#پیامبر_اعظم_مبعث
اصنام کعبه از خدائی خسته بودند
جمعی به الله الصمد دل بسته بودند
کابوس بتها نیمه شب برق تبر بود
خواب بُتان هر شب بسی آشفته تر بود
سنگ و گلی ها منتظر بهر شکستن
بتهای چوبین با امید دود گشتن
هرچند خیل بت پرستان بی عدد بود
آوای بتها تا سحرگه یا صمد بود
واللهُ خیر الماکرین آنجا ثمر داشت
مکر خدایان دروغین کی اثر داشت
خواندند بتها قل هواللهُ احد را
بردند بر لب نام اللهُ الصمد را
از شرم اینکه رَبّ قوم بت پرستند
برخاک می افتاده خود را می شکستند
گویا که می دیدند نور بت شکن را
شمس جمال احمد ظلمت شکن را
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#پیامبر_اعظم_مبعث
امشب خدا ساقی شده باده به ساغر می کند
وز جان و از دل جام را لبریز کوثر میکند
وآنگه شراب حیدری در کام دلبر می کند
روح الامین هم میزبانی از پیمبر می کند
غار حرا با امر حق میخانه ای شد باصفا
روح الامین هم عشقبازی می کند با مصطفی
امشب ز گل تزئین شده سرتاسر غار حرا
مست از شمیم عطر گل کروبیان و انبیا
با اقرا بِسم رَبِّکَ آغاز شد این ماجرا
یعنی که ای جان جهان برلب ببر نام خدا
با امر رب العالمین وز شوق دل روح الامین
وحی رسالت آورد از بهر ختم المرسلین
بر لب ببر یا مصطفی با امر الله الصمد
اقرا باسم ربِّکَ ، گو قل هو الله احد
در مکه خیل بت پرستان گرچه باشد بی عدد
بر خیز از جا بت شکن، با ذکر یا حیدر مدد
باید که از جا ریشه ی کفر و ستم را برکنی
باید که از عزی و از لات و هبل سر بشکنی
میگفت بر لب مصطفی با امر سرمد یا علی
از غار پایین آمد و شد ذکر احمد یاعلی
هم مدثر میخواند و هم می خواند بی حد یا علی
تا یکصد و ده بار شد ذکر محمد يا علی
آنگاه بر خلق جهان درهای رحمت باز شد
مبعوث بر پیغمبری گردید و عشق آغاز شد
توصیف تو در شعر من شیرین تر از شهد عسل
چشمت رباعی، قدقصیده، نام زیبایت غزل
ابرو دو بیتی ،گیسویت والیل باشد بی مثل
روی تو و الشمس الضحی ،خاک تو کیوان و زُحل
یا مصطفی ای جلوه ی ذات و جمال داوری
بادا مبارک بر تنت این خلعت پیغمبری
#جواد_کریم_زاده
#بمناسبت_بیست_و_هشتم_رجب
#وداع_با_مدینه
سحرگاهی صبا پیک بلا شد
دل عالم به داغی مبتلا شد
جهانی شد به هنگام صباحی
سراسر ناله و افغان و آهی
به میخواران صبا جام بلا داد
می از میخانه ی کرب و بلا داد
ولایت با بلا چون گشت همدست
حسین ابن علی بار سفر بست
علم مست و قلم مست و غزل مست
دوچشم ساقی از روز ازل مست
قلم بنویس شرح حال او را
حدیث ساقی و مشک و سبو را
جوانان حرم محمل چو بستند
خواتین جمله بر محمل نشستند
مدینه داشت چشم اشکباری
به حال زار طفل شیرخواری
مدینه این که می بینی رباب است
به آغوش رباب اصغر به خواب است
مدینه این شمیم عطر لاله ست
وزان از گلبن روی سه ساله ست
دگر سو این دل مجنون لیلاست
که محو اکبر خوش قد و بالاست
مدینه این که در محمل نشسته است
به عبدالله و قاسم حرز بسته است
بود نام شریفش نجمه خاتون
که انجم زعشق او هستند مفتون
مدینه از چه ای در تاب و در تب
چرا دلواپسی بر حال زینب
که زینب را حسینش پاس دارد
مخور غم زینبش عباس دارد
حسین ابن علی باشد کنارش
یلی همچون ابالفضلست یارش
یکی روحند اما در دو جسم اند
به یک معنا ولیکن در دو اسم اند
یکی شد پرچم آن یک نقش پرچم
به پا شد زین دو آوای محرم
اگر چه زینب کبری ست مضطر
سرش بنهاده بر دوش برادر
به هر محفل که جای زاری اوست
حسین آماده ی دلداری اوست
چو بر محمل گذارد پای بانو
نماید پلهگه عباس زانو
به محمل پا نهد با شوکت و فر
رکاب پای او عباس و اکبر
محارم گرد او احرام بستند
به گرد شمع او پروانه هستند
مدینه شاهدی در این مراسم
به نجمه مام عبدالله و قاسم
تمامی یلان دارند مادر
رباب و اصغرش لیلا و اکبر
دگر سو مادری بس دل غمین ست
که نام نامی اش ام البنین ست
که دارد چار سردار دلاور
یلانی چون ابوفاضل و جعفر
بگفت عباس ای نور دو عینم
برو جان تو و جان حسینم
تمام عمر بود این افتخارم
فدایی حسین، عباس دارم
تو هستی اسوه ی هر راد مردی
مبادا بی حسینم باز گردی
بدین درگاه عمری خاکبوسم
خجالت میکشم رویت ببوسم
تو را بوسم؟ ادب کی میگذارد
بمیرم من، حسین مادر ندارد
روی و آب ریزم پشت پایت
فدایی حسین جانم فدایت
بهمراه گل مولی الموالی
ز گل باغ مدینه گشت خالی
#جواد_کریم_زاده
#امام_حسین_ع
#گودال_قتلگاه
هر شب جمعه شعر غم دارم
که برآید ز قلب غمبارم
قلم از داغ شعر گریان است
صفحه از هُرم شعر سوزان است
شعری از جنس سوز و آتش و آه
برگرفته ز ماتمی جانکاه
هر شب جمعه قصه ای پُر راز
همره غُصه میشود آغاز
هر شب جمعه در حرم باید
مادری پاک و محترم اید
در تمامی عرش زمزمه است
باز هنگام داغ فاطمه است
هرشب جمعه او ز عرش برین
پا گذارد ز هودجی به زمین
چون بیاید سوی حرم گل یاس
عالمی میشود پُر از احساس
و ملائک به لب نوا دارند
همگی داغ نینوا دارند
چون بیاید ملیکه ی ملکوت
همه جا همهمه ست نیست سکوت
گرچه یک دست بر کمر دارد
باز در دل غم پسر دارد
خون جگر، با دلی پر از تب و تاب
شوید حلقوم را به اشک و گلاب
با غمی که فقط خدا داند
روضه ی قتلگاه میخواند
روضه ی بازِ تشنگی و عطش
روضه ی مشک آب و روضه ی غش
روضه ی از قفا بریدن سر
روضه ی بازِ حَنجر و خنجر
روضه ی بازِ پیکری صد چاک
بی کفن پیکری فتاده به خاک
روضه پر سوز و آه و پی در پی
روضه ی سر ، سَرانِ بر سر نی
بوسه چون ميزند بر آن حلقوم
گویدش یا بُنَیَّ یا مظلوم
از چه از کین سرت جدا کردند
در بیابان تنت رها کردند
زخمهایت چرا نمک خورده
لب خشکت چرا ترک خورده
زینت دوش مصطفای نبی
آب مهر منو تو تشنه لبی؟
پدرت بو تراب و جان منی
روی خاک از چه رو تو بی کفنی
تا ابد از غم تو می نالم
به فدایت شوم عزیز دلم
بر تن بی سری که درصحراست
هر شب جمعه نوحه گر زهراست
هر شب جمعه گوشه ی گودال
مادری خسته می رود از حال
هر شب جمعه قصه ای غمبار
همره غُصه میشود تکرار
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#بمناسبت_اعیاد_شعبانیه
آمد مه شعبان و اعیاد در این باشد
این ماه به میلاد انوار قرین باشد
شد سوم شعبان و گردیده جهان خُرّم
میلاد پر از نور سلطان مبین باشد
چون داور و پیغمبر چون فاطمه و حیدر
امشب حسن از میلادخوشحال ترین باشد
"در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد "
در چارم شعبان هم بنگر بسر آمد غم
کز مولد بوفاضل شاد اُمّ بنین باشد
گفتا که ابالفضلم قربان بنی الزهرا
آیین وفاداری والله همین باشد
چون پنجم شعبان شد عالم شکرستان شد
عیدانه فراوان شد تا باد چنین باشد
تابید مه سجاد، شهبانو و شه بس شاد
شهر بانو ی ایرانی مهر ست و مهین باشد
در یازده شعبان تابید مهی تابان
کز پرتو نور آن ، رخشنده زمین باشد
مانند یل خیبر آمد علیِ اکبر
هم قامت او محشر، هم ماه جبین باشد
در نیمه بهار آمد، از راه نگار آمد
برخیز که یار آمد، چون دُرِّ ثَمین باشد
صاحب کرمی آمد، زیبا صنمی آمد
انگشتری دین را آمد که نگین باشد
شب رفت و سحر آمد،هنگام ظفر آمد
وآن پرچم جاءالحق، بر قله دین باشد
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_ولادت
مژده ای دل شب برات آمد
پرتو نور حی ذات آمد
سر زده نور مشرقین امشب
نورمجموعه ی کرات آمد
گشت فُطرس دخیل گهواره
پر زد و بر لبش نشاط آمد
صد مسیحا شد از دمش زنده
چون که جانبخش کائنات آمد
مست جام می بقاست حسین
گرچه لب تشنه ی فرات آمد
مژده بر جمله ی گرفتاران
ساحل و کشتی نجات آمد
دِه ندا بر همه گنهکاران
شافع محشر و ممات آمد
کام مارا حسین شیرین کرد
عسل و شاخه ی نبات آمد
می وزد از بهشت بوی حسین
صلوات خدا به روی حسین
به نبی رفته خُلق نیکویش
و به ریحانة النبی بویش
فاطمه و ان یکاد می خواند
به علی رفته زور بازویش
جبرئیل است مهد جنبانش
به حسن رفته خال دلجویش
صلوات خدا به روی مهش
انبیا جملگی ثناگویش
خضر آب حیات می خواهد
رفته بنشسته بر لب جویش
می زند ساره همره لعیا
بوسه بر روی و شانه بر مویش
مهر و مه سجده گر به روی مهش
سجده گاهست طاق ابرویش
خورده دل های عاشقان حسین
گره از شوق او به گیسویش
شب میلاد او دلم از شوق
گشته چون زائری سر کویش
می وزد از بهشت بوی حسین
صلولت خدا به روی حسین
این حسین کیست؟ مظهر عشق است
دل و دلدار و دلبر عشق است
جمله مستان و عاشقان را او
ساقی و میُّ و ساغر عشق است
پادشاهان غلام درگاهش
فقط او شاه کشور عشق است
این حسینی که سید الشهداست
شهدا را پیمبر عشق است
کربلا بود عرصه ی خیبر
و حسینی که حیدر عشق است
در کنار فرات لب تشنه
کشته فرزند کوثر عشق است
خنجر شمر بُد بهانه حسین
کشته ی تیغ و خنجر عشق است
هر مفسر که یا حسین شنید
گفت یاسین بی سر عشق است
یا هو الاول و هو الآخِر
اول عشق و آخر عشق است
می وزد از بهشت بوی حسین
صلوات خدا به روی حسین
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh