eitaa logo
جوانه نور/🇵🇸Javaneh-noor
597 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
23 فایل
هردرخت تنومندی اول یه جوانه‌‌ی کوچيک بوده🌱 وقتی تونست در مقابل طوفان وحوادث مختلف مقاومت کنه، تبدیل میشه به درخت قوی و مرتفع🌳 برای رسیدن به اون بالاها باید ازجوانه‌ی وجودیت حسااابی مراقبت کنی، درست مثل یه باغبان😉👨‍🌾 ارتباط باما: @admin_javane_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈• دو سالی میشه که با فرنوش هم مدرسه‌ای هستم و مسیرمون یکی هست. اوایل فکر می‌کردم که چقدر خوبه که یه همراه دارم و مسیر رفت و برگشت مدرسه رو تنها نیستم؛ اما بعد از اون روز تابستونی که فرنوش‌ یازده ساله رو با شمایل یه دختر بچه پنج ساله دیدم، دیگه مثل اون اوایل به دنبال رفاقت و دوستی باهاش نیستم. بولیز و دامن و کلاه عروسکی، با موهای خرگوشی، تو تن یه دختر کلاس پنجمی برام باور کردنی نبود! اصلا سوای اون ترکیب و رنگ پوششی که از نظرم برای یه دختر تو این سن خیلی مسخره بود، ما اون موقع به سن تکلیف هم رسیده بودیم! با رسیدن مینی‌بوس قرمز آقای غیاثوند، از فکر درمیام و پشت سر فرنوش سوار سرویس می‌شم. خداروشکر به لطف سردی هوا و یخبندون کف حیاط مدرسه، خبری از صف و مراسم صبحگاهی نیست و مستقیم وارد کلاس می‌شیم. سر کلاس، همه فکرم توی دهات هست و به شدت کنجکاو این هستم که اون‌جا چه خبره؟ چه کسایی هستن، چه کسایی نیستن؟ واکنش هر کس چی می‌تونه باشه؟ اگه من هم اون‌جا بودم چی میشد و نگاه دیگران چطور بود و حالا که نیستم چطوره؟ از بس که توی سرم فکرهای مختلف می‌چرخه، چیزی از درس‌های امروز رو نمی‌فهمم و فقط زنگ‌های تفریح هست که برای دقایقی مغز بی‌نوای من روی آسایش به خودش می‌بینه. رمان اختصاصی کانال جوانه نور ✍به قلم م. بابایی ⛔️ کپی شرعا اشکال دارد ⛔️ •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy