#پیامبر_اعظم_ص_مبعث
بود اندر حرا امین زمان
گرم راز و نیاز با یزدان
در نیایش به اوج حق بینی
در ستایش به سجده ی سبحان
سرور کائنات ابوالقاسم
ساقی می خوران و سرمستان
مست از باده ی اهورایی
فارغ از تن بُد و همی از جان
عشقبازی به درگه معبود
پاکبازی به غایت ایمان
بر لبش لا اله الا هو
در دلش بود نور جاویدان
در دل کوه نور و غار حرا
ناگهان نور حق نمود عیان
جلوه ی حق عیان به جبرائیل
او ملَک بود و مصطفی انسان
گفت اقراء ببر به لب احمد
نام ربّ جلیل و الرحمان
آفریننده ای که از خونِ
بسته اندر ورید و الشریان
خلق گرداند و از قلم آموخت
آدمی را که بود بس نادان
یا محمد بخوان بخوان با من
نام زیبای قادر منان
گفت خواندن ندانم و اُمّی
هستم و بینی ام تو بس حیران
من چِسان خوانم این که میگویی
ببرم نام بر زبان و دهان
من چه گویم بگو چه می خواهی
پیکرم را نگر بُوَد لرزان
گوئیا مصطفی در آن حالت
بود حیران و شد کمی نگران
شک ندارم که برد در آندم
مصطفی نام مرتضی به زبان
به یقین گفت یا علی مددی
مددی کن ز غم مرا برهان
چون مدد خواه شاه مردان شد
کرد او را مدد شه مردان
هست مشکل گشا شه مردان
با علی مشکلت شود آسان
ناگهان بر لبش شکوفا شد
نام نیک خدای هر دو جهان
چشم او برق زد چو ابر بهار
لب او شد چو غنچه ی خندان
شد سراپا وجود او تسلیم
چشم بر حکم و گوش بر فرمان
گفت اینک تویی رسول خدا
ختم پیغمبران و فخر زمان
و وزیرت علیست در بعثت
همچو هارون به موسی عمران
برو بشکن تمام بت ها را
برو بشکن کمر تو از شیطان
جهل را زیر پای خویش بسای
خُرد کن کفر را سر و دندان
برو من یار و یاورت هستم
آنچنانی که دادمت سامان
برو احمد خدانگهدارت
برو دست علی به همراهت
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#پیامبر_اعظم_ص_عید_مبعث
ز شوق رویت ای جانا زنم بر لب چو ساغر را
ز می شویم دهانم را کنم مدحت، پیمبر را
تویی آن رحمت للعالمینی کز سر رحمت
به سر بنهاده ات ایزد ز مهرش تاج و افسر را
به دختر بچه ها دادی هدیه زندگانی را
کزین برتر نباشد شوق پروازی کبوتر را
به جاهل های بی دین خرافاتی تو فهماندی
پدر باید بداند بیش از این ها قدر دختر را
به پاس مهربانی هایت ای پیغمبر رحمت
خدا اعطا نمودت دختری مانند کوثر را
نبودش در جهان الا علی عالی اعلا
که در شانش خدا هم کفو او آورده حیدر را
به شان سوره ی کوثر نمودم مدحتی دیگر
که بینم کور چشمان حسود شوم ابتر را
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#پیامبر_اعظم_ص_عید_مبعث
ز اوّل حیِّ سرمد یا علی گفت
به لب همواره ایزد یا علی گفت
به وقت خلق عالم از سر شوق
دمادم ذات سرمد یا علی گفت
به هنگام نزول وحی و قرآن
امین وحی بی حد یا علی گفت
به کوه نور و در غار حرا با
رسول الله امجد یا علی گفت
ملک چون گفت اقرا بِسم رَبِّک
مدد بگرفت احمد یا علی گفت
به سر بنهاد تاج پادشاهی
به هستی گشت ارشد، یا علی گفت
پس از وحی رسالت مصطفی تا
به سوی خانه آید یا علی گفت
خدیجه چون به رویش درب بگشود
درون خانه آمد یا علی گفت
مدد بگرفت بعد از وحیِ جبریل
چو مُدثّر بخواند یا علی گفت
اگرچه کبریا و کائنات و
کبوتر دور گنبد یا علی گفت
مقامش بس موذّن بر مناره
پس از نام محمّد یا علی گفت
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#پیامبر_اعظم_مبعث
اصنام کعبه از خدائی خسته بودند
جمعی به الله الصمد دل بسته بودند
کابوس بتها نیمه شب برق تبر بود
خواب بُتان هر شب بسی آشفته تر بود
سنگ و گلی ها منتظر بهر شکستن
بتهای چوبین با امید دود گشتن
هرچند خیل بت پرستان بی عدد بود
آوای بتها تا سحرگه یا صمد بود
واللهُ خیر الماکرین آنجا ثمر داشت
مکر خدایان دروغین کی اثر داشت
خواندند بتها قل هواللهُ احد را
بردند بر لب نام اللهُ الصمد را
از شرم اینکه رَبّ قوم بت پرستند
برخاک می افتاده خود را می شکستند
گویا که می دیدند نور بت شکن را
شمس جمال احمد ظلمت شکن را
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#پیامبر_اعظم_مبعث
امشب خدا ساقی شده باده به ساغر می کند
وز جان و از دل جام را لبریز کوثر میکند
وآنگه شراب حیدری در کام دلبر می کند
روح الامین هم میزبانی از پیمبر می کند
غار حرا با امر حق میخانه ای شد باصفا
روح الامین هم عشقبازی می کند با مصطفی
امشب ز گل تزئین شده سرتاسر غار حرا
مست از شمیم عطر گل کروبیان و انبیا
با اقرا بِسم رَبِّکَ آغاز شد این ماجرا
یعنی که ای جان جهان برلب ببر نام خدا
با امر رب العالمین وز شوق دل روح الامین
وحی رسالت آورد از بهر ختم المرسلین
بر لب ببر یا مصطفی با امر الله الصمد
اقرا باسم ربِّکَ ، گو قل هو الله احد
در مکه خیل بت پرستان گرچه باشد بی عدد
بر خیز از جا بت شکن، با ذکر یا حیدر مدد
باید که از جا ریشه ی کفر و ستم را برکنی
باید که از عزی و از لات و هبل سر بشکنی
میگفت بر لب مصطفی با امر سرمد یا علی
از غار پایین آمد و شد ذکر احمد یاعلی
هم مدثر میخواند و هم می خواند بی حد یا علی
تا یکصد و ده بار شد ذکر محمد يا علی
آنگاه بر خلق جهان درهای رحمت باز شد
مبعوث بر پیغمبری گردید و عشق آغاز شد
توصیف تو در شعر من شیرین تر از شهد عسل
چشمت رباعی، قدقصیده، نام زیبایت غزل
ابرو دو بیتی ،گیسویت والیل باشد بی مثل
روی تو و الشمس الضحی ،خاک تو کیوان و زُحل
یا مصطفی ای جلوه ی ذات و جمال داوری
بادا مبارک بر تنت این خلعت پیغمبری
#جواد_کریم_زاده