#امام_حسین_ع
#گودال_قتلگاه
هر شب جمعه شعر غم دارم
که برآید ز قلب غمبارم
قلم از داغ شعر گریان است
صفحه از هُرم شعر سوزان است
شعری از جنس سوز و آتش و آه
برگرفته ز ماتمی جانکاه
هر شب جمعه قصه ای پُر راز
همره غُصه میشود آغاز
هر شب جمعه در حرم باید
مادری پاک و محترم اید
در تمامی عرش زمزمه است
باز هنگام داغ فاطمه است
هرشب جمعه او ز عرش برین
پا گذارد ز هودجی به زمین
چون بیاید سوی حرم گل یاس
عالمی میشود پُر از احساس
و ملائک به لب نوا دارند
همگی داغ نینوا دارند
چون بیاید ملیکه ی ملکوت
همه جا همهمه ست نیست سکوت
گرچه یک دست بر کمر دارد
باز در دل غم پسر دارد
خون جگر، با دلی پر از تب و تاب
شوید حلقوم را به اشک و گلاب
با غمی که فقط خدا داند
روضه ی قتلگاه میخواند
روضه ی بازِ تشنگی و عطش
روضه ی مشک آب و روضه ی غش
روضه ی از قفا بریدن سر
روضه ی بازِ حَنجر و خنجر
روضه ی بازِ پیکری صد چاک
بی کفن پیکری فتاده به خاک
روضه پر سوز و آه و پی در پی
روضه ی سر ، سَرانِ بر سر نی
بوسه چون ميزند بر آن حلقوم
گویدش یا بُنَیَّ یا مظلوم
از چه از کین سرت جدا کردند
در بیابان تنت رها کردند
زخمهایت چرا نمک خورده
لب خشکت چرا ترک خورده
زینت دوش مصطفای نبی
آب مهر منو تو تشنه لبی؟
پدرت بو تراب و جان منی
روی خاک از چه رو تو بی کفنی
تا ابد از غم تو می نالم
به فدایت شوم عزیز دلم
بر تن بی سری که درصحراست
هر شب جمعه نوحه گر زهراست
هر شب جمعه گوشه ی گودال
مادری خسته می رود از حال
هر شب جمعه قصه ای غمبار
همره غُصه میشود تکرار
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#امام_حسین_ع
#گودال_قتلگاه
هر شب جمعه شعر غم دارم
که برآید ز قلب غمبارم
قلم از داغ شعر گریان است
صفحه از هُرم شعر سوزان است
شعری از جنس سوز و آتش و آه
برگرفته ز ماتمی جانکاه
هر شب جمعه قصه ای پُر راز
همره غُصه میشود آغاز
هر شب جمعه در حرم باید
مادری پاک و محترم اید
در تمامی عرش زمزمه است
باز هنگام داغ فاطمه است
هرشب جمعه او ز عرش برین
پا گذارد ز هودجی به زمین
چون بیاید سوی حرم گل یاس
عالمی میشود پُر از احساس
و ملائک به لب نوا دارند
همگی داغ نینوا دارند
چون بیاید ملیکه ی ملکوت
همه جا همهمه ست نیست سکوت
گرچه یک دست بر کمر دارد
باز در دل غم پسر دارد
خون جگر، با دلی پر از تب و تاب
شوید حلقوم را به اشک و گلاب
با غمی که فقط خدا داند
روضه ی قتلگاه میخواند
روضه ی بازِ تشنگی و عطش
روضه ی مشک آب و روضه ی غش
روضه ی از قفا بریدن سر
روضه ی بازِ حَنجر و خنجر
روضه ی بازِ پیکری صد چاک
بی کفن پیکری فتاده به خاک
روضه پر سوز و آه و پی در پی
روضه ی سر ، سَرانِ بر سر نی
بوسه چون ميزند بر آن حلقوم
گویدش یا بُنَیَّ یا مظلوم
از چه از کین سرت جدا کردند
در بیابان تنت رها کردند
زخمهایت چرا نمک خورده
لب خشکت چرا ترک خورده
زینت دوش مصطفای نبی
آب مهر منو تو تشنه لبی؟
پدرت بو تراب و جان منی
روی خاک از چه رو تو بی کفنی
تا ابد از غم تو می نالم
به فدایت شوم عزیز دلم
بر تن بی سری که درصحراست
هر شب جمعه نوحه گر زهراست
هر شب جمعه گوشه ی گودال
مادری خسته می رود از حال
هر شب جمعه قصه ای غمبار
همره غُصه میشود تکرار
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh