eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
264 دنبال‌کننده
209 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
مهر شده ست مشتری نور شمایل تو را ماه نموده آرزو جلوه ی کامل تو را وه چه قیامتی به پا کرده شکوه قامتت دیده زشوق دیده آن دیده ی خوشگل تو را ای در ناب هل اتی، دو دست کرده ای عطا دو بال هم بجای آن ، نداشت قابل تو را محمل رادمردی و فضل و فتوت و ادب دهر کجا توان کشد بار حمایل تو را خصلت توست مردی و عهدو وفا مرام تو ادب عصاره ای بود جمع خصائل تو را عقل شده‌ ست مات تو محو تو و صفات تو مانده که سجده چون کند قبله ی مایل تو را مرجع رساله می‌دهد غافل از اينکه جبرئیل عمر نهاده خوانده یک سطر رسائل تو را هم که به فضل قائلی هم که ابوالفضائلی شرح چسان دهد غزل جمع فضائل تو را گر که خدا زند سند جنت خود بنام تو داده یک از هزار حق مزد نوافل تو را کفر نگفته ام که حق مزد تو را بر آن شود تا بنهد وصال یار اجر مقابل تو را جنت بی حسین را کی تو پسندی از وفا نور حسین روشنی داده محافل تو را وافی شهره در وفا ساقی آل مصطفی قحطی آب شعله زد آتش در دل تو را دست بدادی و بصر هم که سپر نموده سر تا ندهد فلک هدر قربه حاصل تو را آه از آن دمی که شد تیر به مشک آب تو خرد نمود موج غم زورق ساحل تو فاطمه گشته در خروش وز غم روضه ات زهوش باز نمیکنم از این بیش مقاتل تو را کاش که در قیامت از جمله شاهدان شوم تا که به دیده بنگرم کیفر قاتل تو را دست تهی نمی رود سائلی از سرای تو ام بنین عطا کند حاجت سائل تو را @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر سینه ی تشنه کام عباس حک گشته چنین ز مام عباس هر جا که حسین تشنه باشد نوشیدن آب حرام عباس جود و ادب و وفا و ایثار باشد منش و مرام عباس تنها لقب ابوالفضائل شد در خور احتشام عباس بر درگه او پیمبرانند استاده به احترام عباس هم جمله ی اولیا ثناگو درمرتبت هُمام عباس غبطه شهدا برند در حشر بر جاه و فر و مقام عباس مه سجده به سجده گاه آرد بر روی مه تمام عباس هنگام قعود عرش گردد بیند چو خدا قیام عباس بر سر زده تاج پادشاهی هر کس که شده غلام عباس ساقی و امیرم و علمدار این است همان پیام عباس محشر شود آن دمی برآید تیغی مگر از نیام عباس باالله که زمین به خود بلرزد در معرکه زیر گام عباس صف می شکند ز برق صمصام رقصد به کفش حسام عباس با یک غضبش بپاشَد ازهم نظم سپه از نظام عباس او یک تنه لشکر حسین است تنها چو شود امام عباس عمریست که مرغ دل فتاده ست از شوق حرم به دام عباس هرگز نپرد ز بی وفایی بر بام دگر ز بام عباس آهوی خَتائی دل من عاقل شد و گشته رام عباس دل یک دله کرده ام خدا را دارم صنمی به نام عباس هر لحظه هوای سجده دارم با لطف علی الدوام عباس گر سائلم و یه لا قبایم عمریست خورم طعام عباس او آب من است و خاک اویم از مرحمت مدام عباس رقصد به کفم قلم ز مدحش مستم ز شراب جام عباس برخیز ز جا به احترامش بر ساحت پاک مام عباس از روی ادب بده سلامی همراه شو با سلام عباس کن عرض ادب به ساحت او گو مادر خوش کلام عباس ای ام بنین ببال بر خود بر دولت با قوام عباس یک دم ز کرم پناهمان ده در سایه ی مُستدام عباس همواره سلام بر تو مادر هم بر لب تشنه کام عباس @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آه از آن لحظه که شد بی کَس و یاور زینب شد سراسیمه سوی نعش برادر زینب آمد از تل سوی مقتل به سر و سینه زنان چه کند خاک عزا ریخته بر سر زینب تا رسید او به لب قتلگه شاه شهید دید بیرون شد از آن شمر ستمگر زینب شد سرازیر به گودال به صد ناله آه تا بجوید بدن پاک صنوبر زینب تیر ها دید بسی ،تیغ بسی بشکسته هم که بشکسته بسی نیزه و خنجر زینب هر چه می گشت نمی جُست تن پاک حسین تا بجوید تن او گشت مکرر زینب ناگهان صوت اُخَیَّ اِلیَّ آمد که بیا بر سر این پیکر بی سر،زینب گفت آیا تو حسینی که به هنگام وداع تو که بر سینه گرفتی سر خواهر زینب؟ تن پاک تو که صد چاک نَبُد در بر من که گرفته است کنون بی سر،در بر زینب تشنه بودی و شده تشنه ی بوسیدن آن لب عطشان حسین بر لب کوثر زینب گر میسر نشود بوسه زند بر سر تو جای آن سر بزند بوسه به حنجر زینب زینب و قتلگه و پیکر بی سر، ای وای آه از آن لحظه که شد بی کَس و یاور زینب @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثل یک شیشه ی عِطری که درش وا شده بود سر جدا از بدن زاده ی طاها شده بود گشت آکنده ز عِطرش همه ی دشت بلا بر لب جن و ملَک بانگ خدایا شده بود لاله هایش همه پرپر شده آغشته به خون باغبانی که بهارش همه یغما شده بود عِطرش آمیخت چو با رایحه ای با گل یاس قتلگَه خواستگه ناله ی زهرا شده بود زینب آمد که سرِ سرو به دامان گیرد لیک سر بهر سر نیزه مهیا شده بود جای یک بوسه نَبُد بر تن آن سرو بلند و گلو بوسه گه خنجر اعدا شده بود تا به رگ های بریده سر خود را بنهاد عالمی غرق در آن صحنه ی زیبا شده بود و در آن لحظه که زینب همه زیبایی دید گشت هنگامه به پا محشر کبری شده بود آفرینش همه میرفت شود کُن فیکون عرش لرزید و فلک هم کمرش تا شده بود زین مصیبت چو ز احجار زمین خون جوشید آسمان گریه کنان زین غم عظمی شده بود شیشه ی عطر تنش خرد و درش گم شده بود همچو تسبیح که پاشیده ی اعضا شده بود بر سِنان تا که سَنان زد سر پر خون حسین در دل زینب غم دیده چه غوغا شده بود کس ندانست در آن لحظه به زینب چه گذشت آه از آن شیشه ی عِطری که درش وا شده بود @javadkarimzadeh