eitaa logo
باغ مهتاب: کتاب ها و نوشته های جواد نعیمی
55 دنبال‌کننده
509 عکس
32 ویدیو
22 فایل
معرفی آثار و ثبت نمونه هایی از نوشته هایم
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥 | سرود حیاتنا الحسین (علیه‌السلام) 🔹 یجمعنا حُب الحسین علیه السلام ✔در آستانه ی اربعین حسینی این سرود با اجرا ی گروه سرود دانش آموزی دبستان امام رضا علیه السلام واحد۲ و با مشارکت مرکز ارتباطات و رسانه ی آستان قدس و بنیاد فرهنگی رضوی برای پخش از شبکه های سراسری صدا و سیما تولید شده است. 🎞مشاهده ی نسخه ی باکیفیت 👇 ▶ https://aparat.com/v/wQhXx 💻 Sco.razavi.ir ╔══════════╗ 🆔 @sco_razavi ╚══════════
این روزها... سوک‌مندانه این روزها، گروهی را می بینیم که هم‌واره از دست همه‌چیز و همه‌کس می‌نالند و آستین اندوه به چهره می‌مال‌اند! اصلا انگار ندیدن خوبی‌ها هنر است! انگار که انکار آفتاب برای ما عظمت و بزرگی به ارمغان می‌آوَرَد! گویا نگاه به برخی نقطه‌های نا روشن؛ برای برخی عادت شده است! گویا غر و لُند کردن و سیاه نمایی نشانه‌ی شخصیت و روشن‌فکری به شمار می‌رود! گویا مخالف جلوه دادن خویش برای بعضی‌ها مایه ‌افتخار شده! انگار که هیچ چیز خوب، هیچ نقطه‌ی روشن، هیچ نشانه‌ی پیش‌رفت و پیروزی، در هیچ جا وجود ندارد! مظلوم نمایی و گرفتن ژست‌های ویژه هم برای برخی مُد حق به جانب انگاری و خود بزرگ بینی به شمار می‌رود! فکر می‌کنند با دندان قروچه‌های مثلا ادبی یا هنری به جلوه گری و دل‌ربایی می‌پردازند. می‌خواهند بگوین که فقط آن‌ها همه چیز می‌دانند و بسیار می‌فهم ‌اند اما دیگران هیچ نمی‌دانند و هیچ آگاهی ندارند! آخر چرا هماره باید عینک بدبینی و بد‌خواهی و بد‌انگاری به دیده ‌های خودمان بزنیم؟! همه‌اش آیه‌ی یأس بخوانیم و هرگز به آن‌سوی بازی‌های عالَم نگاه نکنیم؟!در حالی که عشق با ماست . ایمان هوای مان را دارد. کبوتر امید بالای سرِ ما؛ در پرواز است و بسیاری از مردم دنیا به ما چشم دوخته‌اند. دست کم نگاهی به داشته‌های شخصی خویش بیندازیم. از تندرستی گرفته تا تلاش های معنوی، تا مهر به میهن، تا عشق به ایمان و آرمان. تا همه‌ی خجسته‌گی‌های دین والای اسلام، تا همه‌ی زیبای‌ها و برجسته‌گی‌های ایران... به حقایق با دیده‌ی تأمل بنگریم. باور کنیم که توان ما، فزون‌تر از میزان تصورمان است. باور کنیم که داشته‌های دیگران در برابر دارنده‌گی‌های ما، بسیار اندک‌تر است... پس: چشم‌ها را بشوییم و جور دیگر ببینیم. باور کنیم که این‌طوری حال و روز خودمان هم بسیار بهتر می‌شود و دیگران هم بسی بهتر به ما می‌نگرند. فریاد همه‌ی ذرات وجود را هم بشنویم که می‌گویند:« بیایید احیاگر نیکی‌ها باشیم!»
