#امام_حسن_مجتبی_ع
#مدح_شهادت
قرنها او کریم بوده و هست
هیچ کس چون شه کرم نشود
هیچ کس چون کریم اهل البیت
دست و دلباز و محترم نشود
گبر و ترسا و ارمنی و جهود
با وجودش دچار غم نشود
هر گدائی که نزد او آید
کاهل است ار که محتشم نشود
هر کجا پا گذاشت ممکن نیست
سفره ای از کرم علم نشود
همنشین جزامیان گردد
بنده ی درهم و دِرَم نشود
نان به سگ از کرم دهد حتی
به سگ از سوی او ستم نشود
هرچه خوردند و برده اند از او
خم به ابرو نداد و خم نشود
اینهمه خورده و ز اعجازش
لقمه ای هم ز سفره کم نشود
مدح او را خدا تواند کرد
کار هر شاعر و قلم نشود
و کسی میشود در این عالم
عاشق روی این صنم نشود؟
کاش می شد طعام او هرگز
وقت افطار زهر و سَم نشود
و کریمی چنین در این عالم
کاش میشد که بی حرم نشود
#_جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#پیامبر_اعظم_رحلت
#فتنه_سقیفه_
#آتش_زدن_بیت_مولا_ع
#حضرت_زهرا_س_مدح_شهادت
حاصل نخله ی رسالت او رطب تازه ی ولایت بود
و ولایت دگر سرآغاز تالی دوره ی امامت بود
این سه لاینفک اند ای دانا چون تامل کنی تو در معنا
معنی این سه احمد و علی و فاطمه دختر رسالت بود
فاطمه کیست او که وقت سلام بوده در محضرش به طور مدام
پنج نوبت پدر به حرمت او ایستا با تمام قامت بود
او که مدحش خدا کند با وحی،با لب جبرئیل روح الامین
وحی،حتی ز بعد پیغمبر،بس که با فر و جاه و شوکت بود
فاطمه کیست جلوه ی توحید مهبط وحی خانه ی خورشید
چه کسی جز ملیکه ی ملکوت این چنین مورد عنایت بود
فاطمه کیست نور ذات جلی دست بوسش محمد ست و علی
و به درگاه خانه اش جبریل او که دربانی اش عبادت بود
مصطفی گفت می روم اما به امانت دو چیز می ماند
یکی از آن دوتا کتاب الله دیگری خاندان عترت بود
به امانت نگاه داشته شد حرمت این دو نزد قوم عرب
یا که از کینه و قصاوت قلب چون خیانت در آن امانت بود؟
ناکسان وارد سقیفه شوند تا که با زعمِ خود خلیفه شوند
فتنه ای در سقیفه برپا شد آن مکان مرکز شرارت بود
به خداوند عالی اعلا که علی بود خود کتاب الله
همره فاطمه امانت او نزد آن قوم بی لیاقت بود
ریشه ی نخل را به تیشه زدند سنگ برداشته به شیشه زدند
آتش بولهب زبانه کشید گوئیا دوره ی جهالت بود
روزی آن سنگدل ز عقده و کین ضربتی زد به روی ماه مهین
آسمان گوئیا به خاک افتاد آری آن روز کوچه خلوت بود
بود آن کوچه خلوت و پنداشت،میرسد زور
او به زور حسن
زد که تا بشکند غرور حسن، بی حیا مظهر رذالت بود
حور محروم شد ز حق فدک ،دیو نکبت کجا و حق نمک
آن سند پاره گشت در حالی که به دست حبیبه رایت بود
روز دیگر ابولهب گردید حامل هیزم و حطَب گردید
بی ادب بود و پرغضب گردید آتش افروز دیو نکبت بود
دود از بیت حق چو بالا رفت پشت در تا که دخت طاها رفت
آه از درد سینه و پهلو محسنی سقط شد که آیت بود
گفت زهرا ، حیا نما ز رسول این منم پشت در امینه بتول
با لگد زد به در ز کینه لعین قاتلش مظهر خباثت بود
قصد من روضه نیست بی پرده این که داد مرا دراورده
یک طرف رفته لشکر آورده،بعد از آن کار او عیادت بود
یا که گیرم به جنگ حیدر رفت بی وجود از چه با یک لشکر رفت
او که در جنگ از اُحُد در رفت بی وجودیش خَرق عادت بود
"همه کج رفته اند حتی میخ همه لج کرده اند حتی در"
وای از روز غربت حیدر جلوی خانه اش قیامت بود
دست های امام را بستند از نبی دُخت پهلو بشکستند
عهد و پیمان خویش بگسستند این مگر کمتر از جنایت بود
بیعت از شیر حق گسستند و دست بیعت به روبهان دادند
هدف از بردن علی مردم تا به مسجد به زور بیعت بود
به خدا بود شیر بیشه علی صبر را کرده بود پیشه علی
ورنه زو ضربتین حیدری اش پشته ها کشته های ضربت بود
دست بیعت علی کجا بدهد به خبیثان سست عنصر پست
دست مشکل گشا اگر بستند به ید اله قسم که حکمت بود
گفت جان صبر کن به پای علی گفت جان می دهم برای علی
هر چه در چَنته داشت رو می کرد فاطمه حامی ولایت بود
دست بر شال سبز حیدر زد مرغ جانش به عشق او پر زد
آه از ضربت غلاف عدو ،آری این کمترین حمایت بود
دست بر معجرت مبر زهرا لعن و نفرین مکن تو اینها را
که بسوزد ز قهر تو ای جان عالمی را که جای عبرت بود
گرچه بردند شیر یزدان را به حقیقت تمام قرآن را
زیر بار ستم نرفت علی بس که با شوکت و جلالت بود
و نمک خورده و نمکدان را بشکستند با وقاحت تام
آن جماعت که شیخشان حتی بهر محصول خویش آفت بود
غافل از اینکه نعمتیست علی،اوست زهرا و فاطمه ست علی
کار این قوم بی حیا و دنی فاش گویم که کفرِ نعمت بود
مثلی هست با بسی قدمت شکر نعمت فزون کند نعمت
کفر نعمت ز کف برون می کرد نعمتی را که بی نهایت بود
گشت زهرا به یاری مولا شد به مسجد ملیکه ی والا
خطبه ای خواند او بسی غَرّا خطبه ای گرم و با حرارت بود
که ای جماعت به روز عید غدیر فاش گفتا رسول حی قدیر
بعد من بر شما علیست امیر آن امیری که با اصالت بود
پله در پله احمد مختار دست در دست حیدر کرار
زد قدم بر فراز منبر عشق خطبه اش بهترین علامت بود
کرد اتمام حجتی زهرا که نماند گلایه ای بر جا
خطبه اش بود احمدی زیرا بس که باهوش و با درایت بود
چشم ها کور و گوش ها کر بود دلشان پر ز بغض حیدر بود
نه به اتمام حجت زهرا بهر آنان تمام حجت بود
ولی الله گشت خانه نشین تکیه بوزینه زد به کرسی دین
منبر حضرت رسول الله مسند غاصب خلافت بود
دستشان چون تهی ز نعمت شد یاد کردند از ولی الله
آری یک ربعِ قرن بدبختی حاصل کار آن جماعت بود
بود شاهد به غربت او ماه که چه می گفت مرتضی با چاه
می کشید از فراغ زهرا آه تازه این ابتدای غربت بود
کاش می آمد آن امام همام تا کشد ذوالفقار خود ز نیام
کاش می شد که جمعه ای نزدیک سر برون او ز چاه غیبت بود
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#امام_حسن_ع_شهادت
امشب تمام زمزمه ها گشته یا حسن
دلهای عاشقان شده همراه با حسن
امشب تمام نغمه ی پیغمبران شده
همراه ذکر روی لب مصطفی حسن
یک بار علی و فاطمه گویند یاحسین
صدبار گفته اند که واویلتا حسن
امشب تمام عرش سیه پوش این عزاست
شد ناله ی ملائکه ی در سما حسن
حور و ملک به روضه ی او غرق در عزا
گوید به ناله حضرت خیرالنسا حسن
حی علی العزا شنوید از مناره ها
ذکر کبوترانِ ز گلدسته ها حسن
آن کس که در تمامی عمرش غریبوار
بوده غریب و با همه کس آشنا حسن
یک عمر بوده همسر او بدتر از عدو
جعده چو جغد شوم و چو مرغ هما حسن
ای کاش بشکند دم افطار این سبو
ای کاش نخورده بود ز زهر جفا حسن
سم جفا نکشت حسن را که پیش از آن
همواره بود کشته ی در کوچه ها حسن
گرچه نبد به ماریه در یاری حسین
صلحش که بود رایت کرب وبلا حسن
نازم به آن که با علم صلح داده است
بر این قیام کرب و بلا اعتلا حسن
تابوت او اگرچه پر از تیر خصم شد
اما نشد دگر سرش از تن جدا حسن
لایوم کیومک گفته ای با حسین
آری نشد جدا سر تو از قفا حسن
جسمش کفن شد و سر پاکش به پیکرش
دیگر نشد به جای کفن بوریا حسن
گرچه حرم ندارد و گلدسته و ضریح
اما بود مزارش در قلب ما حسن
باشد کریم و چشم جهان سوی دست اوست
روزی رسد ز او چو تکاند عبا حسن
امشب برات هیئت ما را ز روی لطف
گردان زیارت حرم اولیا حسن
زائر به کربلا و نجف مشهد الرضا
مکه مدینه کرب و بلا سامرا حسن
بهر ظهور منجی عالم دعای ما
گردیده بی اثر به خدا کن دعا حسن
مدحت جواد گفت ز ظلمت رهانی اش
چون نور ابتدایی و بی انتها حسن
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#پیامبر_اعظم_شهادت
امشب شبِ شهادت پیغمبر خداست
امشب تمام عرش سیه پوش این عزاست
جن و مَلک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف سلطان انبیاست
خیل رُسُل به ماتم و جبریل نوحه گر
فریادشان به ارض و سما وا محمّدا ست
زهرا و حیدر و حسنینند غرق غم
زینب ز کودکی به غم و رنج مبتلاست
در کُنج بستر است و نگاه مبارکش
گاهی به سوی فاطمه گاهی به مرتضی ست
گاهی به دیده ی نگران غرقِ در غم است
دلشوره اش شروع نخستین فتنه هاست
مزد رسالت نبوی را چه خوش دهند
آندم که پاره ی تن او بین شعله هاست
در بین آتش و در و دیوار مانده است
زهرا که پاره ی تن و ناموس کبریاست
گویا به چشم دیده که از کینه بسته اند
دستان مرتضی که شه مُلک لافتی ست
چشمش گهی به سوی حسین است و گاه بر
رخسار پاک و دیده ی گریان مجتبی ست
در تشت دیده لخته ی خونِ جگر بسی
کان آتشش ز اخگر الماس ریزه هاست
گریان تر آن دمی ست که بیند به گوشه ای
در بر گرفته زانوی غم ، شاه کربلاست
یاد آرد آن دمی که حسینش به دوش او
بود و سرش به کرب و بلا از بدن جداست
یاد آرد آن دَمی که شود تشنه لب شهید
پیکر به روی خاک و سرش روی نیزه هاست
ای مسلمین نبی ز جهان میرود ولی
تازه شروع فتنه ی آن قوم بی حیاست
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختر بدر الدجی
امشب سه جا دارد عزا
تسلیت یا فاطمه
گاه می گوید: پدر
گاهی حسن
گاهی رضا
تسلیت یا فاطمه...
◾️فرارسیدن ایام شهادت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن(ع) تسلیت باد.
🖤اّلّسّلّاّمّ عّلّیّکّ یّاّ سّاّقّیّ عّطّشّاّنّ🖤