هدایت شده از پیش نویس
حلاوت معنا در کام واژه ها !
نویسنده: جواد نعیمی
می گفت:
من برای به انجام رساندن کارم، تنها یک قلم، مقداری کاغذ و یک مشت واژه نیاز دارم ! البته نقش اندیشه، قالب نوشته، تجربه، معانی و این جور چیزها را هم نباید نادیده گرفت...
لابد حالا دیگر حدس زده اید که من یک نویسنده ام ! بله، من توی قایق اندیشه و خیال می نشینم و با پاروی قلم، آن را به سوی سرزمین های زیبای معانی می رانم. البته باید مواظب باشم که دراین دریای فراخ، طعمه ی کوسه های نادرستی و تباهی و انحراف نشوم و نیز به دیگران خوراکی مسموم ندهم !
... بگذریم، اکنون می خواهم با بهره گیری از ثانیه های سرشار از معنای رمضان، یک سبد ستاره ی دعا برای خودم و شما بچینم ! این است که دست قلب و قلمم را به سوی آبی آسمان خدا برفراز می برم و او را این گونه می خوانم و به پیشگاه اش نیاز می برم:
ای واژه آفرین ! کام کلمات ما را از حلاوت و معنا و از زیبایی های برجسته و والا شیرین بفرما و زولبیا و بامیه های جمله های جمیل را در سینی سینه ها، اندیشه ها و دیده های ما قرار بده !
ای حضرت جمیل ! همه ی جمله های ما را روشنایی ببخش و آفتابی کن !
ای خالق لوح و قلم ! تمامی گفته ها و نوشته های ما را در راه رضای خویش و مورد پسند خود بگردان !
ای صاحب کتاب ! چنان یاری مان کن که هرگز کلمه یا جمله ای ناروا، بیهوده و انحراف آفرین بر ذهن و زبان و جان، جاری نکنیم !
ای آغاز و پایان هرکار و هر کلام ! کتاب زندگی مان را از واژه های نورانی خیر و برکت و راستی و تقوا و فضیبت سرشار کن و نقطه ی پایان نوشتار عمرمان را نقطه ی نیل به رضای حضرتت قرار بده. به حق همه درست نویسان عالم معنا !
#جواد_نعیمی
هدایت شده از جواد نعیمی
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاَْنْبِیاءِ، وَنَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاَْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَبلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَکِ بِما أَوْلاکِ اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْکِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ.
زیارت نامه ی حضرت خدیجه سلام الله علیها
#وفاتحضرتخدیجهسلاماللهعلیها
دهم رمضان
هدایت شده از جواد نعیمی
به گزارش آستاننیوز، این کتاب به قلم جواد نعیمی به رشته تحریر درآمده است. «آسیه ستیزنده با ظلم و ظلمت»، «مریم، گل مقدس و معصوم»، «خدیجه، یگانهترین یار آفتاب» و «فاطمه، دختر نورانی خورشید» از جمله فصلهای کتاب است که نویسنده با قلمی روان و ساده حکایتهای شیرین و پندآموز از چهار بانوی بزرگ از جمله آسیه(س)،، حضرت خدیجه(س)، حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت مریم(س) را برای مخاطب نوجوان بیان میکند. این کتاب که برای نخستین بار در سال ۱۳۹۵ روانه بازار کتاب شده، تاکنون بنا به استقبال مخاطبان،
۶ نوبت چاپ را پشت سر گذاشته است و در شمارگان حدود ۱۱هزار نسخه در دسترس قرار دارد. علاقهمندان برای تهیه این کتاب میتوانند به فروشگاههای کتاب بهنشر در مشهد و سراسر کشور و یا سایت فروش اینترنتی کتاب این انتشارات به آدرس دبلیو دبلیو دبلیو. به نشر. کام مراجعه و یا درخواست کتاب را به شماره ۰۹۰۲۷۶۵۲۰۰۸ پیامک کنند.
