eitaa logo
جواهرالکلام
2.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
368 ویدیو
22 فایل
سَيِّدِي غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي، وَضَيَّقَتْ عَلَي َّمِهَادِي
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 امام حسن عسکری صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ 🖇️ از شهادتِ امام، تا خیانت #کذاب، و عکس‌العمل حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف 🖋 شیخ صدوق رحمه الله بسند معتبر از ابوالادیان روایت کرده است که گفت‌: 💠 من خادم امور حضرت امام عسکری علیه السّلام بودم و نامه‌های آن حضرت را به شهرها می‌بردم، پس روزی در ایام بیماری مسمومیت که در آن به عالم بقا رحلت فرمودند، مرا طلبیدند و نامه‌ای چند نوشتند به مدائن و فرمودند که: بعد از پانزده روز باز داخل سامرا خواهی شد، و صدای شیون از خانه من خواهی شنید، و مرا در آن وقت غسل می‌دهند. 👈🏻 ابوالادیان گفت: مولای من، هرگاه این واقعه روی دهد، امر با کیست⁉️ فرمودند : 💠 هرکس جواب نامه‌های مرا از تو طلب کند او است. گفتم: علامتی دیگر بفرما، فرمود: هرکس بر من نماز کند او من خواهد بود، گفتم: علامتی دیگر بفرما، فرمودند: هرکس بگوید که در کیسه چه چیز است او شماست. ابوالادیان گفت که: هیبت حضرت مانع شد که بپرسم چه کسی است⁉️ سپس بیرون آمدم و نامه‌ها را به اهل مداین رسانیدم و جوابها گرفته برگشتم، و چنانچه فرموده بود در روز پانزدهم داخل سامرا شدم و به صدای نوحه و شیون از منزل آن مطهّر بلند شده بود. چون به در خانه آمدم، را دیدم که بر در خانه نشسته و شیعیان برگرد او بر آمده اند، و او را تعزیت به وفات برادر و تهنیت به امامت خود می‌گویند. من در خاطر خود گفتم که: اگر این امام است پس امامت نوع دیگر شده است، این کِی امامت دارد، زیرا که پیشتر او را می‌شناختم که شراب می‌خورد و قمار می‌باخت و طنبور می‌نواخت❗️سپس تعزیت و تهنیت گفتم و هیچ سؤالی از من نکرد. در این حال عقید خادم بیرون آمد و به جعفر خطاب کرد که: برادرت را کفن کرده‌اند بیا و بر او نماز کن، جعفر برخاست و شیعیان با او همراه شدند، چون به صحن خانه رسیدیم دیدیم که حسن عسکری علیه السّلام را کفن کرده بر روی تخته گذاشته‌اند، جعفر پیش ایستاد که بر برادر اطهر خود نماز کند، چون خواست که تکبیر گوید، طفلی پیچیده موی گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: ای عمو عقب بایست که من به نماز بر پدر خود از تو؛ پس جعفر عقب ایستاد و رنگش متغیر شد، آن طفل پیش ایستاد و بر پدر بزرگوار خود نماز کرد، و آن جناب را در پهلوی علی نقی علیه السّلام دفن کرد و متوجّه من شد و گفت: ای ، بده جواب نامه را که با توست، پس تسلیم کردم... ✍️ان شاء الله ادامه دارد... 📕 جلاء العيون صفحه ۹۹۴ 🤲 🏴@javaherkalam110135 🏴 جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ 📲
