مرجان
پارت_سی_وشش
خونه شون قشنگ بود و چقدر دلباز بود ...اونشب اونجا موندیم و همه خواهر و برادر های ممد اقا اومدن ...
دور هم بودیم و چقدر به مهربان علاقه داشتن ....
از بین اونا یه پسری بود که چشم هاش از رو من کنار نمیرفت ...
چندبار بهش اخم کردم ولی ول کن نبود و مدام نگاهم میکرد ....
مهربان کنارم نشست و گفت : اون پسره رو میبینی همش نگاهت میکنه ؟!
اروم گفتم : اره ...
خندید و خودشو کنترل کرد و گفت : میخواد بیاد دست بوسی اقا ...
اخمی کردم و گفتم: غلط میکنه مگه من دست بوس میخوام ...
من یه مرد میخوام که وقتی نعره میزنه از ترس بـمیرن ...نه این که تا شونه های منم نمیشه ...
مهربان از خنده اب دهنش گلوش پرید و شروع کرد به سرفه کردن ...
براش اب ریختم و خورد ...
در حقیقت همین بود من کسی رو میخواستم که مرد باشه...
اونشب اونجا خیلی خوب بود و فرداش برگشتیم ...
مهربان موقع خداحافظی خیلی گریه کرد و دل هممون رو پر از غم کرد ...
بهار نصفه شده بود و بارون بهاری مدام میبارید ...
بذرهامون رو کاشته بودیم و منتظر بارون ها بودیم که از دل خاک جوونه بزنن و روزیمون رو بـدن ...جوونه های کوچیک بیرون اومده بودن و بقدری پر بار بودن که خداروشکر میکردیم چون سال خوبی داشتیم ...
22.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
+هیچوقت فرق وفاداری و موندنو نفهمیدم !
آدمی که میمونه وفاداره؟ یا آدمی که وفاداره میمونه؟
-موندن یعنی حیفت بیاد
خاطراتی که هنوز نفس می کشن رو زنده به گور کنی
وفا یعنی
حتی اگه خاطراتت مرده باشن هم چالشون نکنی !
بفرست برای هر متاهل متعهدی که میشناسی👌🤌
Hossein-Tavakoli-Daryaye-Aroomi-320.mp3
8.69M
برای_آروم_جونم
امشب از هر شب
به تو عاشقترم..🥺💖
شبت_در_آغوش_من
برای دریای آروم زندگیم 😉
پست پایانی امشب
شبتون آروم و دلبرانه
💕⃟💕⃟🕊MEHRSA◕‿◕