.🌙 ⃟🕯"
نماهنگ آرامجانِ حسین طاهری را با گوشی پخش کردهام، علی دست چپم را بغل گرفته و خواب رفته. حسنا هم سرش را گذاشته روی قلبم و با دست کوچکش همراهِ ریتم مداحی ضربه میزند به سینهام.
باز بغض پیچیده در گلویم و گاز کبودِ غم نشت کرده در دلم.
خودم را به روضههای محله رساندم تا بشکنم حناقی را که راه نفس بسته از صبح و سبکیِ دل، خیال بود انگار.
مداح میگفت رو به قبله بنشینید و سر هر سلام خونِ قلبم آتش میشد و میسوزاند و میآمد تا چشمهام.
میگویند عمود ۱۴۰۷ قلابِ نگاه گیر میکند به گنبد.
مسافر عزیزم را ظهر راهی کردم.
هزار بار گفته بود که اگر بگویم نرو نمیرود. من هم نگفتم، نمیتوانستم مانع زائری باشم که پیش پیش مجوزش امضا شده.
او رفت و من ماندم و اشکهای بچهها...
حالا یک نفر از ما هست که جای من و علی و حسنا قدم بردارد تا عمود ۱۴۰۷ بعد هی نگاهش تار و شفاف شود و یاد من باشد.
#جا_مانده
#آه_از_دوری
@daroniyat