🏴 امام عسکری صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ از امام، تا خیانت ، و عکس‌العمل حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف ❷ ↩️ ... و در خاطر خود گفتم که: دو نشان از آن نشانه‌ها که حضرت امام عسکری علیه السّلام فرموده بود ظاهر شد و یک علامت مانده است، بیرون آمدم، پس حاجز و شاه به جعفر گفت: برای آنکه حجّت بر او تمام کند که او امام نیست گفت: چه کسی بود آن طفل؟ جعفر گفت: والله او را هرگز ندیده بودم و نمی‌شناختم. پس در این حالت جماعتی از اهل قم آمدند و سؤال کردند از احوال امام علیه السّلام، چون دانستند که از دنیا مفارقت یافته است، پرسیدند که: امامت با کیست⁉️ 👈🏻 مردم اشاره کردند بسوی جعفر، پس نزدیک رفتند و تعزیت و تهنیت دادند و گفتند: با ما نامه و اموال هست، بگو که نامه‌ها از چه جماعت است، و مالها چه مقدار است تا تسلیم نمائیم. جعفر برخاست و گفت: مردم از ما علم غیب می‌خواهند‼️ در آن حال خادم بیرون آمد از جانب حضرت الامر علیه السّلام و گفت: با شما نامه فلان شخص و فلان و فلان هست، و همیانی هست که در آن اشرفی هست، و در آن میان اشرفی هست که طلا را روکش کرده‌اند؛ آن جماعت نامه‌ها و مالها را تسلیم کردند و گفتند: هرکس تو را فرستاده است که این نامه‌ها و مال‌ها را بگیری او زمان است، و مراد امام حسن عسکری علیه السّلام همین کیسه بود. ⚠️ پس رفت نزد که خلیفه به ناحق آن زمان بود، و این واقعه را نقل کرد، معتمد خدمتکاران خود را فرستاد که صیقل کنیز امام عسکری علیه السّلام را گرفتند که آن طفل را بما نشان ده و انکار کرد، و از برای رفع مظنّه ایشان گفت: حملی دارم من از آن حضرت. به این سبب او را به ابن ابی الشوارب قاضی سپردند که چون فرزند متولّد شود بکُشند، به ناگاه عبداللَّه بن یحیی وزیر مُرد، و صاحب الزنج در بصره خروج کرد، و ایشان بحال خود درماندند، و کنیز از خانه قاضی به خانه خود آمد. ✍️ان شاء الله ادامه دارد... 📕 جلاء العیون صفحهٔ ٩٩۴ الْعَنْ اَلجِبتْ وَالطاغُوتْ وَالنَعْثَل وَالحُمِیراء 🔥 🏴@javaherkalam110135 🏴 جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ 📲
⬆️ ادامه مطلب ⛔️ خیانت به امام عسکری علیه السلام و حضرت عجل الله فرجه 👈🏼 بعد از دفن بدن مطهر امام عسکری علیه السلام، خلیفه متوجّه و فرزند آن حضرت شد، زیراکه شنیده بود که فرزند آن جناب بر عالم مستولی خواهد شد، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد، چندان که تفحّص کردند چیزی از آن حضرت نیافتند، و آن کنیز را که گمان حمل به او برده بودند تا دو سال احوال او می‌کردند و اثری ظاهر نشد، پس موافق مذهب سُنیان میراث آن حضرت را قسمت کردند میان مادر و که برادر آن جناب بود.❗️و مادرش دعوی کرد که من وصیّ اویم، و نزد قاضی به ثبوت رسانید. باز خلیفه در تفحّص فرزند آن جناب بود و دست از تجسّس بر نمی‌داشت، پس کذّاب به نزد کارگزاران حاکم آمد و گفت: می‌خواهم منصب برادرم را به من نمائید، من تقبّل می‌نمایم که هر سال دویست هزار دینار طلا بدهم.❗️آنان از استماع این سخن در خشم شدند و گفتند: ای احمق، منصب برادرِ تو منصبی نیست که به مال و تقبّل توان گرفت، و سالهاست که خلفا شمشیر کشیده‌اند و مردم را می‌کُشند و زجر می‌نمایند که از اعتقاد و امامتِ پدر و برادر تو برگردند و نتوانستند، اگر تو نزد شیعیان مرتبه امامت داری، همه بسوی تو خواهند آمد و تو را احتیاج به خلیفه و دیگری نیست، و اگر نزد ایشان مرتبه نداری خلیفه و دیگری این مرتبه را برای تو تحصیل نمی تواند کرد... 📕 جلاء العيون صفحهٔ ٩٩٣ 🤲 🏴@javaherkalam110135 🏴 جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ 📲