#امام_زمان_ع_مدح
نشسته ام بنویسم بهار یعنی تو
گل محمدی گُلعُذار یعنی تو
گل همیشه بهارم گلی که خوشبو تر
بُوَد ز عنبر و مشک تَتار یعنی تو
طراوت گل و ریحان ، طراوت باران
طراوت چمن و لاله زار یعنی تو
شکوه کوه عظیمی و آبشار بلند
شکوه رودی و هر چشمه سار یعنی تو
تو بر ضریح علی خوشه های انگوری
به دست فاطمه اما انار یعنی تو
به کوچه باغ دلم رَد پایتان گُل کرد
خزان قلب مرا نو بهار یعنی تو
تو که حلاوت شیر و شکر به کام منی
چقدرخوش نمکی ، پس نگار یعنی تو
چقدر گشته دلم بیقرار آمدنت
قرار خاطر هر بیقرار یعنی تو
به روی لوح دلم نقش نام و روی شماست
که نامدار تو و ماندگار یعنی تو
به شوق آمدنت طاق نصرتی بستیم
به صبح فتح و ظفر اقتدار یعنی تو
قسم به گُل ، به سحرگه، قسم به زُلف نسیم
شکوفه های گلِ ذوالفقار یعنی تو
نشسته ام لب جاده که تکسوار آید
به شوق روی تو ، آن تکسوار یعنی تو
به آن امید که ما را پناه میآید
بلند مرتبه شاهی ز راه میآید
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#حضرت_رقیه_گفت_و_با_سر
بی تو دردی کشیده ام که مپرس
دختری رنج دیده ام که مپرس
باورت نیست در سه سالگی ام
مثل زهرا خمیده ام که مپرس
معجرم سوخت گیسویم کِز شد
لب ز خجلت گز یده ام که مپرس
چند باری ز ناقه افتادم
تا به اینجا رسیده ام که مپرس
تو نبودی عمو نبود از زجر
زجر هایی کشیده ام که مپرس
پاره شد گوش و گوشوارِ مَرا
کَندو از جا پریده ام که مپرس
بس که بر چشم و صورتم زده است
تار گردیده دیده ام که مپرس
کعب نی را و تازیانه ز ترس
با دل و جان خریده ام که مپرس
بر روی خار ها چنان از ترس
پا برهنه دویده ام که مپرس
من به گوش خود از حرامی ها
ناسزا ها شنیده ام که مپرس
چه بگویم که در چهل منزل
بر سر نی چه دیده ام که مپرس
تا به وصلت رسم دوباره پدر
زهر هجری چشیده ام که مپرس
کاش میشد که حنجرت بوسم
پدر سر بریده ام که مپرس
پُرسم از عمه در طبق گو چیست
گوید ای نور دیده ام که مپرس
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#حضرت_رقیه_گفت_و_با_سر
بی تو دردی کشیده ام که مپرس
دختری رنج دیده ام که مپرس
باورت نیست در سه سالگی ام
مثل زهرا خمیده ام که مپرس
معجرم سوخت گیسویم کِز شد
لب ز خجلت گز یده ام که مپرس
چند باری ز ناقه افتادم
تا به اینجا رسیده ام که مپرس
تو نبودی عمو نبود از زجر
زجر هایی کشیده ام که مپرس
پاره شد گوش و گوشوارِ مَرا
کَندو از جا پریده ام که مپرس
بس که بر چشم و صورتم زده است
تار گردیده دیده ام که مپرس
کعب نی را و تازیانه ز ترس
با دل و جان خریده ام که مپرس
بر روی خار ها چنان از ترس
پا برهنه دویده ام که مپرس
من به گوش خود از حرامی ها
ناسزا ها شنیده ام که مپرس
چه بگویم که در چهل منزل
بر سر نی چه دیده ام که مپرس
تا به وصلت رسم دوباره پدر
زهر هجری چشیده ام که مپرس
کاش میشد که حنجرت بوسم
پدر سر بریده ام که مپرس
پُرسم از عمه در طبق گو چیست
گوید ای نور دیده ام که مپرس
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#حضرت_رقیه_س_خرابه_شام
در گوشه ی خرابه بپا ماتم و غم است
باز اين چه شورش است که در خلق عالمست
صوت حزین دخت سه ساله رسد به گوش
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتمست
گویا طلوع کرده ز ویرانه آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالمست
از بسکه بوسه زد به لب تشنه حسین
زلف حسین و دختر او جمله در همست
سر را بغل گرفته به زانو نهاده است
سرهای قدسیان همه بر زانوی غمست
آن محشری که کرده بپا دختر حسین
بی نفخ صور خواسته تا عرش اعظم است
یکبار دیگر از غم این طفل محتشم
گفتا عزای اشرف اولاد آدم است
فردا که بر جهان بدمد آفتاب عشق
بینند ماه عشق ز منظومه اش کم است
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
امشب تمام زمزمه ها گشته یا حسن
دلهای عاشقان شده همراه با حسن
امشب تمام نغمه ی پیغمبران شده
همراه ذکر روی لب مصطفی حسن
یک بار علی و فاطمه گویند یاحسین
صدبار گفته اند که واویلتا حسن
امشب تمام عرش سیه پوش این عزاست
شد ناله ی ملائکه ی در سما حسن
حور و ملک به روضه ی او غرق در عزا
گوید به ناله حضرت خیرالنسا حسن
حی علی العزا شنوید از مناره ها
ذکر کبوترانِ ز گلدسته ها حسن
آن کس که در تمامی عمرش غریبوار
بوده غریب و با همه کس آشنا حسن
یک عمر بوده همسر او بدتر از عدو
جعده چو جغد شوم و چو مرغ هما حسن
ای کاش بشکند دم افطار این سبو
ای کاش نخورده بود ز زهر جفا حسن
سم جفا نکشت حسن را که پیش از آن
همواره بود کشته ی در کوچه ها حسن
گرچه نبد به ماریه در یاری حسین
صلحش که بود رایت کرب وبلا حسن
نازم به آن که با علم صلح داده است
بر این قیام کرب و بلا اعتلا حسن
تابوت او اگرچه پر از تیر خصم شد
اما نشد دگر سرش از تن جدا حسن
لایوم کیومک گفته ای با حسین
آری نشد جدا سر تو از قفا حسن
جسمش کفن شد و سر پاکش به پیکرش
دیگر نشد به جای کفن بوریا حسن
گرچه حرم ندارد و گلدسته و ضریح
اما بود مزارش در قلب ما حسن
باشد کریم و چشم جهان سوی دست اوست
روزی رسد ز او چو تکاند عبا حسن
امشب برات هیئت ما را ز روی لطف
گردان زیارت حرم اولیا حسن
زائر به کربلا و نجف مشهد الرضا
مکه مدینه کرب و بلا سامرا حسن
بهر ظهور منجی عالم دعای ما
گردیده بی اثر به خدا کن دعا حسن
مدحت جواد گفت ز ظلمت رهانی اش
چون نور ابتدایی و بی انتها حسن
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#امام_حسن_مجتبی_ع
#مدح_شهادت
قرنها او کریم بوده و هست
هیچ کس چون شه کرم نشود
هیچ کس چون کریم اهل البیت
دست و دلباز و محترم نشود
گبر و ترسا و ارمنی و جهود
با وجودش دچار غم نشود
هر گدائی که نزد او آید
کاهل است ار که محتشم نشود
هر کجا پا گذاشت ممکن نیست
سفره ای از کرم علم نشود
همنشین جزامیان گردد
بنده ی درهم و دِرَم نشود
نان به سگ از کرم دهد حتی
به سگ از سوی او ستم نشود
هرچه خوردند و برده اند از او
خم به ابرو نداد و خم نشود
اینهمه خورده و ز اعجازش
لقمه ای هم ز سفره کم نشود
مدح او را خدا تواند کرد
کار هر شاعر و قلم نشود
و کسی میشود در این عالم
عاشق روی این صنم نشود؟
کاش می شد طعام او هرگز
وقت افطار زهر و سَم نشود
و کریمی چنین در این عالم
کاش میشد که بی حرم نشود
#_جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh