enjoy the small pleasures
from sunrise
from the cloudy weather
from the smell of rain
from walking
from hot tea on a winter evening
from watching nature
from being with your loved ones
life is just the days your waiting to pass
عزیز من!
قایقِ کوچکِ دل به دست دریای پهناور اندور مسپار. لااقل بادبانی برافراز، پارویی بزن، و برخلاف جهت باد، تقلایی کن. سختترین طوفان، مهمان دریاست نه صاحبخانه آن.
طوفان را بگذران.
_نادر ابراهیمی
زمان؛
مرا ببر به گذشته
یک دقیقه
یک لحظه،
یک شانس دیگر برای دیدن صورت زنده اش
بگذار مثل کودکی هایم
دستش را بگیرم
لمسش کنم، ببوسمش
زمان؛
مرا ببر به گذشته
بگذار تمام لحظه هایش را
سخت و آسان
با او زندگی کنم.
بگذار صدایش را بشنوم
زمان؛
مرا ببر به گذشته،
تا آن طور که میخواهم با او خداحافظی کنم.
مرا ببر به آن لحظه آخر
میخواهم زبان باز کنم به کلماتی که
هیچوقت، هیچکس در آن خانه
جسارت گفتنش را پیدا نکرد..
کلماتی پر از شور، پر از احساس
سه ثانیه، فقط سه ثانیه میخواهم
تا به او بگویم
دوستت دارم.
_یک دقیقه بعد از نیمهشب
marjan_farsad_khooneye_ma dore dore_128.mp3
4.84M
خونه ما پشت ابراست
اونور دلتنگی ماست:)🤍
من هرگز ضرورت اندوه را انکار نمیکنم چرا که میدانم هیچ چیز مثل اندوه، روح را تصفیه نمیکند و الماس عاطفه را صیقل نمیدهد؛ اما میدان دادن به آن را نیز هرگز نمیپذیرم؛ چرا که غم حریص است و بیشتر خواه و مرز ناپذیر و طاغی و سرکش و بدل گام. هر قدر که به غم میدان بدهی، میدان میطلبد و باز هم بیشتر و بیشتر.. و هر قدر در برابرش کوتاه بیایی قد میکشد، سلطه میطلبد و له میکند. غم عقب نمینشیند مگر آنکه به عقب برانی اش. نمیگریزد مگر آنکه بگریزانیاش. آرام نمیگیرد مگر آنکه بیرحمانه سرکوبش کنی.
پس باز میگویم: این بزرگترین و پردوامترین خواهش من از توست. مگذار غم سراسر زمین روحت را به تصرف خویش درآورد و جای کوچکی برای من باقی مگذار. من به شادی محتاجم و به شادی تو، بیشک، بیش از شادمانی خودم. حتی اگر از این سخن قدری طعم تلخ خودخواهی دارد، این مقدار تلخی را در چنین زمانهای برای من ببخش.
به خدایم قسم میدانم که چه دلایل استواری برای افسرده بودن وجود دارد اما این را نیز میدانم که زندگی در روزگار ما درافتادنیست خیر سرانه و لجوجانه با دلایل استواری که غم در رکاب خود دارد.
غم همانند دشمنی تا بن دندان مسلح است اما عزیز من زمانی که اندوه به عنوان یک مهاجمِ بد قصدِ سخت جان می آید نه یک شاعر تلطیف کننده روان، حق است که چنین مهاجمی را به رگبار خنده ببندی..
توی روزای بارونی عشق فوران میکنه. موقع قدم زدن آدم هایی رو میبینین که باهم زیر یه چتر حرکت میکنن، دست هاشونو دور هم حلقه میکنن، نزدیک هم راه میرن تا خیس نشن و این همون محبتیه که بارون اونو به وجود میاره.
ولی عشق این پدر به بچه هاش:
یه چیزی که واقعا ناراحتم میکنه اینه که چیزای قشنگ دور و برمون که خدا بهمون هدیه داده برامون عادی میشه و یادمون میره بابتشون تشکر کنیم. خیلی آدما هستن که از چیزایی که برای ما خیلی معمولیه و حتی از نظرمون یه حقه که هر آدمی باید داشته باشه، عاجزن و هر لحظه برای داشتن اونها از خدا خواهش میکنن.
اینکه میبینیم، اینکه میشنویم، اینکه حس میکنیم، اینکه عشق میورزیم و کسایی رو داریم که به ما عشق بورزن از اون چیزاییه که باید باباشون شکرگذار باشیم _البته این کمترین کاریه که میتونیم بکنیم.
اگه هیچ سنگی توی رودخونه نبود، آبش بیصدا میگذشت و میرفت و به دریا میرسید و نظر هیچکس رو جلب نمیکرد؛ اما وقتی به سنگها برخورد میکنه، با اونها میجنگه و ازشون میگذره. سر و صدا ایجاد میکنه تا به همه بگه داره چه کار سختی میکنه. درست مثل زندگی آدمها!
اگه زندگی هم راحت و بی دردسر باشه، همه چی یکنواخت میشه؛ اما وقتی آدمها با مشکلات و سختیهای زندگی که مثل سنگهای این رودخانه هستند، میجنگند و ازشون عبور میکنند، با ابهت و قابل احترامترند؛ عین این رودخانه خروشان.
_راز شبحی در مه
اگه اینطور باشه که حتما هست، موقعی که در حضور اون شخصی آرامش و حس امنیت خونه رو داری.
آغوشش مثل پذیرایی دنج، بزرگی و گرمیه که بعد از یه روز خسته کننده بهت امید و شوق ادامه دادن میده.
شونه هاش اتاق های خونن که میتونی با آرامش سرتو روشون بزاری و ضربان قلبت رو با صاحب اون شونه ها یکی کنی.
صداش همون موسیقی آرامش بخشی که تو خونه جریان داره. صدای طلایی رنگی که دور قلبت میپیچه و باعث تند تر تپیدنش میشه.
دست هاش..اون دست های قوی و در عین حال لطیف مثل عروسک هایی هستن که موقع ناراحتی و غم یا خوشحالی از ته دل تو دست های تو گرفته میشن.
قلبش هم همون دفتر خاطرات سبز رنگ تو کشو تخته که حرف هات رو بدون هیچ توهین یا اذیتی میشنوه و بهت اجازه میده پیشش خود واقعیت باشی. بعدش هم سر حوصله راهنماییت میکنه تا بتونی تصمیم درست رو بگیری.
لیست دوستان و رفقای اروئیکا
•انجمن بیکاران کتابخون
•آروم
•سبز تر از سبز
•قاصدک آرت
•جامانده
•خواستار
•دریاچه قوهای مشکی
•نت های موسیقی
•ابرنوشت
•صدای درخشان
•رویای خاموش
•خاطرات پاییز ما
•سپیدار
•خموش
•جادویی به نام هنر
نیازی نیست باز ارسال کنین. نوشتمش بمونه همینجا. اگه خواستین اسم کانال قشنگ شماهم تو این لیست باشه برام اینجا بفرستین.