دَم‌خور! کنار دست‌اش نشسته بودم و با دقت تمام، همه‌ی حرکات و سکنات‌اش را زیر نظر داشتم. به نظرم رسید از آن آدم‌های باتجربه و به قول معروف، سرد و گرم چشیده‌ی روزگار است. موهای خاکستری، چهره‌ی دوست‌داشتنی و نگاه مهربان‌اش این را می‌گفت... راننده‌گی‌اش هم که اصلاً حرف نداشت! می‌گفت بیست و پنج سال است که روی تاکسی کار می‌کند و در این سال‌ها، با چم و خم‌های زیادی آشنا شده است... ناگهان و ناهوا چند باری زیر لب استغفراللهی گفت و لب به دندان گزید. از آن‌جا که کاملاً غرق تماشایش شده بودم، این کارش هم از چشمم دور نماند. اما شگفت‌انگیزتر از همه، این بود که ناگهان نگاهی توی آیینه انداخت و پایش را کوبید روی ترمز. آن وقت پرخاش‌کنان به دو مسافری که هم‌راه یک کوچولو، روی صندلی عقب نشسته بودند؛ توپید که: ـ زود باشین، از ماشین من پیاده بشین! یالاّ معطل‌اش نکنین! حس کنجکاوی‌ام نگذاشت که به عقب برنگردم و زن و مردی که توله سگی را در بغل داشتند، روی صندلی ماشین نبینم. آن دو، شروع کردن به غُر زدن: ـ ما که نگفتیم نگه دار! هنوز که به مقصد نرسیده‌ایم! راننده اما با عصبانیت تمام فریاد کشید: ـ همین‌که گفتم. زود پیاده شین. نمی‌خوام ماشین‌ام آلوده و نجس بشه! کرایه‌تون رو هم نمی‌خوام. فقط زود گورتونو گم کنین. سک‌بازها! زن و مرد که توپ راننده را خیلی پُر دیدند، به ناچار، توله‌سگ‌شان را به بغل کشیدند و غرغرکنان تاکسی را ترک کردند. راننده که نفس راحتی کشیده بود، دنده را چاق کرد و به راه افتاد. من امّا با تعجب رو به او کردم و پرسیدم: ـ چرا بی‌چاره‌ها رو پیاده کردی؟ سری تکان داد و گفت: ـ مگر ندیدی که با خودشون سگ آورده بودن؟! انگار آفریده‌های دیگه‌ی خدا، کم‌ان که آدم با حیوونا، اونم با سگا، هم‌نشین و دست به گردن بشه. پریدم توی حرف‌اش و پرسیدم: ـ پس چرا از اول، سوارشون کردی؟! آهی کشید و پاسخ داد: ـ همین دیگه... آخه من عادت ندارم وقتی که مرد و زنی رو سوار می‌کنم، از توی آینه نگاه‌شون کنم. اما این بار قضیه فرق داشت. با شتاب پرسیدم: ـ چه فرقی؟! گفت: ـ چند بار احساس کردم یکی هی دست‌شو می‌زنه به شونه‌هام. گمون کردم خانمه داره جلوی شوهرش این کار رو می‌کنه. اول محل‌اش نذاشتم، امّا وقتی چند بار این کار رو تکرار کرد، توی آینه نگاهی انداختم تا مطمئن بشم. اون وقت می‌دونی چی دیدم؟ گفتم: ـ نه، مگه چی دیدی؟ پاسخ داد: ـ هیچی دستای سگه روی شونه‌هام بود. برای ۴همین نتونستم طاقت بیارم و دیدی که پیاده‌شون کردم. در همین وقت من هم که به مقصد رسیده و می‌خواستم پیاده بشم، گفتم: ـ آها! حالا حکمت کار شما رو فهمیدم. بی‌زحمت همین بغل نگه دارین، پیاده می‌شم. در حالی که داشتم کرایه‌ام را به راننده می‌دادم، نگاه خاصی به من انداخت و گفت: ـ می‌دونی داداش. معمولاً خیلی از اونایی که نمی‌تونن با آدمای دیگه دم‌خور و دم‌ساز بشن یعنی از ایجاد ارتباط با انسان ها عاجزند، بعضی از حیوونا مثل سگ رو هم‌دم و مونس خودشون می‌کنن. آهی کشیدم و گفتم: ـ چی بگم والله؟!
اگر عیب جوییم! هرگاه نیمی از وقت و فرصتی را که صرف انتقاد یا عیب جویی از دیگران می کنیم، به رفع عیوب خودمان اختصاص دهیم، بدون تردید به اصلاح بخش اعظمی از نابسامانی های اخلاقی و رفتاری افراد و جامعه، مدد رسانده ایم!
شعر طلایی! خوشا شعری –خوشا شعرم- که بیماری ندارد! و اندوهی نمی‌زاید، ولی آبستن شادی است! تمام واژه‌هایش، گوهرین‌گونه درون بستر معنا و زیبایی صدف‌های صفا و مهر را در زیر سر دارند! هماره چشم‌ها و قلب‌ها را، پاس می‌دارد مرا شاداب می‌سازد وامواج امید و عشق و نیکی را از این‌جا، از زمین؛ تا انتهای آسمان‌ها و تا اعماق دریاها به سرشاریّ روح زنده‌گانی، شور و شیدایی همه پر بار از عطر شکیبایی و پیروزی فراز دست‌های شهر زیبای ادب، با عشق به دل‌های صفاجو می‌سپارد تمام آرزوها را طلایی رنگ می سازد و با بارانی از شور و شعور و مهر شکوفا می‌کند جان و دل هر عاشقی را!
ضرورت توجه به معیارها و ملاک ها معمولا هر چیزی متر و اندازه گیر ویژه‌ی خودش را دارد. برای همین باید به معیارها و ملاک‌ها توجه کامل داشت. مثثلا ممکن است بعضی درست و نادرست را به خواسته‌ها و سلیقه‌ها و علاقه‌های خودشان مرتبط بدانند . حال آن که درست یا نادرست بودن اندیشه یا عملی تابع ویژه‌گی‌ها و زوایای آن مسأله است. به همین گونه حق و باطل، یا خوبی‌ها و ناخوبی‌ها را نمی‌توان به دل‌خواسته‌ها یا خواهش‌های فردی و نفسانی متکی دانست. زیرا بدیهی است که اگر هرکسی بنا به میل خودش امری را حق و امری را باطل یا چیزی را درست و یا نادرست بخوانَد، آن‌قدر تشتت و پراکنده‌گی و اختلاف به وجود می‌آید که نه حقی مشخص می شود و نه باطلی واین هم‌آمیزی همه چیز را به هم می‌ریزد! بر این اساس باید معیارهای راستین حق و باطل یا درست و نادرست یا خوب و ناخوب را به درستی بشاسیم تا در تشخیص و جداسازی آن‌ها از یک دیگر دچار اشتباه و خطا نشویم. یادمان باشد که خواسته‌ها و پسندهای ما به تنهایی نمی‌توانند تعیین کننده باشند و لازم و ضروری است که ملاک‌ها و معیارهای هرموضوع و راه‌های شناخت آن‌ها را بیش تر بشناسیم تا کم‌تر زیان ببینیم و احیانا جای حق و باطل یا درست و نادرست و... را با هم عوض نکنیم و مثلا به جای امر به معروف، امر به منکر نکنیم...
۱ چه‌گونه داستان بنویسیم؟ ۲ پناهنده‌ها: مجموعه داستان‌های رضوی ۳ آواز جیرجیرکان ( اثر مشترکی از جواد نعیمی و فاطمه موسوی) ۴ یک‌صد و چهل حکایت زیبا ۵ پویه در پردیس هشتم ۶ چهل آیینه از خورشید ۷ پاکان و نیکان ۸ جست‌و‌جوی معنا، در بطن واژه‌ها ۹ رنگین کمان واه‌ها ۱۰ قصه های معصومان علیهم‌السلام در کودکی و با کودکان ۱۱ گام‌هایی در مسیر نوشتن ۱۲ بوستان معرفت ۱۳ روی خط خاطره ۱۴ ماه و ماهی (شعر هایی برای کودکان و نوجوانان) ۱۵ شمیم آن گُلِ غایب (مجموعه‌ی نثر ادبی)
تفاخر آسمان با افتخار فراوان، گردن‌بند مروارید‌نشان خودش – ماه و ستاره‌گان – را به زمینیان نشان داد و زمین هم دست خورشید‌های درخشان خویش – شهیدان – را بر فراز برد و سر‌افرازانه به آسمانیان نمایاند. وبدین سان، زمین و زمان، صد چندان، نور باران شد!
سلام برعشق ❤️🌺💝 درود، ای حسین عزیز! ای شهید عشق و ایمان! نام بلندت، مي درخشد هم‌چنان بر تارك تاريخ وبر لب همه ي هستي اين زمزمه جاري است: السلام علي الحسين ...
اربعین، قاصد حماسه ای نامیرا هر «اربعین» حسینی، قاصد حماسه ای نامیرا، پیام دار استعلای ایمان، نشانه ای از شكوه عشق و برگ همیشه سبزی بر درخت هماره سرخ شهادت است. اربعین یك واژه نیست، یك كتاب قطور و پرماجراست. كتابی كه گذر زمان و حادثه های زمین هرگز قادر به محو نوشته های آن نیست و رنگ پریدگی و كهنگی در آن راه ندارد. چه آن كه هر سال و همه سال تجدید چاپ می شود! اربعین، هنرنامه ی مصور آرمان گرایی و حق یاوری است. اربعین، نشانه ای بر اعتلای دین و بالندگی زمزمه های دعا و تلاوت قرآن در شب عاشورای حسین علیه السلام است. اربعین صدای عدالت و صداقت و خلوص است. شاخه های درخت آزادگی است كه از خاك كربلا روییده و تا ژرفای روزها و روزگاران ریشه دوانیده است. اربعین، جویبار همیشه جاری و سرخ تاریخ، اربعین جوشش چشمه های خداوند است، از چهار سوی عالم ! اربعین، یك روز نیست، یك یاد نیست، یك تاریخ مصور و طولانی است. یك راه است، یك اندیشه است، یك جریان است، شورشی است كه بر سیاهی ستم، رنگ سرخ حماسه می پاشد و شعله های آتش ایمان را در دل های مؤمنان افروخته تر می سازد. اربعین می گوید كه هر جا ظلم هست مبارزه هم هست و هر كجا كه مبارزه و مقاومت قد برافراشته، پیروزی نهایی ازآن خدا یاران و دین باوران است. اربعین، حضور مجددی از عاشورا و از كربلاست و تو خوب كه نگاه كنی نسیم را می بینی كه بر چهره ی روشن «مسلم بن عوسجه» بوسه می زند، و خورشید را می بینی كه از خون «وهب» تازه داماد تبرك می جوید و شورانگیزی و ایثار را می نگری كه از قلب غرفه به خون «حبیب بن مظاهر»- این پیر روشن ضمیر دل آگاه- سر بر می كشد و اوج می گیرد و موج می آفریند و عبدا... و عون و جعفر را ایستاده و نستوه در برابر خصم می یابی تا لحظه های ناب شهادت! و علی اكبر و عباس و علی اصغر و همه عاشوراییان را نظاره می كنی كه گواهان مظلومیت حق می شوند و با سرخ مایه ی هستی خویش، دشمن غدار را در حضیض ذلت و ناكامی و شكست می گذارند و می گذرند!... همه ی اربعین های حسینی را پاس بداریم و دست به دعا برداریم كه: بار الها! در سراسر گیتی، هر كه و هر چه حسینی را بر هر كه و هر چه یزیدی، پیروز فرمای. به حق عاشورا آفرین پدیدآورنده ی اربعین!
شرافت، انسانیت، نیک گرایی دوستی می‌گفت: چه‌قدر خوب است که قدر شرافت و انسانیت را بدانیم.گام از محدوده‌ی عقل و انصاف بیرون ننهیم. دست از برخی آلایش‌ها و سیاه‌نمایی‌ها برداریم و در پوسته وقالب میهن‌دوستی، ادعاهای دروغ و بی‌فروغ را کنار بگذاریم! با آه و ناله‌های تأثر برانگیز، منویات معاندانه و کینه‌توزانه‌ی دیگران و خودمان را برون‌افکنی نکنیم! حال وطن،آن‌گونه که برخی مدعیان و معاندان می‌گویند، چندان نا مساعد نیست. بی‌جهت اشک تمساح نریزیم. اگر هم بدی و پلیدی و نارسایی هست از خودمان است. در واقع هرعیب که هست در خود ما و از خودمان است. برای رفع این‌ها نیز باید با هم یگانه‌گی و مددکاری کنیم. پس، رنگ نبازیم و به ننگ‌ها و نیرنگ‌ها ننازیم! چشم باز کنیم و حق و باطل را بشناسیم. عدل و ظلم واقعی را شناسایی کنیم و هرگز جای ظالم و مظلوم را عوض نکنیم! نه خودمان دست به تحریف تاریخ بزنیم و نه اجازه دهیم که دگر‌اندیشان و دشمنان، حقایق را باژگونه جلوه دهند و شبهه‌های شیطنت‌آمیز را شایع کنند یا شیهه‌های دشمن شادکن بکشند... دوست‌ام در پایان، افزود: بله. خلاصه، خوبی‌ها را از یاد نبریم. به از میان رفتن نا خوبی ها مدد برسانیم و تا آن‌جا که ممکن است به احیای نیکی‌ها بیندیشیم و در راه گسترش آن‌ها،خالصانه تلاش ورزیم.
یادی از رفته گان! نیمه ی دوم شهریور هر سال، یاد آور آسمانی شدن دو بزرگ از خاندان ماست. در اواخر شهریور ۱۳۷۱ عمویم و در ابتدای نیمه ی دوم شهریور ۱۳۸۰ پدرم  از بند این دنیا، رهایی یافته و به جوار و قرب حضرت حق شتافتند. برای این دو عزیز از دست رفته و برای همه ی درگذشتگان گرامی مغفرت و رحمت وافر الهی را خواهانم. روح شان شادمان باد.
دوچرخه و کتاب وسایل ورزش جسم و جان!