{•جوانفردا•}
♡●●●
علامه امینی فرمودند 🍃
اگر من عمری دوباره داشتم دلم می خواست در بیابان چادری میزدم و فقط برای غربت علی گریه میکردم...💔
#فاطمیه
@javan_farda
مثال امام مثال کعبه 🕋هست
ما دنبال کعبه میریم نه او دنبال ما..
نباید بنشینیم و هی بگیم امام بیا
ما باید دنبال امام زمانمون❣ بریم ..
#به_خودمون_بیایم
#فاطمیه
@javan_farda
{•جوانفردا•}
مثال امام مثال کعبه 🕋هست ما دنبال کعبه میریم نه او دنبال ما.. نباید بنشینیم و هی بگیم امام بیا ما ب
حضرت زهرا💛 برای دفاع از امام عصرشون چه کردند؟...
و ماچه کردیم؟🤔
چه قدر در روز دلتنگ امام زمانمون❣ هستیم؟
برای ظهورشان چه کردیم؟
#به_خودمون_بیایم
#فاطمیه
@javan_farda
#آیهگرافی
وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا و یرزقه من حیث لایحتسب (سوره طلاق آیه ۲_۳)
آنکه از خدا پروا کند، خدا راه نجات را به او نشان خواهد داد.
🔴 از خدا پروا کنید تا پر وا کنید…، تقوا راه نجات...
#فاطمیه
@javan_farda
40.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻این فیلم مخصوص کودک و نوجوان است🔻
در این قسمت می خواهیم داستان اتفاقی که برای حضرت زهرا س افتاد ، رو تعریف کنیم...
این سوال خیلی از نوجوون هاست که واقعا چه اتفاقی افتاده و داستان از چه قرار بوده❓
با نشر این کلیپ شما هم سهیم باشین در نشر معارف فاطمی بین نوجوانان 🙏
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_دهم
بعد از چند روز توی بیمارستان🏨 به هوش اومدم … دستبند به دست، زنجیر شده به تخت⛓ … هر چند بدون اون هم نمی تونستم حرکت کنم … چشم هام اونقدر باد کرده بود که جایی رو درست نمی دیدم … تمام صورتم کبودی و ورم بود … یه دستم شکسته بود … به خاطر خونریزی داخلی هم عملم کرده بودن🤕 … .
همین که تونستم حرکت کنم و دستم از گچ در اومد، منو به بهداری زندان منتقل کردن … اونها هم چند روز بعد منو فرستادن سلولم 🕸… .
هنوز حالم خوب نبود … سردرد و سرگیجه داشتم … نور که به چشم هام می خورد حالم بدتر می شد 😷… سر و صدا و همهمه به شدت اذیتم می کرد … مسئول بهداری به خاطر سابقه خودکشی می گفت این حالتم روانیه〰 اما واقعا حالم بد بود … .
برگشتم توی سلول، یه نگاه به حنیف کردم … می خواستم از تخت برم بالا که تعادلم رو از دست دادم … بین زمین و هوا منو گرفت … وسایلم رو گذاشت طبقه پایین … شد پرستارم👨🏻⚕ … .
توی حیاط با اولین شعاع خورشید 🌞حالم بد می شد … توی سالن غذاخوری از همهمه … با کوچک ترین تکانی تعادلم رو از دست می دادم … من حالم اصلا خوب نبود … جسمی یا روحی … بدتر از همه شب ها🌙 بود …
سخت خوابم می برد … تا خوابم می برد کابوس💥 به سراغم میومد … تمام ترس ها، وحشت ها ، دردها … فشار سرم می رفت بالا… حس می کردم چشم هام از حدقه بیرون میزنه … دستم رو می گذاشتم روی گوشم و فریاد می کشیدم … نگهبان ها می ریختن داخل و سعی می کردن به زور ساکتم کنن🔨 … چند دفعه اول منو بردن بهداری اما از دفعات بعدی، سهم من لگد و باتوم بود …
اون شب حنیف سریع از روی تخت پایین پرید و جلوی دهنم رو گرفت … همین طور که محکم منو توی بغلش❣ نگهداشته بود … کنار گوشم تکرار می کرد … اشکالی نداره … آروم باش … من کنارتم … من کنارتم …
اینها اولین جملات ما بعد از یک سال بود...
#فاطمیه
@javan_farda
«اشک»
از کوچهی بنی هاشم میگذشتم که خلیفهی دوم راهم را سد کرد و پرسید:
"از کجا میآیی مقداد؟"
خیره در چشمانش گفتم:
"از خانهی مولایم امیرالمومنین."
همین که نام امیرالمومنین از دهانم خارج شد چنان سیلیای به صورتم زد که روی زمین افتادم. اشک بود که صورتم را خیس میکرد...😭😭
پر تمسخر نگاهم کرد که لابد خیلی دردت آمده که به گریه افتاده ای...😏
من نیز پر از نفرت و بغض نگاهش کردم ...😡
- "گریهی من از این است که با همین دست سنگین بر دختر رسول خدا سیلی زدی، حال احساس سیلی خوردن فاطمه را میفهمم."😭😭😭😭
خلیفهی دوم با بیشرمی گفت:
"از روی مقنعه چنان سیلیای بر او زدم که گوشوارهاش بر زمین افتاد ..."
آی مادر آی مادر....
#هعیمادرپهلوشکسته
#فاطمیه
😭😭😭😭
📖 بحارالانوار جلد ۴۳ (اسناد سیلی زدن به صورت حضرت فاطمه علیهاالسلام) و جلد ۳۰، صفحه ۲۹۴
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
"مادر"
دو بخش دارد...
ما؛هرچه میکشیم
از بخش"دوم"است...😞🥀
#مادر #حضرت_زهرا
#فاطمیه
#هعیمادرپهلوشکسته
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_یازدهم
من بی حال روی تخت دراز کشیده بودم …
همه جا ساکت بود …❗️
حنیف بعد از خوندن نماز، قرآن باز کرد و مشغول خوندن شد …📖
تا اون موقع قرآن ندیده بودم … ازش پرسیدم: از کتابخونه گرفتیش؟ …⁉️
جا خورد … این اولین جمله من بهش بود …
نه، وقتی تو نبودی همسرم آورد … .
موضوعش چیه؟ … .
قرآنه … .
بلند بخون … .
مکث کوتاهی کرد و گفت: چیزی متوجه نمیشی. عربیه … .
مهم نیست. زیادی ساکته … .
همه جا آروم بود اما نه توی سرم …
می خواستم با یکی حرف بزنم اما حس حرف زدن نداشتم … شروع کرد به خوندن … صدای قشنگی داشت 🌱… حالت و سوز عجیبی توی صداش بود … نمی فهمیدم چی می خونه … خوبه یا بد … شاید اصلا فحش می داد … اما حس می کردم از درون خالی می شدم … .
گریه ام گرفته بود …💧 بعد از یازده سال گریه می کردم …😓
بعد از مرگ آدلر و ناتالی هرگز گریه نکرده بودم … اون بدون اینکه چیزی بگه فقط می خوند و من فقط گریه می کردم … تا اینکه یکی از نگهبان ها با ضرب، باتوم رو کوبید به در …🚪
ادامه دارد...
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_دوازدهم
صبح☀️ که بیدار شدم سرم درد می کرد و گیج بود … حنیف با خوشحالی گفت: دیشب حالت بد نشد … از خوشحالیش تعجب کردم … به خاطر خوابیدن من خوشحال بود …❗️
ناخودآگاه گفتم: احمق، مگه تو هر شب تا صبح مراقب من بودی؟ …
نگاهش که کردم تازه فهمیدم سوال خنده داری بود … و این آغاز دوستی من و حنیف بود … . 🤝
اون هر شب برای من قرآن می خوند … از خاطرات گذشته مون برای هم حرف می زدیم...
اولین بار بود که به کسی احساس نزدیکی می کردم و مثل یه دوست باهاش حرف می زدم …
توی زندان، کار زیادی جز حرف زدن نمی شد کرد … ♓️
وقتی برام تعریف کرد چرا متهم به قتل شده بود؛ از خودم و افکارم درباره اش خجالت کشیدم …😟 خیلی زود قضاوت کرده بودم … .
حنیف یه مغازه لوازم الکتریکی داشت … اون شب که از مغازه به خونه برمی گشت متوجه میشه که یه مرد، چاقو به دست یه خانم رو تهدید می کنه و مزاحمش شده … حنیف هم با اون درگیر می شه … .🔪
توی درگیری اون مرد، حنیف رو با چاقو میزنه و حنیف هم توی اون حال با ضرب پرتش می کنه … اون که تعادلش رو از دست میده؛ پرت میشه توی زباله ها و شیشه شکسته یه بطری از پشت فرو میشه توی کمرش … .⛓
مثل اینکه یکی از رگ های اصلی خون رسان به کلیه پاره شده بوده … اون مرد نرسیده به بیمارستان میمیره … و حنیف علی رغم تمام شواهد به حبس ابد محکوم میشه …🔗
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_پناهیان
📹 فاطمۀ من! دلم تنگ شده ...😭
بمیرم برا #غربتت علی (ع)
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
{•جوانفردا•}
{°•°•}...
دستبردیوارومحتاجعصادیدمتورا
یارهجدهسالهام...
پیریبرایتزودبود…!(:
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
حرف یه دختر چادری که ده هزار لایک تو بیتاک داشته بخون...
شما خانوم خوشتیپی که تو خیابون منو چپ چپ نگاه میکنی...
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
بگذاردشمنخودرابفࢪيبدوازپيوندتاريخۍماباعاشوراغافلبمانداگرامامتنہانمانداسلامهم پيࢪوزخواهدشدومااهلكوفہنيستيمكہامامراتنہابگذاريم...
_سیدمرتضےآوینۍ🌿♥️✨
#فاطمیه
@javan_farda
-
ا—————————ا
زندگۍخیلۍقشنگترمیـشہاگهوقتۍڪہ
عصبیشدیـمیـهنفسعمیـقبکشیمبگیم:
بیخیالچیزۍبگمامـامزمانناراحتمیشه꧇)🌿'
#محراب
@javan_farda
{•جوانفردا•}
♡...
.
ا———————
بایدبہاینباوربرسیم
ڪہبسیجےبودنفقطتوݪباسچریڪے
خلاصھنشده..؛
اصݪاینہڪہنفسُوباطنمونرو
یہپابسیجےمخلصتربیتڪنیم🌱
———————ا
#محراب
#فاطمیه
@javan_farda
حضرت حق فرمود: هر که سه بار بیمار شود و از بیماریاش برای عیادت کنندگان شکایت نکند، من گوشتهای بدن او را به گوشتهای خوب و خون بدنش را به خون بهتر تبدیل میکنم. اگر او را شفا دادم پس گناهی در نزد من ندارد و اگر او را قبض روح کردم، داخل رحمت خود میکنم
رسول الله (صلّیاللهعلیهوآله)
#حدیث الکافی، ج ۳، ص۱۱۵
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_سیزدهم
اون روز من و حنیف رو با هم صدا کردن … ملاقاتی داشتیم … ملاقاتی داشتن حنیف چیز جدیدی نبود … اما من😳؟ … من کسی رو نداشتم که بیاد ملاقاتم … در واقع توی 8 سال گذشته هم کسی برای ملاقاتم نیومده بود … تا سالن ملاقات فقط به این فکر می کردم که کی ممکنه🧐 باشه؟ … .
برای اولین بار وارد سالن ملاقات شدم … میز و صندلی🚪 های منظم با فاصله از هم چیده شده بودن و پای هر میز یه نگهبان ایستاده بود … شماره میز من و حنیف با هم یکی بود … خیلی تعجب کردم … .
همسرش بود … با دیدن ما از جاش بلند شد و با محبت 😊بهش سلام کرد … حنیف، من رو به همسرش معرفی کرد … اون هم با حالت خاصی گفت: پس شما استنلی هستید؟ حنیف خیلی از شما برام تعریف کرده بود ولی اصلا فکر نمی کردم اینقدر جوان باشید …
اینو که گفت ناخودآگاه و سریع گفتم: 25 سالمه … از حالت من خنده اش😁 گرفت … دست کرد توی یه پاکت و یه تی شرت رو گذاشت جلوی من … .
واقعا معذرت می خوام😔 … من بسته بندیش کرده بودم اما اینجا بازش کردن … خیلی دلم می خواست دوست شوهرم رو ببینم و ازش تشکر کنم که حنیف اینجا تنها نیست … امیدوارم اندازه تون باشه 👕… .
اون پشت سر هم و با وجد خاصی 😍صحبت می کرد … من خشکم زده بود … نمی تونستم چشم از اون تی شرت بردارم … اولین بار بود که کسی به من هدیه می داد … اصلا نمی دونستم چی باید بگم یا چطور باید تشکر کنم😐 … .
توی فیلم ها دیده بودم وقتی کسی هدیه💎 می گرفت … اگر شخص مقابل خانم بود، اونو بغل می کرد و تشکر می کرد❣ … و اگر مرد بود، بستگی به نزدیکی رابطه شون داشت … .
مثل فنر➿ از جا پریدم … یه قدم که رفتم جلو تازه حواسم جمع شد اونها مسلمانن … رفتم سمت حنیف و همین طور که نشسته بود بغلش کردم و زدم روی شونه اش … .
بغض چنان مسیر گلوم رو پر کرده بود که نمی تونستم حرفی بزنم … نگهبان هم با حالت خاصی زل زده بود توی چشمم👀 …
#فاطمیه
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_چهاردهم
سریع تی شرت رو برداشتم و خداحافظی کردم👕 … قطعا اون دلش می خواست با همسرش تنها صحبت کنه …🌱
از اونجا که اومدم بیرون، از شدت خوشحالی مثل بچه ها بالا و پایین می پریدم 😃و به اون تی شرت نگاه می کردم … یکی از دور با تمسخر صدام زد … هی استنلی، می بینم بالاخره دیوونه شدی … 😏و منم در حالی که می خندیدم بلند داد زدم … آره یه دیوونه خوشحال … .😁🤩
در حالی که اشک توی چشم هام حلقه زده بود؛ می خندیدم …😅 اصلا یادم نمی اومد آخرین بار که خندیده بودم یا حتی لبخند زده بودم کی بود …🙃
تمام شب به اون تی شرت نگاه می کردم … برام مثل یه گنجینه طلا با ارزش بود … .💰
یک سال آخر هم مثل برق و باد گذشت … روز آخر، بدجور بغض گلوم رو گرفته بود … دلم می خواست منم مثل حنیف حبس ابد بودم و اونجا می موندم … 😞😢
بیرون از زندان، نه کسی رو داشتم که منتظرم باشه، نه جایی رو داشتم که برم … بیرون همون جهنم همیشگی بود 🔥… اما توی زندان یه دوست واقعی داشتم … 🤝
پام رو از در گذاشتم بیرون … ویل، برادر جاستین دم در ایستاده بود … تنها چیزی که هرگز فکرش رو هم نمی کردم...😒
بعد از 9 سال سر و کله اش پیدا شده بود… با ناراحتی، ژست خاصی گرفتم … اومدم راهم رو بکشم برم که صدام زد … همین که زنده از اونجا اومدی بیرون یعنی زبر و زرنگ تر از قبل شدی … تا اینو گفت با مشت خوابوندم توی صورتش …👊🏻
ادامه دارد...
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
➖گفت: من از نماز خواندن لذت نمیبرم آیا ذکری هست که...
➕آیت الله شاهآبادی بلافاصله گفت:
شما موسیقی حرام گوش می کنی⁉️
طرف یکباره جا خوردم و حرف ایشان را تایید کرد...😟
آیت الله شاهآبادی بلافاصله می گوید:
ذکر لازم نیست...
موسیقی حرام را ترک کنید 🎵🎶⛔️
صدای حرام انسان را به گناهان علاقهمند و در نتیجه از نماز دور و بی علاقه کرده و راه حضور شیطان را فراهم میکند...
#فاطمیه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda