eitaa logo
باغ مهتاب: کتاب ها و نوشته های جواد نعیمی
53 دنبال‌کننده
506 عکس
32 ویدیو
22 فایل
معرفی آثار و ثبت نمونه هایی از نوشته هایم
مشاهده در ایتا
دانلود
سیل داشتم با خیال راحت برای خودم در خیابان اندیشه قدم می زدم. هنوز به کوچه ی مراد نرسیده بودم که باران و توفان و تگرگ پیش رویم سبز شدند! ناگهان ماشین احساس ام پر از آب شد. هرچه تلاش کردم نتوانستم جلوی هجوم سیل معنا، تعابیر زیبا و محتواهای والا را در ذهن ام بگیرم. سیل هم چنان غرش کنان به سر و روی واژه هایم سیلی می زد و من تلاش می کردم از غرق شدن واژه ها و معانی در جوی ها و کانال های انحرافی جلو گیری کنم. ضمنا نمی خواستم به اصول و قوانین راننده گی در محدوده ی نگارش هم بی توجه باشم... نمی دانم چه مدت زمانی بر من گذشت که امدادگران عالم ادب، با احترامی فراوان به کمک ام شتافتند و نجاتم دادند. هنگامی که حالم بهتر شد و کاملا به خود آمدم ، دیدم در همین مدت داستانی با مضمون نقش سیل در سیلان داستان های آبی و ارتباط ادبیات داستانی با معانی معنوی و باستانی پدید آورده ام. این است که به همه ی اصحاب ادب و داستان دوستان و داستان نگاران و به همه ی پوینده گان بزرگ راه نگارش ،سفارش می کنم که نه تنها اصلا از وقوع سیل نهراسید، بلکه این جور وقت ها بگذارید ذهن و قلم و اندیشه تان در سیل رحمت و سیلان برکت ،غرق و پاکیزه و طیب و طاهر شود. آن وقت، هرچه بر زبان قلم تان بیاید، سرشار از معنویت و پاکی و پویایی و قداست خواهد بود وخواهید دید که رسالت و تعهد و زیبایی و بالنده گی و جاودانه گی از سر و روی داستان ها و نوشته های شما، سر ریز می شود.به گونه ای که بوی پونه ی پگاه پاک نوشتار، همه ی دور و بر شما و خواننده گان آثارتان را خوش بو و خرسند خواهد کزد!
از نوشتن تا نا نوشتن! قلمش را بر داشته بود و تند تند می نوشت. با خودم گفتم چه شهامتی دارد این شب! ببین چه قدر با اعتماد به نفس دارد می نویسد. خیال می کند او هم مثل من نویسنده است.! الان نشانش می دهم که نوشتن به همین سادگی هم نیست. چه قدر باید خون دل بخوری تا با یک قطره از آن بتوانی سطری و یا صفحه ای بنگاری! چه قدر باید عرق روحت را دربیاوری تا نوشته ات غرق معانی خوب و فریبا بشود.. خوب الان برایت چند صفحه می نویسم تابدانی که... اما نمی دانم چرا هیچ موضوع جالب و مفیدی به ذهن و زبانم نمی آید؟ آه، نگاه کن! اینک او چه متن زیبا و شگفت انگیزی نگاشته و من هنوز چه سان در آغازین لحظه‌های نا نوشتن خویشم!
روز خوب خدا جمعه، روز عشق است و امید روز آرزوهای سبز و سپید روز شیفته گان موعود روز نیایش و طلب روز انتظار و آمادگی برای فرج روز شاد و یاد و نماد به هوش باشیم که آدینه را از ما نگیرند!
قاب هایی از حاشیه ی مراسم اختتامیه پانزدهمین جشنواره ی ملی شعر کودک و نوجوان رضوی مشهد - شنبه ۱۴۰۳/۲/۲۸ 👇
با جناب آقای فرهاد قائمیان هنرمند گرامی و مدیر بیست و یکمین جشنواره ی فرهنگی هنری امام رضا علیه السلام
با جناب آقای مصطفی رحماندوست و جناب آقای محمد علیمحمدی
با جناب آقای جواد محقق همدانی
باچند تن از دوستان شاعر وسراینده گان شعرهای کودکانه و نوجوانانه
گل های سرور گل واژه ی نور، می شکوفد امشب آن رمز عبور می شکوفد امشب با آمدن امام هشتم، در دل گل های سرور، می شکوفد امشب
بار الها! ابراهیم ما را ازمیان آتش بلاها، برهان و او را به سلامت به دامان گلستان میهن باز گردان!
این روزها، مردم خوب ما، در مراسم تشییع دل ها و جان های شهیدشان، به ویژه جان پاک خویش شرکتی شکوه مند و شیدایی دارند. شهد عشق و شرافت و شور انگیزی، بصیرت و بی پروایی و ولایت مداری در کام شان مانده گار و پایا باد!
سید بزرگوار! هم محله ای و هم مدرسه ای عزیز! یاد و خاطره ی شیرین این دیدار، هرگز از یادم نمی رود. آرزو می کنم با برخورداری از شفاعتت ، خداوند، توفیق چنین دیدار و عرض ارادتی به مقام شامخ ات را در بهشت هم به من عنایت فرماید!
پاکان و نیکان نگاهی گذرا به زندگانی هفت تن از بزرگان [ علامه محمد اقبال لاهوری، علامه عبد الحسین امینی، علامه محمد تقی بهلول، علامه محمد تقی جعفری، علامه سید محمد حسین طباطبایی، علامه محمد حسین کاشف الغطا، علامه ی شهید مرتضی مطهری ] نوشته ی جواد نعیمی ناشر: سیمرغ خراسان ۱۰۷ صفحه ی رقعی
باز نشر تازه ی مجموعه ی چهارده جلدی قصه های زنده گانی چهارده معصوم علیهم السلام، نوشته ی جواد نعیمی سومین باز نشر این مجموعه، به تازه گی و به همت به نشر( انتشارات آستان قدس رضوی ) روانه ی بازار کتاب شد، تا به این ترتیب شمارگان انتشار این آثار از سوی این ناشر به ۵۴۰۰۰ نسخه برسد که با احتساب چاپ های دیگر این کتاب ها به وسیله ی ناشران دیگر، مجموع شمارگان این چهارده جلد بالغ بر یک صد و چهل و یک هزار نسخه شود.
جای تو، قلب ما... ای امام! وقتی که آمدی، ستم رفت، شاه رفت، پلیدی رفت، تباهی و سیاهی رفت. وقتی که آمدی، لاله‌ها سر از خاک درآوردند و فرشی برای قدم‌های مبارک تو شدند. وقتی که آمدی، باغچه‌هامان گل داد، دل‌هامان شادمان شد و مردم ما، جشن گرفتند. وقتی که آمدی،‌ عشق را به ما دادی، ایمان را به ما هدیه کردی، ایثار را به ما آموختی. وقتی که آمدی، آزادی، شاد و مسرور به خانه ما آمد، استقلال نصیب ما شد، و جمهوری اسلامی برقرار گردید. وقتی که آمدی، به همه‌ی خیرها، امیدها و خوبی‌ها رسیدیم. ای امام! وقتی که رفتی، لاله‌ها پژمردند، گل‌ها مُردند، بلبل‌ها سر به زیر پرها بردند. وقتی که رفتی، همگان نالیدند، دل‌هامان گرفت، سیاه‌پوش شدیم، و گل‌هامان همه خشکیدند. وقتی که رفتی، عشق و دوستی تو، هم‌چنان در دل ما زبانه کشید و ما ناباورانه بر اندوه رفتن تو گریستیم. وقتی که رفتی، تنها ماندیم، غریب شدیم، بی‌رهبر و یاور و بی‌پدر شدیم. وقتی که رفتی، بغض گلوهایمان را فشرد. درد، عمق جان‌مان را فراگرفت، و اندوه، استخوان‌های‌مان را سوخت. وقتی که رفتی، خنده از لبان‌مان گریخت، و ماتم و مصیبت همه‌جا را فراگرفت. ای امام! اگرچه دوری از تو، برای ما بسیار سخت و تلخ است. اگرچه، فراق تو سر ما را بر زانو نشانده است، اگرچه بی‌تو بودن را هرگز باور نمی‌کنیم، اگرچه بسیار دل‌شکسته و اندوهگینیم، امّا با روح بلند تو پیمان وفاداری و استواری می‌بندیم. ای امام! هم‌چنان با قلبی مطمئن و دلی آرام و روحی شاد، در جوار رحمت کردگار بیاسای و از نعمات او بهره‌ گیر. همه‌ی مردم ایران زمین، پاسداران نهضت تو و رهروان مکتب تو هستند. مردم ما، عاشق خدا و قرآن‌اند، و به تو که عاشق‌ترین مردم به خدا و قرآن بودی، صمیمانه عشق می‌ورزند. پس، ای امام! راه تو، راه ماست، جای تو، قلب ماست! بر گرفته از کتاب سرود سبز باران، نوشته ی جواد نعیمی