه نمی تونیم تحمل کنیم... 😭 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
3.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با زبان عربی ؛ با عموی عربش صحبت می کند. از بابایش یاد می کند، و هیزمی که وقتی بابا بود، بود و حالا نیست‌. از سرما شکایت می کند‌. با زبان عربی، عموی عربش را خطاب قرار می دهد. و با زبان قرآن، همهٔ عموهای مسلمانش را‌. «باورت می شود عموجان؟ اینجا، سرد است و ما گرسنه می خوابیم.» عموجان، ما بار اسلام را تنهایی به دوش می کشیم.😭 بغض اجازهٔ ادامه نمی دهد. من به جایش می پرسم: «عموجان! مخصوصا تو عموی عربم! _که هر چه داری از صدقه سری اسلام داری_ چرا شمشیرت را فقط برای رقصیدن در می آوری؟؟» 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
نویسنده های عزیز به دو اثر هنری بالا نگاه کنید.👀 رویکرد این آثار هست. و این رویکرد یکی از خلاءهای تولیدات فعلی هنرمندان دغدغه مند ماست. رویکرد آینده نگر را جدی بگیرید و در کنار سبک ها و فرم های مختلفی که در آثارتان دارید، از این رویکرد غافل نشوید. 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