eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
264 دنبال‌کننده
209 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از اینرو دختری بابایی ام من که دستانم فقط در دست او بود ازاین رو دختری خوشبخت بودم که جایم روی زانوی عمو بود خرابه نیست جای دختر شاه که جای او حریر قصر نورست سر نی نیست جای شاه عالم که جای شه سریر قصر نورست پدر بگشای یکدم چشم خود را به گیسوی پریشانم نظر کن ز آتش گیسویم کز، معجرم سوخت پدر یک امشبی با من سحر کن مرا میداد زجر آن ضجر کافر کتک میزد مرا در دشت و هامون زگیسویم کشید و بر زمين زد که شد این صورتم غرقابه ی خون به روی خار با پای برهنه به من شلاق و گاهی مشت میزد کمک حالم چو میشد عمه زینب سنان ما را به قصد کشت میزد ز سویی خنده های شمر و خولی میان قافله میکشت ما را ز سوی دیگری از بهر آزار نگاه حرمله میکشت ما را کنون بخت بدم بین ای پدر جان خرابه گشته جای دختر تو به بزم من طبق آورده‌ اند و میانش تحفه ای شد از سر تو بگو روی و محاسن از چه خونین گلویت را چرا از کین بریدند یتیمم از چه در طفیلی نمودند تنت را از چه رو گرگان دریدند رقیه هستم و باب الحوائج ملیکه، دخت شاهنشاه عشقم کنار عمه جانم تا قیامت ملیکه، شاه بانوی دمشقم @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماه همراه آفتاب آمد بوی ناب گل و گلاب آمد کربلا میزبان خوبی باش گل یاس ابوتراب آمد
در گوشه ی خرابه بپا ماتم و غم است باز اين چه شورش است که در خلق عالمست صوت حزین دخت سه ساله رسد به گوش باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتمست گویا طلوع کرده ز ویرانه آفتاب کاشوب در تمامی ذرات عالمست از بسکه بوسه زد به لب تشنه حسین زلف حسین و دختر او جمله در همست سر را بغل گرفته به زانو نهاده است سرهای قدسیان همه بر زانوی غمست آن محشری که کرده بپا دختر حسین بی نفخ صور خواسته تا عرش اعظم است یکبار دیگر از غم این طفل محتشم گفتا عزای اشرف اولاد آدم است فردا که بر جهان بدمد آفتاب عشق بینند ماه عشق ز منظومه اش کم است @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چنان از جفا گشتی عریان بدن که حتی نشد پیرهن هم کفن @javadkarimzadeh
تا که چشمش به قتلگه افتاد دید ای وای سبط پیغمبر گیر یک مشت قاتل افتاده زیر شمشیر و دشنه و خنجر دست خود را ز دست عمه کشید سوی گودال میدوید آنگاه با رجز گفت ای حرامیها من یل مجتبا یم عبدالله در رگم خون مجتبی جوشد همچو قاسم منم دلیر و یلی شیر هستم ز بیشه ی توحید حسنی زاده ام ز نسل علی نوه ی شاه لافتی ام من پدرم مجتبی عمویم حسین یادتان رفته است چه کرد حسن با خوارج به عرصه ی صفین یک تن و چند تن حرامی ها چقدر بی حیا و نامردید زود عموی مرا رها سازید سوی من رو کنید اگر مردید بین باران نیزه و شمشیر آمد و شد سپر ز بهر عمو دست خالی چو دست بالا برد ناگهان تیغ خورد بر بازو آه از آن لحظه ای که دید حسین یاوری روی سینه اش افتاد دید با تیر حرمله طفلی بر روی سینه ی عمو جان داد @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا