eitaa logo
،، احکام و مسائل شرعی ،،
3.5هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
برای پرسیدن سوالات شرعی به آیدی زیر مراجعه فرمایید . @Javanmardi_Ahkam
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ ✅ حکم نماز خواندن در اتاقی که تلویزیون هست ، اگر سبب حواس پرتی شود ... 📝 عنه صلى الله عليه و آله : " لَيسَ يَنبَغي أن يَكونَ فِي البَيتِ شَيءٌ يَشغَلُ المُصَلِّيَ ". 📖 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : " شايسته نيست در اتاق ، چيزى باشد كه نمازگزار به آن مشغول شود ". 📚 آیت الله ری شهری ؛ شناخت نامه نماز ؛ جلد دوم حدیث ۷۱۷ @Javanmardi_langarudi 🌱أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌱
﷽؛ 893. عليه‌السلام : مَن شَرِبَ مُسكِراً لَم تُقبَل مِنهُ صَلاتُهُ أربَعينَ يَوماً ؛ فَإِن ماتَ فِي الأَربَعينَ ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً ، وإن تابَ تابَ اللَّهُ عَلَيهِ . 893. عليه‌السلام : هر كس مست كننده اى بنوشد ، نمازش تا چهل روز قبول نمى شود و اگر در اين چهل روز بميرد ، به مرگ جاهلى مرده است ؛ ولى اگر به سوى خدا باز گردد ، خدا نيز به سوى او باز مى گردد . (قبولی نماز با صحت نماز تفاوت دارد . نماز صحیح نیازی به دوباره خواندن ندارد و گناه ترک نماز را انجام نداده است . شراب خوار بایستی نمازش را در آن چهل روز هم بخواند ، اگر قبل از چهل روز توبه کند ، نمازش هم قبول می شود ). ؛ جلد ۲ ؛ حدیث ۸۹۳ { کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی از قم المقدسه } کانال احکام و مسائل شرعی @Javanmardi_langarudi شبهات احکام و مسائل شرعی را از این کانال به دست آورید
﷽؛ علیه‌السلام فرمود : " نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد ، مگر اینکه توبه کند و دست بردارد ". @Javanmardi_langarudi
﷽؛ علیه‌السلام فرمود : " کسی که شراب بنوشد و مست شود ، تا چهل روز ، نماز او قبول نیست ؛ پس اگر نمازی را در این روزها ترک کند ، عقاب و کیفر ترک نمازش نیز چند برابر است ". @Javanmardi_langarudi
﷽؛ 🌧 آيا نماز برای جنیان نیز واجب است؟ 🌷 جنّ - چنانکه از مفهوم لغوی آن به دست می آيد - موجودی است ناپيدا كه ویژگی هایی دارند از جمله : 1⃣ مانند انسان دارای تكليف هستند و باید عبادتِ خدا کنند. در قرآن آمده است : « جن و انس را جز براى عبادتِ خود نيافريده ام ». «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» 📚 ذاريات : 56 2⃣ حساب و كتاب و جزاء دارند . 📚 رحمن : 31 3⃣ همانند انسانها برای سعادت دنيا و آخرت محتاج پيامبر هستند . به همین جهت خداوند برای آنها پيامبرانی ارسال نموده است . يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ ؛ اى گروه جنّ و انس ! آيا رسولانى از شما به سوى شما نيامدند ؟ 📚 انعام : 130 🌷 با توجه به آنچه گفته شد معلوم مي شود نماز به عنوان یک عبادت بر جنيان نيز واجب می باشد. همان گونه در قرآن آمده است : « فَسُبْحانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ» «خدا را بستاييد بدان هنگام كه به شب درمى آييد و بدان هنگام كه به صبح در مى آييد . سپاس او راست در آسمانها و زمين ، به هنگام شب و به هنگامى كه به نيمروز می رسيد» 📚 روم : 17 🌷 برخی از مفسرين بيان داشته اند : 🍎 اولا : مراد از تسبيح و حمد كه خداوند در اين آيات بدان دستور داده نمازهاى پنجگانه می باشد . 🍎 ثانيا : جمله «فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» گویای آن است كه اين خطاب شامل تمام موجودات اعم از ملائكه ، جن و انس می باشد . 📚 حسينى جرجانى ، آيات الأحكام ، ج1، ص 108 🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆 @Javanmardi_langarudi 🌷 أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌷
﷽؛ 💢 شوهران نامناسب ⭕️ سزاوار نیست که زنان، چنین مردی را برای همسری برگزینند : 1⃣ بد اخلاق 2⃣ زن صفت 3⃣ فاسق 4⃣ مشروب خوار 🔺اقتباس از مکتوبات استاد عزیزم حاج محمد حسین فلاح زاده @Javanmardi_langarudi 🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆
﷽؛ " خلقت قبل از هست ، خلقت قبل از " " ملائکه از ، جنیّان از ، إنسیان از خلق شده اند " ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi
﷽؛ " همه موجودات عالم قبر را می شنوند جز و " ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ " همه و در روز قیامت باید از که بر روی نصب می شود عبور کنند ". ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽؛ ✅ تفسیر آیه ۱ - ۵ سوره فیل 📝 سخنرانی حضرت استاد محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره فیل- آیه‌ ۱ - ۵ @Javanmardi_langarudi
﷽؛ ✅ داستان اصحاب الفیل 📝 مفسران و مورخان این داستان را به صورت های مختلفی نقل کرده اند ، و در سال وقوع آن نیز گفتگو دارند ، اما اصل داستان آن چنان مشهور است که در ردیف اخبار متواتر قرار گرفته ، و ما آن را طبق روایات معروف که از "سیره ابن هشام" و "بلوغ الارب" و "بحارالانوار" و "مجمع البیان" خلاصه کرده ایم می‌آوریم : "ذو نواس" پادشاه یمن ، مسیحیان نجران را که در نزدیکی آن سرزمین می‌زیستند تحت شکنجه شدید قرار داد ، تا از آئین مسیحیت بازگردند ، (قرآن این ماجرا را به عنوان اصحاب الاخدود در سوره "بروج" آورده ، و ما آن را در تفسیر همان سوره مشروحاً بیان کردیم) . 📝 بعد از این جنایت بزرگ مردی بنام "دوس" از میان آنها جان سالم به در برد ، و خود را به "قیصر روم" که بر آئین مسیح بود رسانید ، و ماجرا را برای او شرح داد . 📝 از آنجا که فاصله میان "روم" و "یمن" زیاد بود "قیصر" نامه ای به "نجاشی" سلطان "حبشه" نوشت تا انتقام نصارای نجران را از "ذو نواس" بگیرد ، و نامه را با همان شخص برای "نجاشی" فرستاد. 📝 " نجاشی" سپاهی عظیم بالغ بر هفتاد هزار نفر به فرماندهی شخصی بنام "اریاط" روانه یمن کرد "ابرهه" نیز یکی از فرماندهان این سپاه بود . "ذونواس" شکست خورد ، و "اریاط" حکمران یمن شد ، بعد از مدتی ، ابرهه بر ضد او قیام کرد و او را از بین برد و بر جای او نشست . 📝 خبر این ماجرا به نجاشی رسید ، او تصمیم گرفت "ابرهه" را سرکوب کند ، ابرهه برای نجات خود موهای سر را تراشید ، و با مقداری از خاک یمن به نشانه تسلیم کامل نزد نجاشی فرستاد و اعلام وفاداری کرد . نجاشی چون چنین دید او را بخشید و در پست خود ابقا نمود . 📝 در این هنگام "ابرهه" برای اثبات خوش خدمتی کلیسای بسیار زیبا و مهمی بنا کرد که مانند آن در آن زمان در کره زمین وجود نداشت ، و به دنبال آن تصمیم گرفت مردم جزیره عربستان را به جای "کعبه" به سوی آن فرا خواند ، و تصمیم گرفت آنجا را کانون حج عرب سازد ، و مرکزیت مهم مکه را به آنجا منتقل کند . 📝 برای همین منظور مبلغان بسیاری به اطراف ، و در میان قبائل عرب و سرزمین حجاز فرستاد ، اعراب که سخت به "مکه" و "کعبه" علاقه داشتند و آن را از آثار بزرگ "ابراهیم خلیل" می‌دانستند احساس خطر کردند . 📝 طبق بعضی از روایات گروهی آمدند و مخفیانه "کلیسا" را آتش زدند ، و طبق نقل دیگری بعضی آن را مخفیانه آلوده و ملوث ساختند ، و به این ترتیب در برابر این دعوت بزرگ عکس العمل شدید نشان دادند و معبد "ابرهه" را بی اعتبار کردند . 📝 "ابرهه" سخت خشمگین شد ، و تصمیم گرفت خانه "کعبه" را به کلی ویران سازد ، تا هم انتقام گرفته باشد ، و هم عرب را متوجه معبد جدید کند ، با لشگر عظیمی که بعضی از سوارانش از "فیل" استفاده می‌کردند عازم مکه شد . هنگامی که نزدیک مکه رسید کسانی را فرستاد تا شتران و اموال اهل مکه را به غارت آورند ، و در این میان دویست شتر از "عبد المطلب" غارت شد . 📝 "ابرهه" کسی را به داخل مکه فرستاد و به او گفت بزرگ مکه را پیدا کند ، و به او بگوید : "ابرهه" پادشاه "یمن" می گوید : من برای جنگ نیامده ام ، تنها برای این آمده‌ام که این خانه کعبه را ویران کنم ، اگر شما دست به جنگ نبرید نیازی به ریختن خونتان ندارم ! 📝 فرستاده "ابرهه" وارد مکه شد و از رئیس و شریف "مکه" جستجو کرد ، همه "عبد المطلب" را به او نشان دادند ، ماجرا را نزد "عبد المطلب" بازگو کرد "عبد المطلب" نیز گفت : ما توانایی جنگ با شما را نداریم ، و اما خانه کعبه را خداوند خودش حفظ می‌کند . 📝 فرستاده ابرهه به عبد المطلب گفت ، باید با من نزد او بیایی ، هنگامی که عبد المطلب وارد بر ابرهه شد ، او سخت تحت تاثیر قامت بلند و قیافه جذاب و ابهت فوق العاده عبد المطلب قرار گرفت ، تا آنجا که "ابرهه" برای احترام او را از جا برخاست و روی زمین نشست ، و "عبد المطلب" را در کنار دست خود جای داد، زیرا نمی خواست او را روی تخت در کنار خود بنشاند ، سپس به مترجمش گفت از او بپرس حاجت تو چیست ؟ مترجم گفت : حاجتم این است که دویست شتر را از من به غارت برده اند دستور دهید اموالم را بازگردانند . 📝 ابرهه سخت از این تقاضا در عجب شد ، و به مترجمش گفت : به او بگو هنگامی که تو را دیدم عظمتی از تو در دلم جای گرفت ، اما این سخن را که گفتی در نظرم کوچک شدی تو در باره دویست شترت سخن می‌گویی ، اما در باره "کعبه"که دین تو و اجداد تو است و من برای ویرانیش آمده‌ام مطلقا سخنی نمی گویی ؟! "عبد المطلب" گفت : انا رب الإبل ، و ان للبیت ربا سیمنعه !: " من صاحب شترانم ، و این خانه صاحبی دارد که از آن دفاع می‌کند " (این سخن ، ابرهه را تکان داد و در فکر فرو رفت). 👇👇👇
👆👆👆 📝 "عبد المطلب" به مکه آمد ، و به مردم اطلاع داد که به کوه‌های اطراف پناهنده شوند ، و خودش با جمعی کنار خانه کعبه آمد تا دعا کند و یاری طلبد ، دست در حلقه در خانه کعبه کرد و اشعار معروفش را خواند : لا هم ان المرء یمنع رحله فامنع رحالک لا یغلبن صلیبهم و محالهم ابدا محالک ! جروا جمیع بلادهم و الفیل کی یسبوا عیالک لاهم ان المرء یمنع رحله فامنع عیالک و انصر علی آل الصلیب و عابدیه الیوم آلک " خداوندا ! هر کس از خانه خود دفاع می‌کند تو خانه ات را حفظ کن "! " هرگز مباد روزی که صلیب آنها و قدرتشان بر نیروهای تو غلبه کنند ". " آنها تمام نیروهای بلاد خویش و فیل را با خود آورده اند تا ساکنان حرم تو را اسیر کنند ". خداوندا ! هر کس از خانواده خویش دفاع می‌کند تو نیز از ساکنان حرم امنت دفاع کن". " و امروز ساکنان این حرم را بر آل صلیب و عبادت کنندگانش یاری فرما ". 📝 سپس عبد المطلب به یکی از دره‌های اطراف مکه آمد و در آنجا با جمعی از قریش پناه گرفت ، و به یکی از فرزندانش دستور داد بالای کوه ابو قبیس بروند ببیند چه خبر می‌شود . 📝 فرزندش به سرعت نزد پدر آمد و گفت : پدر ! ابری سیاه از ناحیه دریا (دریای احمر) به چشم می‌خورد که به سوی سرزمین ما می‌آید ، عبد المطلب خرسند شد صدا زد : یا معشر قریش ! ادخلوا منازلکم فقد آتاکم اللّٰه بالنصر من عنده : " ای جمعیت قریش ! به منزلهای خود بازگردید که نصرت الهی به سراغ شما آمد" این از یک سو . از سوی دیگر ابرهه سوار بر فیل معروفش که "محمود" نام داشت با لشگر انبوهش برای درهم کوبیدن کعبه از کوه‌های اطراف سرازیر مکه شد ، ولی هر چه بر فیل خود فشار می‌آورد پیش نمی رفت ، اما هنگامی که سر او را به سوی یمن بازمی گرداندند به سرعت حرکت می‌کرد ، ابرهه از این ماجرا سخت متعجب شد . و در حیرت فرو رفت . 📝 در این هنگام پرندگانی از سوی دریا فرا رسیدند ، همانند پرستوها و هر یک از آنها سه عدد سنگریزه با خود همراه داشت ، یکی به منقار و دو تا در پنجه ها، تقریبا به اندازه نخود ، این سنگریزه‌ها را بر سر لشگریان ابرهه فرو ریختند ، و به هر کدام از آنها اصابت می‌کرد هلاک می‌شد ، و بعضی گفته اند : سنگریزه‌ها به هر جای بدن آنها می‌افتاد سوراخ می‌کرد و از طرف مقابل خارج می‌شد . 📝 در این هنگام وحشت عجیبی بر تمام لشگر ابرهه سایه افکند ، آنها که زنده مانده بودند پا به فرار گذاشتند ، و راه یمن را سؤال می‌کردند که بازگردند ، ولی پیوسته در وسط جاده مانند برگ خزان به زمین می‌ریختند . 📝 خود "ابرهه" نیز مورد اصابت سنگی واقع شد و مجروح گشت ، و او را به صنعاء (پایتخت یمن) بازگرداندند و در آنجا چشم از دنیا پوشید . 📝 بعضی گفته اند اولین بار که بیماری حصبه و آبله در سرزمین عرب دیده شد آن سال بود . 📝 تعداد فیلهایی را که ابرهه با خود آورده بود بعضی همان فیل"محمود" و بعضی هشت فیل و بعضی ده، و بعضی دوازده نوشته اند . 📝 و در همین سال مطابق مشهور پیغمبر اکرم (ص) تولد یافت ، و جهان به نور وجودش روشن شد ، و لذا جمعی معتقدند که میان این دو رابطه ای وجود داشته . 📝 به هر حال اهمیت این حادثه بزرگ بقدری بود که آن سال را "عام الفیل" (سال فیل) نامیدند و مبدأ تاریخ عرب شناخته شد " .
﷽؛ (( سال اول عام الفيل "53 سال پيش از هجرت" هجوم ابرهه به مكه معظمه جهت نابودى خانه خدا )) 💎 ابرهه بن صباح كه با پشتيبانى قيصر روم و نجاشى حبشه ، بر كشور يمن استيلا يافته بود ، براى خوار كردن ساكنان يمن و عرب هاى شبه جزيره عربستان ، از هيچ تلاشى كوتاهى نمى ورزيد و به هر كردار ناشايستى اقدام مى نمود ، او ، بر طايفه (حمير) و بزرگان آن بسيار سخت گرفت و (ريحانه ) دختر علقمه بن مالك را كه از جهت زيبايى و كمالات نفسانى ، در طايفه خود كم نظير بود، به اجبار و اكراه از همسرش (ابومرة سيف بن ذى يزن ) جدا كرد و خود با او ازدواج نمود . بسيارى از يمينيان به دست حبشيان به فرماندهى ابرهه كشته و بسيارى ديگر اسير گرديدند و به عنوان (برده ) به حبشه و روم فرستاده شدند و مابقى به ناچار سر در طاعت ابرهه در آوردند و او را به اميرى خويش ‍ پذيرفتند . ابرهه در صنعا پايتخت فعلى يمن كنيسه اى بسيار مجلل و زيبا به نام قليس بنا كرد و از تمامى عرب ها خواست كه از بت خانه ها و زيارت كعبه (خانه خدا) دست برداشته و جهت زيارت و عبادت ، به صنعاء رفته و قليس را عبادت گاه خويش قرار دهند . بزرگان عرب از اين ماجرا خشمگين شدند و مردى از طايفه بنى فقيم يا بنى مالك را به سوى قليس فرستاده تا در آن ساختمان نشسته و بر زمينش پليدى و بى حرمتى كند . ابرهه از اين خبر بسيار ناراحت و خشمگين شد و تصميم به انتقام از عرب ها گرفت . او با تجهيز سپاهى سنگين از نيروهاى حبشى ، عازم مكه گرديد . در بين راه يمن تا مكه ، هر گروهى در مقابلش ايستادگى مى كرد، آنها را از دم تيغ و شمشير گذرانيده و به نابودى مى داد. كسى را ياراى پايدارى در برابر وحشى گرى هاى حبشيان نبود . از جمله ، ذو نفر از طايفه حمير با گردآورى نيروهاى رزمى ، به نبرد سپاهيان ابرهه رفت ولى كارى از پيش نبرد و متحمل شكست سنگين و بنيان كن شد و پس از نابودى سپاهيان ، خود به اسارت ابرهه در آمد و به اجبار و اكراه ، راهنماى حبشيان به سوى مكه شد. حبشيان به محض نزديك شدن به شهر مكه ، اقدام به غارت و تاراج اموال مردم نمودند . 💎 آنان ، هر چه از چهارپايان اهالى ، مكه از قبيل شتر ، اسب و گوسفند آنان را مى ديدند ، غارت مى نمودند . 💎 در اين ميان ، دويست شتر عبدالمطلب ، بزرگ و مهتر مكه نيز به غارت رفت . ابرهه به اهالى مكه پيام فرستاد كه قصد من ، نابودى خانه خدا (كعبه ) است . اگر مردم اين شهر در برابر او مقاومت كنند و او را از اين كار بازدارند ، با آنان نبرد كرده و تمامى مردان را كشته و زنان و فرزندانشان را به اسيرى مى گيرد . 💎 اهالى مكه در آغاز قصد نبرد با سپاهيان خون آشام ابرهه را داشتند ، ولى عبدالمطلب آنان را از اين كار بازداشت و به آنان گفت كه شما را ياراى برابرى و نبرد با سپاه ابرهه نيست . بهتر است از شهر خارج شده و در دره ها و كوه هاى اطراف پناهنده شويد و از اهل و عيال خود محافظت و پاسبانى نماييد. اين خانه (كعبه ) از آن خدا است و او نيز از خانه خود دفاع خواهد كرد و اگر او از دفاع آن باز ايستد ، ما چگونه مى توانيم از آن دفاع كنيم ؟ 💎 گويا به عبدالمطلب اين گونه الهام شده بود كه اهلى مكه خود را به هلاكت نرسانند و صاحب خانه ، از خانه خود دفاع و پاسدارى مى كند . با اين تدبير خردمندانه ، اهالى مكه از كشتار و نابودى رهايى يافته و به اطراف شهر پناهنده و پراكنده شدند . 💎 عبدالمطلب به همراه چند تن از بزرگان مكه به نزد ابرهه رفته و با او گفت و گو نمودند . آنان از ابرهه پرسيدند : براى چه چيز اقدام به لشكركشى نمودى و به سرزمين ما تهاجم كردى ؟ وى پاسخ داد : براى انتقام گرفتن از كارى كه شما بر معبد قليس انجام داديد . 💎 عبدالمطلب و همراهان ، گفتند : آن بى حرمتى ، كار يك تن از نادانان بود . چرا همه مردم بايد به آتش او بسوزند و چرا بايد خانه خدا كه يادگار ابراهيم عليه السلام است دستخوش نابودى گردد ؟ 💎 آنان هر چه گفتند، ابرهه بهانه آورد و گفتارشان را نپذيرفت و به آنان گفت : اگر شما در برابر من ، مقاومت نكنيد ، من كارى با شما ندارم و تنها مى خواهم به جبران كار شما معبد شما را تخريب كنم و ديگر كسى براى زيارت به اينجا نيايد. همه مردم بايد براى پرستش خدا به صنعا رفته و در قليس ، خدا را عبادت كنند . 💎 به روايت ديگر ، عبدالمطلب در آن ديدار به ابرهه گفت : سربازان تو شتران اهالى مكه ، از جمله دويست شتر مرا غارت كرده اند، دستور بده آنها را به ما بازگردانند . 💎 ابرهه گفت : چرا درباره كعبه كه دين تو و دين پدران تو است ، چيزى ما نمى خواهيم ؟ عبدالمطلب گفت : من صاحب شتران خود هستم و كعبه را نيز صاحب است كه از آن نگهبانى و نگهدارى خواهد كرد . 💎 ابرهه ، دستور داد شتران عبدالمطلب را به وى بازگرداندند . عبدالمطلب پس از گفت و گو با ابرهه ، به همراه چند تن از قريش به نزد كعبه آمد و دست در حلقه در آن زد و با سرودن شعرى حماسه اى ،... 👇👇👇