فهرست آثار چاپ شدهام ، در سه سال اخیر – از ۱۴۰۰ تا کنون-
۱۲۹ - آواز جیرجیرکها
۱۳۰ – پناهندهها
۱۳۱ - چهگونه داستان بنویسیم؟
۱۳۲- یک صد و چهل حکایت زیبا
۱۳۳- پاکان و نیکان
۱۳۴- پویه در پردیس مهتاب
۱۳۵ - جست و جوی معنا در بطن واژهها
۱۳۶- چهل آیینه از خورشید
۱۳۷ - رنگین کمان واژهها
۱۳۸ - قصههای معصومان علیهم السلام در کودکی و با کودکان
۱۳۹ - گامهایی در مسیر نوشتن
۱۴۰ - روی خط خاطره
۱۴۱ - بوستان معرفت
۱۴۲ - نارادا
۱۴۳ - باغ مهتاب
۱۴۴ - شمیم آن گل غایب
#جواد_نعیمی
هدایت شده از جواد نعیمی
انگور فرصت
انگار اشتهاي قلم براي خوردن يك وعده غذاي نيايش، باز شدهاست. براي همين، دوباره سفرهی دل شطح را گشودهاند. من هم آبدوغ خيار بي خيالي را سركشيدهام و حالا مشغول پخت و پزخورش معنا براي اين سفرهی زيبا هستم! صداي روشن وجدان آب نيز حكايت از وجود نوشابههاي غيرالكلي در برابر ميهمانان دارد.تازه، من برنج كلام را با رنج تدارك ديدهام و سرِ گنج معاني راگشودهام.
اكنون سرريز انديشهها را جلوي شما پهن ميكنم و بدونتعارف ميگويم: بفرماييد!
دلم ميخواهد بگويم اي معمار آتشكدهی عشق! نور و نار نوازشهاي ناب معرفت را بر سينههاي ناعاشقان بتابان و همهی ما رادر زمرهی دلدادگان فوّارههاي سبز نگاهت قرار ده.
اي شور آفرين! كف دستهاي ما را از حناي خاليبندي، بي رنگكن! و ما را در بند پندارهاي پوچ مپسند.
اي پناهدهنده! ما را در پناه چادرهاي نجابت، از چنگالكركسهاي سخافت و شقاوت، رهايي بخش. ني ساقههايتنهاييمان را با تپش پيالهی چشمان خويش آبياري كن.
ما، زایران خستهی خرديم، كه در راه طلب، از دستبرد دزداندنيايي در امان نبودهايم. حاليا روح ما را از دروازههاي وازدگينجات بده و جسم ما را از سم ستم بر خويش رها فرما و بغضآفتاب را از سينهی سايهها درآور!
بار معشوقا! ما را كشاورز كالاهاي كفر قرار مده. داس صبوريرا بر دستهاي ما بنه، تا هرزه گياهان تعجيلهاي نابهجا را از چنگ زمين انديشهمان بيرون بكشيم و طعم طعنه را از ذايقه پرندگانسخن، محو كنيم.
اي باغبان! شتههاي شادي خور عزلت را از شانهی شقايقهايشيفتهی زندگي دور كن و جانهاي ما را در معرض شيدايي وشورانگيزي مرجانهاي خون قرار ده و خراشهايي را كه برگونهی احساساتمان روييده، با شبنم شهادت، طراوت بخش و بغضمردابها را در دل آبها، زندهتر گردان.
شكرآفرينا! شربت اشك را بر ما گوارا ساز. ياري مان ده تا دل رادر برابر تيغ غولهاي تهاجم، قرص نگهداريم و بتوانيم به راحتي ازخير كپسول پول بگذريم! بر درختان اعمال ما، شكوفهی ثواب برويان و اجازه بده چند قطره از حقيقت بر روي آينهها بچكند و تكثيرشوند.
يارا! ما را از غرق شدن در درياي تجلّي محروم مگردان و عطرِگلِ سبزِ نگاهت را به بازوان كارهاي ما بياويز.
موسيقيآفرينا! داد خرمن سوختهی سازمانها و سازهاي سنتّيما را از مهاجمين آتش بيار معركه، بستان و نُتهاي نالوطيها وملودي لودگيها را از قاموس زندگي ما حذف كن!
اي پروانه نگار! پروانهگان زيتوني مژگان مردمان ما را بر رويگلهاي آفتابگردان حقيقت طواف ده، عقربهی نگاههاي ما را همواره بهسمت نگارههاي آفتاب، بگردان و گاو نَفْس را در جريان گاوبنديميان ما و شيطان، مغلوب نَفَسهاي ما قرار ده!
شطح آفرينا! دامان ترحّم ما را كوتاه مكن. سماورهاي عاطفه را از جوش مينداز. كندوهاي ذهن و روان ما را از عسل فرهنگ، خاليمفرما. باران بي دريغ تبسم را بر قلبها جاري ساز و بر رستنگاه همهی جوانهها؛ گلاب معنا بيفشان و كوهپايهنشينان معرفت را بر پايههاي پويندگي و پايندگي استوارتر بگردان.
گل آرايا! بلبلهاي بالندگي را از قفسهاي تكرار، رهايي كرامت كن.شمعهاي پرشكوه شادماني را افروخته نگاهدار و پروانههايسرگرداني ما را در اين دنيا باطلكن!
ثانيه سازا! در تاكهاي تيك تاك، براي ما انگور شيرين فرصتهايخوب و ناب را برويان. چشمان كولي ما را از طفره رفتن در ديدار باخوبيها؛ بازدار و همهی ما را در سلك لالهها بميران و از سلوك شقايقها دور مدار!
از کتاب جست و جوی معنا، در بطن واژه ها، نوشته ی جواد نعیمی
#جواد_نعیمی
هدایت شده از جواد نعیمی
جمعه
همان گونه که برآیند همه ی حرف های ما، در یک یا چند جمله تجلی می یابد؛ همه ی رودهای روزهای هفته نیز به دریای جمعه می پیوندند. با این حساب، جمعه؛ سرجمع همه ی روزهای جمیل است. روزی که واژه های امید و انتظار و فرج، دست به دست هم می دهند تا یک روز زیبا و بی بدیل را به انسان، نشان بدهند...
#جواد_نعیمی
هدایت شده از پیش نویس
بوي مجنون
بعضي وقتها آدم فكر ميكند قرابت عجيبي بين دنياي ما و دنيايديوانهها وجود دارد!۰ مُنتهاي مراتب، برخي از ديوانهها چند درجه نابغهتر از بعضي عاقلها هستند.
اصولاً مجانين همين طور مفت و مجاني به اين رتبه نایل نیامدهاند. آدم بايد خيلي زجر بكشد، خيلي بايد خون دل بخورد، خيلي بايد جگر لاي دندان بگذارد، تا بتواند مثل آنها، دنيا را بهصورت كوبيسم و وارونه ببيند. فكر ميكنيد بيحكمت است كهعدهاي از ما لباسهاي كوبيسم ميپوشند، انديشههاي كوبيسمدارند و در دنياي تخيّلات كوبيسمي زندگي ميكنند؟!
ميدانيد، بسياري از ما، مديون ديوانهها هستيم. اگر ما نبوديم،كسي قدر و ارزش ديوانهها را در نمييافت!
الآن همهی دگرانديشان، از عالم غيب و شهود مجانين، سندجاودانگي ميگيرند. و جورابهاي انديشهی بسياري از ديوانهها، بويعرقِ عقلِ ما را ميدهد!
وقتي كه مجانين از مجاري امور به سرعت عبور ميكردند، ما،در خم كاغذبازيهاي ادارهی خودمان، گيركرده بوديم. وقتي كه آنها برسكوي نفرات برتر عشق و معرفت ايستادند، ما هنوز عاشق نشده بوديم. وقتي آنان از ما جواز جنون گرفتند، خودِ ما هنوز به صفاوّل پارتيبازي هم نرسيده بوديم. در واقع، ترسيكه ما از ديوانگيداريم، فقط معلول عاقل بودن ماست، وگرنه «بي انديشه» بودن و يازياد فكر نكردن، خيلي بهتر است! به عبارتي پيراهن آستين كوتاهعقل مجنون، خيلي بيشتر از روسري عقب رفتهی عقل ليلي ارزشدارد و صداي كفشهاي پاشنه بلند ديوانگي، بسيار دلنشينتر ازنجواي مرموزانهی عاقلي است. كسي كه كيف سامسونت سكوتش پر از جيغ و داد است، چهگونه ميتواند ساك سلوك طريقت جاودانهی مجانين را بازبيني كند؟
دم دروازهی عقل، خيلي از ما را كه بازرسي بدني بكنند، كاملاً خلعسلاح هستيم؛ در حالي كه مجنون هميشه سلاح جنون را به همراه دارد و هيچ وقت هم از آن به نفع خودش بهرهبرداري سياسينميكند.
شايد عقل و جنون از ابتدا خواهر و برادري دوقلو بودهاند، وليبعد به روي هم چاقو كشيده و يكديگر را زخمي كردهاند! نميبينيدكه بر سيماي برخي از مجانين، خطوطي از عقل، نقش بسته و درچهرهی برخي از عقلا؛ نشاني از جنون پيداست؟
هم اكنون همهی مستكبران، برادران تني مجانين و همهشان خواهرها و برادرهاي كوچك مجنون بزرگ [شيطانلعين] هستند. اصلاً همين شيطان اگر عقلش پاره سنگ برنميداشت، كيْ حاضر ميشد مأموريت گول زدن كساني را بر عهده بگيرد كه خودشان صد تا مثل او را حريفند و در همان لحظهی اول، لنگش ميكنند؟ اين خودش نشانهی آن است كه جنون شيطان، هنوزبه كمال نرسيده بود وگرنه از خدا ميخواست كه بيايد زيردست بعضي از آدم ها، دورههاي مختلف كوتاه مدت و بلند مدت ببيند و بعد برود مثل «بچهی فرشته» در پيشگاه همهی «آدم»ها به خاك بيفتد.اگر اين كار را ميكرد، ديگر ما هم مجبور نبوديم كه طفلك را اين قدر بدنام كنيم و هر اشتباهي را كه مرتكب ميشويم، به گردن اوبيندازيم!
ميبينيدكه جنون چه مزايايي دارد؟! اگر همه عاقل بودند، برخوردهايشان با يكديگر؛ مو به مو حسابگرانه ميشد. بعد، ديگر كسي انگشت سربالايش را براي ديگري سرازير نميكرد.
اگر همه عاقل بودند، بچههايشان را طوري تربيت ميكردند كهدرِ همهی مراكز مشاوره و همه كلاسهاي تربيتي تخته ميشد!
از طرف ديگر، اگر هم همه مجنون ميبودند، ديگر كسي پيدا نميشد كه از عقل بيچاره دفاع كند. آن وقت همه چيز يك قطبي و يكسويه ميشد و ديگر، هيچ عاقلي وجود نميداشت كه مثل من؛ اين همه از مجانين دفاع كند.
پس، ما از اين انشا نتيجه ميگيريم كه هم عقل بهتر است، همجنون!
برگرفته از کتاب جست و جوی معنا دربطن واژه ها، اثر جواد نعیمی
#جواد_نعیمی
هدایت شده از پیش نویس
سوره های اقیانوس.pdf
366.5K
آیینهی کتاب
تصویر زندهگی
در آیینهی کتاب
زیبا و روشن است:
مثل تجلّی ابروی ماهتاب
در برکهای زلال،
در خانههای آب!
#جواد_نعیمی
هدایت شده از پیش نویس
كينه باران
از كومهی كلام من اکنون كينه ميبارد! چرا كه چهرهی كريه قساوت، ديگربار، خود را در برابر آيينهی جهان ورانداز ميكند و چلچلههاي آرامش را به كوچ كوچههاي خزان رهسپار ميسازد.
اينك در نگاه سبعانهی گرگهاي گرسنه، آهوان معصوم رژهميروند و جلاّدان جنايتكار، از كاسهی چشم بچه آهوها شهد شاديرا ميربايند! خارهاي خزان يار و زمستان بار، بر سر و روي گلهايجوان، خدشهی ستم وارد ميكنند و چنگالهاي تيز كركسهاي غاصب،گُردههاي كبوتران بي پناه را نشانه گرفتهاند.
پروانههاي خونين بال، سرخ ميتپند و سپيد پرواز ميكنند. دودِ ستم، شفافيت بالهاي سنجاقكهاي شاد را، ميآلايد و شاپركها را دست شقاوت، پراكنده ميسازد.
بر مزارهاي رويين دلان، شكوفههاي شهادت ميرويد. در تالارهاي تنهايي، صداي تنبور گلوله ميپيچد و گُلِ لالايي بر زبان مادران ميخشكد! زخم شيون، گونهی پرستوها را ميخراشد و گلويلالهها را ميتراشد.
در خون ميشكفد زخمهاي غزه! پيكر مجروح فلسطین، قهرمانانه حديث رويش دوباره و ايستادن هماره را زمزمه ميكند. فرشتهها،از خون گلهاي شهيد بركت ميجويند و جوشش جوانههاي جوانآزادگي، زندگاني قهرمانان را تضمين ميكند.
جراحت در گوشهی عزلت آرميده و هيچ شليك شيطنتي قادرنيست بازتاب ولولهی گلولهها را برتابد و ناجوانمردي به زشتترين هيأت خود، در حياط خانهها خزان ميآفريند و هيچ نيرويي انگار، قدرت آن را ندارد كه صداي ضجهی غنچهها و مظلوميت گلها را گواهباشد و گوشهاي ناشنواي جهاني را به سمت رويش گلزخمهايسرخ، فراخواند!
شگفتا كه خفتن فرومايگان پليد را، هيچ آواي بيدار دلي، برآشفتن نميتواند! و سازمان ملليها نيز همچنان ساز ملالتمينوازند و سوي سنگين گوشهاي خويش رابه سمت غائله ميگشايند. گويا در اين آسايشگاه كران و كوران، هيچ بادِ حادثهاي،كوران به پا نميكند و كران تا كران اين عرصهی جهاني را جوانههايآسايش و سايش در بر دارد. توگويي به يمن وجود ذيجود اينان، دنيا دچار هيچ مشكلي نيست، چرا كه ديگ شورباي شوراي امنيت، همچنان بر اجاق جاهليت مطلق، حليم صفا و صميميت ميپزد!
و اين است كه روبهان غاصب فلسطين، سرمستانه لانههايمرغكان مألوف را پراكنده و پريشان ميسازند و بر سينههاي سبزِآزادگان، خط سرخ به يادگار؛ مينگارند.
اكنون، ديدگان لبنان ستمديده، سرشار از اشك خون است.اسراييليها، جورابهاي جرايم تازهاي را پوشيدهاند بي آن كه بدانند دستهاي سبز و كرامند مدافعان حريم نور و شور، پاهاي پليد آنانرا به زودي خواهند بريد و پرچم پايداري و پايمردي را در استوايخون بر بارههاي جبال سرافراز رشادت و شهادت به اهتزاز درخواهند آورد. آري، قناريهاي سبز، هميشه سرخ ميخوانند!
حاليا، آماس غزه زمزمه ميكند: دشمن بايد بداند هر زیتون و تینی كه بخواهد از فلسطین به چنگ آورد، به سمِِّ مهلك «مرگ بر اسراييل»آغشته خواهد بود. مستكبران هم بايد دل خوش بدارند كهفلسطينيهاي قهرمان و مسلمان، هرگز سوار تاكسيِ بيكسينخواهند شد و آوازهاي غريبانهی قمريان، سرانجام؛ عقابهاي تيزتكرا به عقوبتي درخور، گرفتار خواهند آورد.
گر چه امروزه گنجشكهاي پرشكستهی غمگين، جيك جيك استمداد سر دادهاند، گر چه اين روزها، بشريت به ضعف مفرطبينايي و شنوايي دچار شده است، گرچه صداي نَفَس عاطفه در اجتماع آهن و فولاد گُم شده است، سرانجام صلاي صلابت تكبير، برسرفههاي شليك تير فايق خواهد آمد. و آن گاه، نگاه مظلوم گلها و آه مجروح سينهها، گلچينهاي بي مرّوت باغستان سرسبز سرزمین مقاومت را درزير ضربههاي سهمگين و شكنندهی خود، به زایرسراي نابودي روانه خواهند ساخت و شب شكسته خواهد شد!
#جواد_نعیمی
هدایت شده از پیش نویس
آفتابی در هزاران آیینه
پرتوی از زندگانی تابناک امام مجتبی علیه السلام
نوشته ی جواد نعیمی
ناشر: تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی
سال انتشار: ۱۳۷۱
شمارگان: ۳۰۰۰ نسخه ی رقعی
هدایت شده از پیش نویس
قصه های زنده گانی امام حسن علیه السلام
نوشته ی جواد نعیمی
دو نوبت چاپ به وسیله ی نشر جلیل با عنوان ماه تنها و با شمارگان ۱۰۰۰۰ نسخه ی رقعی
شش نوبت چاپ از سوی به نشر ( انتشارات آستان قدس رضوی) با شمارگان ۱۳۰۰۰ نسخه ی جیبی.
جمع شمارگان در هشت نوبت چاپ: بیست و سه هزار نسخه.
هدایت شده از پیش نویس
شکوفهی شادی، جواد نعیمی.pdf
232.9K
هدایت شده از پیش نویس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از جواد نعیمی
قطره قطره های زمان
جواد نعیمی
چکه چکه، میچکید! قطره قطره هدر میرفت، آب! به دوستم سفارش کردم هرچه زود تر واشر خراب شیر راعوض کند! آن وقت به یاد مَثَل معروف قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود، افتادم. راستی شما چه قدر ازمَثَل بهره میبرید و چه اندازه از آن ها به عنوان چاشنی سخنان خویش استفاده میکنید؟ حق، این است که ضربالمثل ها ، مایههای خوب و ارزشمندی برای رساندن بهتر مقصود، پرهیز از اطالهی کلام و پیشگیری از زواید سخن به شما می روند وبه کارگیری آنها در هر گفتار و نوشتاری، به صرفه جویی در وقت و پیام رسانی، بسیار کمک میکند. اکنون که صحبت از استفاده ی بهینه ، از زمان به میان امد، خوب است به یک نکته ی مهم و اساسی دیگر نیز اشاره کنم : من وشما در طول شبانه روز ، چه قدروقت هدر رفته داریم؟ چه زمان هایی را از دست می دهیم و بدون آن که بهرهی چندانی ببریم آن وقتها را سپری میکنیم؟! در فرصت هایی هم چون زمانی که در داخل قطار شهری، یا اتوبوس و تاکسی هستیم ، یا به هنگامی که به هر دلیل ناچار به ایستادن یا نشستن در برخی صفها ونوبت ها هستیم- همانند هماکنون که من برای انجام کارم در صف مراجعان به شهرداری نشسته ام و با استفاده از همین فرصت ، دارم این یادداشت را می نویسم!- چه باید کرد،چه گونه میشود چنین زمان های به ظاهرمرده را احیا کرد و از نفس این گونه وقت ها، به نیکی بهره مند شد و از آن ها به برترین گونهی ممکن سود برد؟!آیا در این گونه مواقع ، نمیتوان چند صفحه کتاب خواند یا چیز تازه ای یاد گرفت؟ و یا از تجربه ای استفاده کرد؟یا مثلا به حفظ به کردن آیاتی از آقران پرداخت؟ نمی شود شعر جالب ،مفید و آموزنده ای را برای از بر کردن، زمزمه کرد؟! و خلاصه آیا نمی توان به فعالیتی پرداخت که آن ساعتها و دقیقهها نه تنها تلف نشوند ، بلکه پربار و سود رسان گردند و برحجم بهره های معنوی ما بیفزایند؟ دقیقههاو ثانیهها، قطره های آبی هستند که از شیر زمان فرو میچکند و ما به راستی وظیفه داریم که از آن ها به خوبی بهره برگیریم و از هدر دادن حتی یک ثانیه بهراسیم ! پس ، بیایید قطره قطره های زمان را پاس بداریم!
#جواد_نعیمی