👆👆👆
#بخش_دوم
شد به مجلسی که چند تن از قریش در آن بودند آمد و بدانها گفت : آیا دوش در میان شما مولودی بدنیا آمده ؟ گفتند : نه . گفت : سوگند به تورات که وی بدنیا آمده و آخرین پیمبران است و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است .
📝 این گفتگو گذشت و چون قریشیان متفرق شدند و بخانه های خود رفتند داستان گفتگوی با آن یهودی را با زنان و خاندان خودبازگو کردند و آنها گفتند : آری دیشب در خانه عبد الله بن عبدالمطلب پسری متولد شده .
📝 این خبر را به گوش یوسف یهودی رساندند ، وی پرسید : آیا این مولود پیش از آنکه من از شما پرسش کردم بدنیا آمده یا بعد از آن ؟ گفتند: پیش از آن ! گفت : آن مولود را به من نشان دهید.
📝 قریشیان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند: فرزند خود را بیاور تا این یهودی او را به بیند ، و چون مولود را آوردند و یوسف یهودی او را دیدار کرد جامه از شانه مولود کنار زد و چشمش به خال سیاه و درشتی که روی شانه وی بود بیفتاد دراینوقت قرشیان مشاهده کردند که حالت غش بر آن مرد یهودی عارض شد و بزمین افتاد قرشیان تعجب کرده و خندیدند.
📝 یهودی برخاست و گفت : آیا می خندید ؟ باید بدانید که این پیغمبر پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما می نهد...
قرشیان متفرق شده و گفتار یهودی را برای یکدیگر تعریف می کردند.
📝 و در حدیثی که شیخ کلینی شبیه به روایت بالا از مردی از اهل کتاب نقل کرده آن مرد کتابی به قرشیان که ولید بن مغیرة وعتبة بن ربیعه و دیگران در میانشان بود رو کرده و گفت:نبوت از خاندان بنی اسرائیل خارج شد و بخدا این مولود همان کسی است که آنها را پراکنده و نابود سازد !
📝 قریش که این سخن را شنیدند خوشحال شدند، مرد کتابی که دید آنها خوشنود شدند بدیشان گفت : خورسند شدید ! بخداسوگند این مولود چنان سطوت و تسلطی بر شما پیدا کند که زبانزد مردم شرق و غرب گردد. ابوسفیان از روی تمسخر گفت: او بمردم شهر خود تسلطمی یابد !
📝 و نظیر آنچه در روایات ما آمده برخی از این حوادث درروایات اهل سنت نیز ذکر شده اما در بسیاری از آنها این حوادث قبل از بعثت رسول خدا ذکر شده نه مقارن ولادت.
📝 مانند روایاتی که در سیره ابن هشام و تاریخ طبری و جاهای دیگر است و در صحیح بخاری نیز از ابن عباس روایت شده (2) و فخر رازی نیز در تفسیر آیه شریفه «فمن یستمع الآن یجد له شهابا رصدا» (3) در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها وتیرهای شهاب همین گفتار را داشته و اقوالی در اینباره نقل کرده (4) و از ابی بن کعب نیز حدیثی در این مورد نقل کرده اند که گفته است :
«لم یرم بنجم منذ رفع عیسی علیه السلام حتی بعث رسول الله-صلی الله علیه و آله-» (5) و در اشعار بعضی از شاعران عرب نیز قسمتی از این حوادث در مورد مبعث آمده مانند اشعار زیر که از شاعری بنام قیروانی نقل شده که می گوید:
" و صرح کسری تداعی من قواعده و انفاض منکسر الاوداج ذامیل و نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم یسل خرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمی الجن بالشعل "
#یک_سوال
اکنون جای یک سئوال هست که اگر کسی بگوید : آیا نظیر آنچه در این روایات آمده در کتابهای تاریخی و روایات غیراسلامی هم ذکری از آنها شده یا نه؟
که ما در پاسخ این سئوال می گوئیم : اولا اگر حدیث وروایتی از نظر سند و صدور از امام معصوم علیه السلام برای اثابت شد دیگر کدام روایت و تاریخی برای ما معتبرتر از آن حدیث و روایت می تواند باشد،و همه بحثها در همان قسمت اول و اعتبار سند و به اصطلاح «صغرای قضیه »است ، ولی پس ازاثبات دیگر استبعاد و زیر سئوال بردن حدیث،جز ضعف ایمان وتاریخ زدگی محمل دیگری نمی تواند داشته باشد،وگرنه کدام تاریخ و روایتی معتبرتر از آن تاریخ و روایتی است که از منبع وحی الهی سرچشمه گرفته باشد و کدام داستان و حدیثی محکمتر از داستان و حدیثی است که از زبان پیمبران و ائمه معصوم علیهم السلام صادر گردیده باشد !
مگر نه این است که سرچشمه پر فیض و زلال همه علوم آنهایند؟و معیار صحت و سقم همه دانشهای بشری گفتار آنهااست؟
و ثانیا می گوئیم: مگر تاریخ صحیح و دست نخورده ای از گذشتگان و زمانهای قدیم در دست داریم که ما بتوانیم این روایات را با آنها منطبق ساخته و یا تاییدی از آنها بگیریم؟
جائی که مقدس ترین کتابها مانند تورات و انجیل با آن همه نسخه های متعددی که معمولا از آنها در دست مردم آن زمانها بوده و جمله جمله و کلمه بکلمه آنها مورد احترام و متن دستورات دینی آنها بوده از دستبرد و تحریف و تصحیف و اسقاط در امان نبوده ، و طاغوتهای زمان و جیره خوارانشان احکام و فرامین آنها را به نفع ایشان تغییر داده و یا اسقاط کرده اند ، دیگر چگونه کتابهای تاریخی معدودی که در زوایای کتابخانه ها با نسخه های خطی منحصر به فرد یا نگشت شماری وجود داشته می تواند مورد اعتماد باشد؟ و ثالثا بر فرض که چنین تاریخی وجود داشته
👇👇👇
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
👆👆👆
#بخش_دوم
شد به مجلسی که چند تن از قریش در آن بودند آمد و بدانها گفت : آیا دوش در میان شما مولودی بدنیا آمده ؟ گفتند : نه . گفت : سوگند به تورات که وی بدنیا آمده و آخرین پیمبران است و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است .
📝 این گفتگو گذشت و چون قریشیان متفرق شدند و بخانه های خود رفتند داستان گفتگوی با آن یهودی را با زنان و خاندان خودبازگو کردند و آنها گفتند : آری دیشب در خانه عبد الله بن عبدالمطلب پسری متولد شده .
📝 این خبر را به گوش یوسف یهودی رساندند ، وی پرسید : آیا این مولود پیش از آنکه من از شما پرسش کردم بدنیا آمده یا بعد از آن ؟ گفتند: پیش از آن ! گفت : آن مولود را به من نشان دهید.
📝 قریشیان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند: فرزند خود را بیاور تا این یهودی او را به بیند ، و چون مولود را آوردند و یوسف یهودی او را دیدار کرد جامه از شانه مولود کنار زد و چشمش به خال سیاه و درشتی که روی شانه وی بود بیفتاد دراینوقت قرشیان مشاهده کردند که حالت غش بر آن مرد یهودی عارض شد و بزمین افتاد قرشیان تعجب کرده و خندیدند.
📝 یهودی برخاست و گفت : آیا می خندید ؟ باید بدانید که این پیغمبر پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما می نهد...
قرشیان متفرق شده و گفتار یهودی را برای یکدیگر تعریف می کردند.
📝 و در حدیثی که شیخ کلینی شبیه به روایت بالا از مردی از اهل کتاب نقل کرده آن مرد کتابی به قرشیان که ولید بن مغیرة وعتبة بن ربیعه و دیگران در میانشان بود رو کرده و گفت:نبوت از خاندان بنی اسرائیل خارج شد و بخدا این مولود همان کسی است که آنها را پراکنده و نابود سازد !
📝 قریش که این سخن را شنیدند خوشحال شدند، مرد کتابی که دید آنها خوشنود شدند بدیشان گفت : خورسند شدید ! بخداسوگند این مولود چنان سطوت و تسلطی بر شما پیدا کند که زبانزد مردم شرق و غرب گردد. ابوسفیان از روی تمسخر گفت: او بمردم شهر خود تسلطمی یابد !
📝 و نظیر آنچه در روایات ما آمده برخی از این حوادث درروایات اهل سنت نیز ذکر شده اما در بسیاری از آنها این حوادث قبل از بعثت رسول خدا ذکر شده نه مقارن ولادت.
📝 مانند روایاتی که در سیره ابن هشام و تاریخ طبری و جاهای دیگر است و در صحیح بخاری نیز از ابن عباس روایت شده (2) و فخر رازی نیز در تفسیر آیه شریفه «فمن یستمع الآن یجد له شهابا رصدا» (3) در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها وتیرهای شهاب همین گفتار را داشته و اقوالی در اینباره نقل کرده (4) و از ابی بن کعب نیز حدیثی در این مورد نقل کرده اند که گفته است :
«لم یرم بنجم منذ رفع عیسی علیه السلام حتی بعث رسول الله-صلی الله علیه و آله-» (5) و در اشعار بعضی از شاعران عرب نیز قسمتی از این حوادث در مورد مبعث آمده مانند اشعار زیر که از شاعری بنام قیروانی نقل شده که می گوید:
" و صرح کسری تداعی من قواعده و انفاض منکسر الاوداج ذامیل و نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم یسل خرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمی الجن بالشعل "
#یک_سوال
اکنون جای یک سئوال هست که اگر کسی بگوید : آیا نظیر آنچه در این روایات آمده در کتابهای تاریخی و روایات غیراسلامی هم ذکری از آنها شده یا نه؟
که ما در پاسخ این سئوال می گوئیم : اولا اگر حدیث وروایتی از نظر سند و صدور از امام معصوم علیه السلام برای اثابت شد دیگر کدام روایت و تاریخی برای ما معتبرتر از آن حدیث و روایت می تواند باشد،و همه بحثها در همان قسمت اول و اعتبار سند و به اصطلاح «صغرای قضیه »است ، ولی پس ازاثبات دیگر استبعاد و زیر سئوال بردن حدیث،جز ضعف ایمان وتاریخ زدگی محمل دیگری نمی تواند داشته باشد،وگرنه کدام تاریخ و روایتی معتبرتر از آن تاریخ و روایتی است که از منبع وحی الهی سرچشمه گرفته باشد و کدام داستان و حدیثی محکمتر از داستان و حدیثی است که از زبان پیمبران و ائمه معصوم علیهم السلام صادر گردیده باشد !
مگر نه این است که سرچشمه پر فیض و زلال همه علوم آنهایند؟و معیار صحت و سقم همه دانشهای بشری گفتار آنهااست؟
و ثانیا می گوئیم: مگر تاریخ صحیح و دست نخورده ای از گذشتگان و زمانهای قدیم در دست داریم که ما بتوانیم این روایات را با آنها منطبق ساخته و یا تاییدی از آنها بگیریم؟
جائی که مقدس ترین کتابها مانند تورات و انجیل با آن همه نسخه های متعددی که معمولا از آنها در دست مردم آن زمانها بوده و جمله جمله و کلمه بکلمه آنها مورد احترام و متن دستورات دینی آنها بوده از دستبرد و تحریف و تصحیف و اسقاط در امان نبوده ، و طاغوتهای زمان و جیره خوارانشان احکام و فرامین آنها را به نفع ایشان تغییر داده و یا اسقاط کرده اند ، دیگر چگونه کتابهای تاریخی معدودی که در زوایای کتابخانه ها با نسخه های خطی منحصر به فرد یا نگشت شماری وجود داشته می تواند مورد اعتماد باشد؟ و ثالثا بر فرض که چنین تاریخی وجود داشته
👇👇👇
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
👆👆👆
#بخش_دوم
شد به مجلسی که چند تن از قریش در آن بودند آمد و بدانها گفت : آیا دوش در میان شما مولودی بدنیا آمده ؟ گفتند : نه . گفت : سوگند به تورات که وی بدنیا آمده و آخرین پیمبران است و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است .
📝 این گفتگو گذشت و چون قریشیان متفرق شدند و بخانه های خود رفتند داستان گفتگوی با آن یهودی را با زنان و خاندان خودبازگو کردند و آنها گفتند : آری دیشب در خانه عبد الله بن عبدالمطلب پسری متولد شده .
📝 این خبر را به گوش یوسف یهودی رساندند ، وی پرسید : آیا این مولود پیش از آنکه من از شما پرسش کردم بدنیا آمده یا بعد از آن ؟ گفتند: پیش از آن ! گفت : آن مولود را به من نشان دهید.
📝 قریشیان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند: فرزند خود را بیاور تا این یهودی او را به بیند ، و چون مولود را آوردند و یوسف یهودی او را دیدار کرد جامه از شانه مولود کنار زد و چشمش به خال سیاه و درشتی که روی شانه وی بود بیفتاد دراینوقت قرشیان مشاهده کردند که حالت غش بر آن مرد یهودی عارض شد و بزمین افتاد قرشیان تعجب کرده و خندیدند.
📝 یهودی برخاست و گفت : آیا می خندید ؟ باید بدانید که این پیغمبر پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما می نهد...
قرشیان متفرق شده و گفتار یهودی را برای یکدیگر تعریف می کردند.
📝 و در حدیثی که شیخ کلینی شبیه به روایت بالا از مردی از اهل کتاب نقل کرده آن مرد کتابی به قرشیان که ولید بن مغیرة وعتبة بن ربیعه و دیگران در میانشان بود رو کرده و گفت:نبوت از خاندان بنی اسرائیل خارج شد و بخدا این مولود همان کسی است که آنها را پراکنده و نابود سازد !
📝 قریش که این سخن را شنیدند خوشحال شدند، مرد کتابی که دید آنها خوشنود شدند بدیشان گفت : خورسند شدید ! بخداسوگند این مولود چنان سطوت و تسلطی بر شما پیدا کند که زبانزد مردم شرق و غرب گردد. ابوسفیان از روی تمسخر گفت: او بمردم شهر خود تسلطمی یابد !
📝 و نظیر آنچه در روایات ما آمده برخی از این حوادث درروایات اهل سنت نیز ذکر شده اما در بسیاری از آنها این حوادث قبل از بعثت رسول خدا ذکر شده نه مقارن ولادت.
📝 مانند روایاتی که در سیره ابن هشام و تاریخ طبری و جاهای دیگر است و در صحیح بخاری نیز از ابن عباس روایت شده (2) و فخر رازی نیز در تفسیر آیه شریفه «فمن یستمع الآن یجد له شهابا رصدا» (3) در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها وتیرهای شهاب همین گفتار را داشته و اقوالی در اینباره نقل کرده (4) و از ابی بن کعب نیز حدیثی در این مورد نقل کرده اند که گفته است :
«لم یرم بنجم منذ رفع عیسی علیه السلام حتی بعث رسول الله-صلی الله علیه و آله-» (5) و در اشعار بعضی از شاعران عرب نیز قسمتی از این حوادث در مورد مبعث آمده مانند اشعار زیر که از شاعری بنام قیروانی نقل شده که می گوید:
" و صرح کسری تداعی من قواعده و انفاض منکسر الاوداج ذامیل و نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم یسل خرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمی الجن بالشعل "
#یک_سوال
اکنون جای یک سئوال هست که اگر کسی بگوید : آیا نظیر آنچه در این روایات آمده در کتابهای تاریخی و روایات غیراسلامی هم ذکری از آنها شده یا نه؟
که ما در پاسخ این سئوال می گوئیم : اولا اگر حدیث وروایتی از نظر سند و صدور از امام معصوم علیه السلام برای اثابت شد دیگر کدام روایت و تاریخی برای ما معتبرتر از آن حدیث و روایت می تواند باشد،و همه بحثها در همان قسمت اول و اعتبار سند و به اصطلاح «صغرای قضیه »است ، ولی پس ازاثبات دیگر استبعاد و زیر سئوال بردن حدیث،جز ضعف ایمان وتاریخ زدگی محمل دیگری نمی تواند داشته باشد،وگرنه کدام تاریخ و روایتی معتبرتر از آن تاریخ و روایتی است که از منبع وحی الهی سرچشمه گرفته باشد و کدام داستان و حدیثی محکمتر از داستان و حدیثی است که از زبان پیمبران و ائمه معصوم علیهم السلام صادر گردیده باشد !
مگر نه این است که سرچشمه پر فیض و زلال همه علوم آنهایند؟و معیار صحت و سقم همه دانشهای بشری گفتار آنهااست؟
و ثانیا می گوئیم: مگر تاریخ صحیح و دست نخورده ای از گذشتگان و زمانهای قدیم در دست داریم که ما بتوانیم این روایات را با آنها منطبق ساخته و یا تاییدی از آنها بگیریم؟
جائی که مقدس ترین کتابها مانند تورات و انجیل با آن همه نسخه های متعددی که معمولا از آنها در دست مردم آن زمانها بوده و جمله جمله و کلمه بکلمه آنها مورد احترام و متن دستورات دینی آنها بوده از دستبرد و تحریف و تصحیف و اسقاط در امان نبوده ، و طاغوتهای زمان و جیره خوارانشان احکام و فرامین آنها را به نفع ایشان تغییر داده و یا اسقاط کرده اند ، دیگر چگونه کتابهای تاریخی معدودی که در زوایای کتابخانه ها با نسخه های خطی منحصر به فرد یا نگشت شماری وجود داشته می تواند مورد اعتماد باشد؟ و ثالثا بر فرض که چنین تاریخی وجود داشته
👇👇👇
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
👆👆👆
#بخش_دوم
شد به مجلسی که چند تن از قریش در آن بودند آمد و بدانها گفت : آیا دوش در میان شما مولودی بدنیا آمده ؟ گفتند : نه . گفت : سوگند به تورات که وی بدنیا آمده و آخرین پیمبران است و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است .
📝 این گفتگو گذشت و چون قریشیان متفرق شدند و بخانه های خود رفتند داستان گفتگوی با آن یهودی را با زنان و خاندان خودبازگو کردند و آنها گفتند : آری دیشب در خانه عبد الله بن عبدالمطلب پسری متولد شده .
📝 این خبر را به گوش یوسف یهودی رساندند ، وی پرسید : آیا این مولود پیش از آنکه من از شما پرسش کردم بدنیا آمده یا بعد از آن ؟ گفتند: پیش از آن ! گفت : آن مولود را به من نشان دهید.
📝 قریشیان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند: فرزند خود را بیاور تا این یهودی او را به بیند ، و چون مولود را آوردند و یوسف یهودی او را دیدار کرد جامه از شانه مولود کنار زد و چشمش به خال سیاه و درشتی که روی شانه وی بود بیفتاد دراینوقت قرشیان مشاهده کردند که حالت غش بر آن مرد یهودی عارض شد و بزمین افتاد قرشیان تعجب کرده و خندیدند.
📝 یهودی برخاست و گفت : آیا می خندید ؟ باید بدانید که این پیغمبر پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما می نهد...
قرشیان متفرق شده و گفتار یهودی را برای یکدیگر تعریف می کردند.
📝 و در حدیثی که شیخ کلینی شبیه به روایت بالا از مردی از اهل کتاب نقل کرده آن مرد کتابی به قرشیان که ولید بن مغیرة وعتبة بن ربیعه و دیگران در میانشان بود رو کرده و گفت:نبوت از خاندان بنی اسرائیل خارج شد و بخدا این مولود همان کسی است که آنها را پراکنده و نابود سازد !
📝 قریش که این سخن را شنیدند خوشحال شدند، مرد کتابی که دید آنها خوشنود شدند بدیشان گفت : خورسند شدید ! بخداسوگند این مولود چنان سطوت و تسلطی بر شما پیدا کند که زبانزد مردم شرق و غرب گردد. ابوسفیان از روی تمسخر گفت: او بمردم شهر خود تسلطمی یابد !
📝 و نظیر آنچه در روایات ما آمده برخی از این حوادث درروایات اهل سنت نیز ذکر شده اما در بسیاری از آنها این حوادث قبل از بعثت رسول خدا ذکر شده نه مقارن ولادت.
📝 مانند روایاتی که در سیره ابن هشام و تاریخ طبری و جاهای دیگر است و در صحیح بخاری نیز از ابن عباس روایت شده (2) و فخر رازی نیز در تفسیر آیه شریفه «فمن یستمع الآن یجد له شهابا رصدا» (3) در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها وتیرهای شهاب همین گفتار را داشته و اقوالی در اینباره نقل کرده (4) و از ابی بن کعب نیز حدیثی در این مورد نقل کرده اند که گفته است :
«لم یرم بنجم منذ رفع عیسی علیه السلام حتی بعث رسول الله-صلی الله علیه و آله-» (5) و در اشعار بعضی از شاعران عرب نیز قسمتی از این حوادث در مورد مبعث آمده مانند اشعار زیر که از شاعری بنام قیروانی نقل شده که می گوید:
" و صرح کسری تداعی من قواعده و انفاض منکسر الاوداج ذامیل و نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم یسل خرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمی الجن بالشعل "
#یک_سوال
اکنون جای یک سئوال هست که اگر کسی بگوید : آیا نظیر آنچه در این روایات آمده در کتابهای تاریخی و روایات غیراسلامی هم ذکری از آنها شده یا نه؟
که ما در پاسخ این سئوال می گوئیم : اولا اگر حدیث وروایتی از نظر سند و صدور از امام معصوم علیه السلام برای اثابت شد دیگر کدام روایت و تاریخی برای ما معتبرتر از آن حدیث و روایت می تواند باشد،و همه بحثها در همان قسمت اول و اعتبار سند و به اصطلاح «صغرای قضیه »است ، ولی پس ازاثبات دیگر استبعاد و زیر سئوال بردن حدیث،جز ضعف ایمان وتاریخ زدگی محمل دیگری نمی تواند داشته باشد،وگرنه کدام تاریخ و روایتی معتبرتر از آن تاریخ و روایتی است که از منبع وحی الهی سرچشمه گرفته باشد و کدام داستان و حدیثی محکمتر از داستان و حدیثی است که از زبان پیمبران و ائمه معصوم علیهم السلام صادر گردیده باشد !
مگر نه این است که سرچشمه پر فیض و زلال همه علوم آنهایند؟و معیار صحت و سقم همه دانشهای بشری گفتار آنهااست؟
و ثانیا می گوئیم: مگر تاریخ صحیح و دست نخورده ای از گذشتگان و زمانهای قدیم در دست داریم که ما بتوانیم این روایات را با آنها منطبق ساخته و یا تاییدی از آنها بگیریم؟
جائی که مقدس ترین کتابها مانند تورات و انجیل با آن همه نسخه های متعددی که معمولا از آنها در دست مردم آن زمانها بوده و جمله جمله و کلمه بکلمه آنها مورد احترام و متن دستورات دینی آنها بوده از دستبرد و تحریف و تصحیف و اسقاط در امان نبوده ، و طاغوتهای زمان و جیره خوارانشان احکام و فرامین آنها را به نفع ایشان تغییر داده و یا اسقاط کرده اند ، دیگر چگونه کتابهای تاریخی معدودی که در زوایای کتابخانه ها با نسخه های خطی منحصر به فرد یا نگشت شماری وجود داشته می تواند مورد اعتماد باشد؟ و ثالثا بر فرض که چنین تاریخی وجود داشته
👇👇👇
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
👆👆👆
#بخش_دوم
شد به مجلسی که چند تن از قریش در آن بودند آمد و بدانها گفت : آیا دوش در میان شما مولودی بدنیا آمده ؟ گفتند : نه . گفت : سوگند به تورات که وی بدنیا آمده و آخرین پیمبران است و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است .
📝 این گفتگو گذشت و چون قریشیان متفرق شدند و بخانه های خود رفتند داستان گفتگوی با آن یهودی را با زنان و خاندان خودبازگو کردند و آنها گفتند : آری دیشب در خانه عبد الله بن عبدالمطلب پسری متولد شده .
📝 این خبر را به گوش یوسف یهودی رساندند ، وی پرسید : آیا این مولود پیش از آنکه من از شما پرسش کردم بدنیا آمده یا بعد از آن ؟ گفتند: پیش از آن ! گفت : آن مولود را به من نشان دهید.
📝 قریشیان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند: فرزند خود را بیاور تا این یهودی او را به بیند ، و چون مولود را آوردند و یوسف یهودی او را دیدار کرد جامه از شانه مولود کنار زد و چشمش به خال سیاه و درشتی که روی شانه وی بود بیفتاد دراینوقت قرشیان مشاهده کردند که حالت غش بر آن مرد یهودی عارض شد و بزمین افتاد قرشیان تعجب کرده و خندیدند.
📝 یهودی برخاست و گفت : آیا می خندید ؟ باید بدانید که این پیغمبر پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما می نهد...
قرشیان متفرق شده و گفتار یهودی را برای یکدیگر تعریف می کردند.
📝 و در حدیثی که شیخ کلینی شبیه به روایت بالا از مردی از اهل کتاب نقل کرده آن مرد کتابی به قرشیان که ولید بن مغیرة وعتبة بن ربیعه و دیگران در میانشان بود رو کرده و گفت:نبوت از خاندان بنی اسرائیل خارج شد و بخدا این مولود همان کسی است که آنها را پراکنده و نابود سازد !
📝 قریش که این سخن را شنیدند خوشحال شدند، مرد کتابی که دید آنها خوشنود شدند بدیشان گفت : خورسند شدید ! بخداسوگند این مولود چنان سطوت و تسلطی بر شما پیدا کند که زبانزد مردم شرق و غرب گردد. ابوسفیان از روی تمسخر گفت: او بمردم شهر خود تسلطمی یابد !
📝 و نظیر آنچه در روایات ما آمده برخی از این حوادث درروایات اهل سنت نیز ذکر شده اما در بسیاری از آنها این حوادث قبل از بعثت رسول خدا ذکر شده نه مقارن ولادت.
📝 مانند روایاتی که در سیره ابن هشام و تاریخ طبری و جاهای دیگر است و در صحیح بخاری نیز از ابن عباس روایت شده (2) و فخر رازی نیز در تفسیر آیه شریفه «فمن یستمع الآن یجد له شهابا رصدا» (3) در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها وتیرهای شهاب همین گفتار را داشته و اقوالی در اینباره نقل کرده (4) و از ابی بن کعب نیز حدیثی در این مورد نقل کرده اند که گفته است :
«لم یرم بنجم منذ رفع عیسی علیه السلام حتی بعث رسول الله-صلی الله علیه و آله-» (5) و در اشعار بعضی از شاعران عرب نیز قسمتی از این حوادث در مورد مبعث آمده مانند اشعار زیر که از شاعری بنام قیروانی نقل شده که می گوید:
" و صرح کسری تداعی من قواعده و انفاض منکسر الاوداج ذامیل و نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم یسل خرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمی الجن بالشعل "
#یک_سوال
اکنون جای یک سئوال هست که اگر کسی بگوید : آیا نظیر آنچه در این روایات آمده در کتابهای تاریخی و روایات غیراسلامی هم ذکری از آنها شده یا نه؟
که ما در پاسخ این سئوال می گوئیم : اولا اگر حدیث وروایتی از نظر سند و صدور از امام معصوم علیه السلام برای اثابت شد دیگر کدام روایت و تاریخی برای ما معتبرتر از آن حدیث و روایت می تواند باشد،و همه بحثها در همان قسمت اول و اعتبار سند و به اصطلاح «صغرای قضیه »است ، ولی پس ازاثبات دیگر استبعاد و زیر سئوال بردن حدیث،جز ضعف ایمان وتاریخ زدگی محمل دیگری نمی تواند داشته باشد،وگرنه کدام تاریخ و روایتی معتبرتر از آن تاریخ و روایتی است که از منبع وحی الهی سرچشمه گرفته باشد و کدام داستان و حدیثی محکمتر از داستان و حدیثی است که از زبان پیمبران و ائمه معصوم علیهم السلام صادر گردیده باشد !
مگر نه این است که سرچشمه پر فیض و زلال همه علوم آنهایند؟و معیار صحت و سقم همه دانشهای بشری گفتار آنهااست؟
و ثانیا می گوئیم: مگر تاریخ صحیح و دست نخورده ای از گذشتگان و زمانهای قدیم در دست داریم که ما بتوانیم این روایات را با آنها منطبق ساخته و یا تاییدی از آنها بگیریم؟
جائی که مقدس ترین کتابها مانند تورات و انجیل با آن همه نسخه های متعددی که معمولا از آنها در دست مردم آن زمانها بوده و جمله جمله و کلمه بکلمه آنها مورد احترام و متن دستورات دینی آنها بوده از دستبرد و تحریف و تصحیف و اسقاط در امان نبوده ، و طاغوتهای زمان و جیره خوارانشان احکام و فرامین آنها را به نفع ایشان تغییر داده و یا اسقاط کرده اند ، دیگر چگونه کتابهای تاریخی معدودی که در زوایای کتابخانه ها با نسخه های خطی منحصر به فرد یا نگشت شماری وجود داشته می تواند مورد اعتماد باشد؟ و ثالثا بر فرض که چنین تاریخی وجود داشته
👇👇👇
هدایت شده از ،، احکام و مسائل شرعی ،،
👆👆👆
#بخش_دوم
شد به مجلسی که چند تن از قریش در آن بودند آمد و بدانها گفت : آیا دوش در میان شما مولودی بدنیا آمده ؟ گفتند : نه . گفت : سوگند به تورات که وی بدنیا آمده و آخرین پیمبران است و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است .
📝 این گفتگو گذشت و چون قریشیان متفرق شدند و بخانه های خود رفتند داستان گفتگوی با آن یهودی را با زنان و خاندان خودبازگو کردند و آنها گفتند : آری دیشب در خانه عبد الله بن عبدالمطلب پسری متولد شده .
📝 این خبر را به گوش یوسف یهودی رساندند ، وی پرسید : آیا این مولود پیش از آنکه من از شما پرسش کردم بدنیا آمده یا بعد از آن ؟ گفتند: پیش از آن ! گفت : آن مولود را به من نشان دهید.
📝 قریشیان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند: فرزند خود را بیاور تا این یهودی او را به بیند ، و چون مولود را آوردند و یوسف یهودی او را دیدار کرد جامه از شانه مولود کنار زد و چشمش به خال سیاه و درشتی که روی شانه وی بود بیفتاد دراینوقت قرشیان مشاهده کردند که حالت غش بر آن مرد یهودی عارض شد و بزمین افتاد قرشیان تعجب کرده و خندیدند.
📝 یهودی برخاست و گفت : آیا می خندید ؟ باید بدانید که این پیغمبر پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما می نهد...
قرشیان متفرق شده و گفتار یهودی را برای یکدیگر تعریف می کردند.
📝 و در حدیثی که شیخ کلینی شبیه به روایت بالا از مردی از اهل کتاب نقل کرده آن مرد کتابی به قرشیان که ولید بن مغیرة وعتبة بن ربیعه و دیگران در میانشان بود رو کرده و گفت:نبوت از خاندان بنی اسرائیل خارج شد و بخدا این مولود همان کسی است که آنها را پراکنده و نابود سازد !
📝 قریش که این سخن را شنیدند خوشحال شدند، مرد کتابی که دید آنها خوشنود شدند بدیشان گفت : خورسند شدید ! بخداسوگند این مولود چنان سطوت و تسلطی بر شما پیدا کند که زبانزد مردم شرق و غرب گردد. ابوسفیان از روی تمسخر گفت: او بمردم شهر خود تسلطمی یابد !
📝 و نظیر آنچه در روایات ما آمده برخی از این حوادث درروایات اهل سنت نیز ذکر شده اما در بسیاری از آنها این حوادث قبل از بعثت رسول خدا ذکر شده نه مقارن ولادت.
📝 مانند روایاتی که در سیره ابن هشام و تاریخ طبری و جاهای دیگر است و در صحیح بخاری نیز از ابن عباس روایت شده (2) و فخر رازی نیز در تفسیر آیه شریفه «فمن یستمع الآن یجد له شهابا رصدا» (3) در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها وتیرهای شهاب همین گفتار را داشته و اقوالی در اینباره نقل کرده (4) و از ابی بن کعب نیز حدیثی در این مورد نقل کرده اند که گفته است :
«لم یرم بنجم منذ رفع عیسی علیه السلام حتی بعث رسول الله-صلی الله علیه و آله-» (5) و در اشعار بعضی از شاعران عرب نیز قسمتی از این حوادث در مورد مبعث آمده مانند اشعار زیر که از شاعری بنام قیروانی نقل شده که می گوید:
" و صرح کسری تداعی من قواعده و انفاض منکسر الاوداج ذامیل و نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم یسل خرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمی الجن بالشعل "
#یک_سوال
اکنون جای یک سئوال هست که اگر کسی بگوید : آیا نظیر آنچه در این روایات آمده در کتابهای تاریخی و روایات غیراسلامی هم ذکری از آنها شده یا نه؟
که ما در پاسخ این سئوال می گوئیم : اولا اگر حدیث وروایتی از نظر سند و صدور از امام معصوم علیه السلام برای اثابت شد دیگر کدام روایت و تاریخی برای ما معتبرتر از آن حدیث و روایت می تواند باشد،و همه بحثها در همان قسمت اول و اعتبار سند و به اصطلاح «صغرای قضیه »است ، ولی پس ازاثبات دیگر استبعاد و زیر سئوال بردن حدیث،جز ضعف ایمان وتاریخ زدگی محمل دیگری نمی تواند داشته باشد،وگرنه کدام تاریخ و روایتی معتبرتر از آن تاریخ و روایتی است که از منبع وحی الهی سرچشمه گرفته باشد و کدام داستان و حدیثی محکمتر از داستان و حدیثی است که از زبان پیمبران و ائمه معصوم علیهم السلام صادر گردیده باشد !
مگر نه این است که سرچشمه پر فیض و زلال همه علوم آنهایند؟و معیار صحت و سقم همه دانشهای بشری گفتار آنهااست؟
و ثانیا می گوئیم: مگر تاریخ صحیح و دست نخورده ای از گذشتگان و زمانهای قدیم در دست داریم که ما بتوانیم این روایات را با آنها منطبق ساخته و یا تاییدی از آنها بگیریم؟
جائی که مقدس ترین کتابها مانند تورات و انجیل با آن همه نسخه های متعددی که معمولا از آنها در دست مردم آن زمانها بوده و جمله جمله و کلمه بکلمه آنها مورد احترام و متن دستورات دینی آنها بوده از دستبرد و تحریف و تصحیف و اسقاط در امان نبوده ، و طاغوتهای زمان و جیره خوارانشان احکام و فرامین آنها را به نفع ایشان تغییر داده و یا اسقاط کرده اند ، دیگر چگونه کتابهای تاریخی معدودی که در زوایای کتابخانه ها با نسخه های خطی منحصر به فرد یا نگشت شماری وجود داشته می تواند مورد اعتماد باشد؟ و ثالثا بر فرض که چنین تاریخی وجود داشته
👇👇👇