eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
264 دنبال‌کننده
206 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
از غمش عالم پر از شور و نواست کاظمین امشب چو دشت کربلاست از غم جانسوز شاه دین جواد در زمین و آسمان غوغا به پاست وای مظلوما ، امامم شد شهید بر لب جن و ملائک این نواست گشته مسموم آن شه جود و کرم ریزه خوار خوان او شاه و گداست در میان حجره اش جان می دهد قاتل او اُمّ فضل بی حیاست شیعیان امشب به شهر کاظمین حجت ثانی عشر صاحب عزاست از غم جدّش زند بر سینه اش بهر او بر گردنش شال عزاست یک طرف گریان تمام انبیا یک طرف غم دیده جمع اولیاست من چه گویم از کرامت های او آن امامی را که مداحش خداست هست پیدا از یکی القاب او کو شه جود است و هم ابن الرضاست جسم پاکش روی بام و تا سه روز وای بر ما از چه دور از دیده هاست؟ ای شها بر پیکرت شد سایه بان بال در بال کبوتر ها گواست لیک در کرب و بلا از روی کین قطعه قطعه جسم شاه کربلاست جسم پاک شاه بی سر تا سه روز زیر تیغ آفتاب نینواست کی سر پاکت به روی نیزه رفت کی تن تو چاک چاک از تیغهاست شد کفن جسمت و بر تابوت رفت بی کفن جسم حسین بر بوریاست گشت گلباران تن پاکت شها پر ز گل تابوت تو ماه ولاست جای گل بر پیکر جدت حسین تیرها ، شمشیر ها و نیزه هاست @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سائلم ، بر درگه ابن الرضا زانو زنم دست بر دامان پور ضامن آهو زنم هیچ کس از درگه او دست خالی برنگشت پس سزاوار است بر درگاه ایشان رو زنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی ز عشق خواست کند فتح باب را یکباره آفرید دو دریای آب را نقشی کشید زان دو به سیمای قاب را در هم نمود زلف پر از پیچ و تاب را وآنگه گشود از رخ دلبر نقاب را چیزی نمانده بود که آنشب سحر شود بار دگر جمال خدا جلوه گر شود میرفت تا که جان ز جهانی بدر شود از شوق آندو مست احد دادگر شود مست از وصال آب نمودش گلاب را باید شنید وصف دو دریا شنیدنیست بنگر زشوق وصل دو دریا چه دیدنیست امشب که هوش از سر انسان پریدنیست ناز گل شقایق و ریحان خریدنیست بشنو حدیث وصل مه و آفتاب را نور خدای جلوه گر از روی حیدر است عالم اسیر سلسله ی موی حیدر است فردوس پر ز رایحه ی بوی حیدر است گلبوسه ی رسول به بازوی حیدر است وقتی نوشته حق به سپاسش ثواب را آن بانویی که بانوی آبست فاطمه است آن گوهری که گوهر نابست فاطمه است وان نکهتی که اصل گلابست فاطمه است قرآن هرآنچه نور و کتابست فاطمه است معنا شده ست سوره ی ام الکتاب را وقتی زخاک و نور کند خلق آدمی وقتی خدا به خلقت آدم دمد دمی وقتی به عشق فاطمه شد خلق ، عالمی وقتی شده ست نام علی اسم اعظمی نازم خدای فاطمه و بو تراب را عرش خداست خانه ی عقد و سریرشان وز بال حور سفره ی عقد حریرشان هرگز نبود و نیست به عالم نظیرشان عاقد خدای عزوجل و کبیرشان شاهد گرفت احمد ختمی مآب را زوجی که گشته عاقدشان اللُه الصمد پای قباله عرش برین هدیه می‌دهد تنها نه عرش بلکه جهان را زند سند آنجا که حور کف زده ، جبریل دف زند بنواز مطربا نی و چنگ و رَباب را شام زفاف فاطمه فرزند مصطفاست داماد او علیست که دلبند مصطفاست عبد و عبید و بنده و پابند مصطفاست زین پس هماره بر لب ، لبخند مصطفاست صل علی محمد و لبخند ناب را خُرَّم شبی که شام نکاح و زفاف بود شام وصال غیرت و وصل عفاف بود حیدر به شوق فاطمه در اعتکاف بود زهرا به گِرد روی علی در طواف بود می‌ریخت ساقی از خُم کوثر شراب را زهرا که چون حسین و حسن کوکب آورد وز دامن مبارک خود زینب آورد هنگام عقد چونکه نبی مطلب آورد یک یا علی به جای بلی بر لب آورد بخشیده حق به فاطمه مهریه آب را فرموده است فاطمه ، مولای ما علیست ساقی کوثرست و شه لافتی علیست خیر البشر و شوهر خیرالنسا علیست هم ابتدا علیست و هم انتها علیست سجده کنید حضرت عالیجناب را @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خرم شبی که شام نکاح و زفاف بود شام وصال غیرت و وصل عفاف بود حیدر به شوق فاطمه در اعتکاف بود زهرا به گِرد روی علی در طواف بود می‌ریخت ساقی از خُم کوثر شراب را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باقرُ العلم ، یا ابا جعفر السلام ای محمد ابن علی ای شکافنده علوم ای جان پرتو نور ذات لم یزلی جان عالم فدای یک نفس ات که مسیحاست از دَمت زنده ای که خورشید و ماه از نورت روز و شب گشته اند تابنده همچو جبریل انبیای عظام بهر تعلیم علم ، محضر تان صد هزاران مراجع تقلید همچو طفلی به پای منبر تان بر تو بادا سلام پیغمبر پنجمین مهر آسمان ولا آفرینش غُبار نعلین ات آخرین یادگار کرب و بلا چون دل نازنین تو هر دم داغدار قیام عاشورا ست اشک تو همره احادیثت خود گواه پیام عاشورا ست کربلا و وقایع اش را تو سند زنده ای و معتبری تو ز شام بلا خبر داری شام تاریک و تارِ بی سحری وقت رفتن ز کربلا دیدی تن بی سر میانه ی گودال ناگهان چشم تو سیاهی رفت آه از آندم که عمه رفت از حال بعد از آن هم به چشم خود دیدی بر سر نی سر شهیدان را بر روی خارها روان دیدی خسته جان رفتن اسیران را دیده ای رو ی دست و گردن خود جای زخم طناب و سلسله را چه عذابی ست چونکه میبینی خنده ی شمر و ضجر و حرمله را آه دیدی سه ساله از ناقه که چگونه ز خستگی افتاد آه دیدی که در خرابه ی شام از فراق پدر چِسان جان داد سر خونین به تشت زر دیدی چقَدَر عمه میکشید عذاب آندمی که به روی سر پاشید از سر جور و کین یزید شراب داغ بر روی داغ سوزاندت قاتلت نیست زهر کین هشام قاتلت داغ روز عاشوراست قاتل توست داغ کوفه و شام @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا