eitaa logo
،، احکام و مسائل شرعی ،،
3.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
برای پرسیدن سوالات شرعی به آیدی زیر مراجعه فرمایید . @Javanmardi_Ahkam
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ " لقب امین را خدا به پیغمبر نداد بلکه بت‌پرست‌ها دادند ؛ چون مشرکین شغلشان غارتگری بود و از ترس غارت دیگر مشرکان ، امانتشان را پیش پیغمبر می‌آوردند و سالم پس می‌گرفتند ".
﷽؛ 🌹 جهان در شب ولادت پیامبر رحمت (ص) 👈 در شب میلاد پیامبر تحولاتی در جهان به وقوع پیوست . در عالم بالا ، بهشت و نهر کوثر را زینت کردند و به مناسبت ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آنجا تغییراتی به وقوع پیوست . 🌹 بهشت در شب میلاد 👈 در شب ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سپس به بهشت گفته شد : " شاد باش و خود را زینت کن که پیامبر دوستداران تو به دنیا آمد . بهشت از این خبر مسرور شد و تا روز قیامت شاد خواهد ماند ". 🌹 مخلوقات در شب میلاد 👈 در شبی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شد . دنیا به قدری نورانی شده بود که شیاطین ترسیدند و در بین خود گفتند : در زمین اتفاقی عظیم افتاده است . همچنین در آن شب سنگ ها و خاک ها و درخت ها از شدت نور مسرور شدند و آنچه در آسمان و زمین بود برای پروردگار تسبیح گفت . در آن شب هیچ کوهی نماند مگر آنکه لااله الاالله می گفت و شاخ و برگ و میوه های درختان تا چهل روز از شادی میلاد پیامبر تقدیس پروردگار می گفتند . 🌹 ستارگان در شب میلاد 👈 در شب ولادت پیامبر (صلی اله علیه وآله و سلم) آسمان شهاب باران می شد لذا اهل مکه ترسیدند و گفتند گمان داریم این علامات ظاهر شدن ساعتی است که اهل کتاب از آن خبر می دادند . 👈 عده ای از اهل مکه وحشت زده نزد پیرمرد دانایی رفتند و گفتند : آیا این از علامات قیامت است ؟ 👈 او گفت : به ستارگانی نگاه کنید که راهنمای شما در دریا و خشکی هستند اگر آنها حرکت کرده اند بدانید که قیامت رسیده است و اگرحرکت نکردند بدانید که امری عظیم اتفاق می افتد . 👈 همچنین شخصی از بزرگان مکه گفت : ستارگانی را که علامت فصل های تابستان و زمستان هستند را بنگرید اگر آنها حرکت کردند بدانید که دنیا هلاک می گردد و اگر آن ستارگان ثابت بودند و ستاره های دیگر به حرکت درآمدند بدانید که امر عظیمی در شرف وقوع است . 👈 عده ای نزد کاهن رفتند و از او درباره حرکت ستارگان سوال کردند و او پاسخ داد : خبر جدیدی در بنی هاشم رخ داده است . 👈 و آنان به راستی صاحبان فضیلت از میان آنها کسی متولد می شود که ظالمان را از بین خواهد برد . 🌹 کعبه در شب ولادت 👈 اولین نشانه ای که از ولادت پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) در مکه ظاهر شد و بت های که در آن بودند با صورت بر زمین افتادند و صدایی فریاد و ولوله از آنها برخاست . سپس صیحه ای از آسمان شنیده شد که گفت : حق آمد و باطل از میان رفت و باطل نابود شدنی است . 👈 پس از آن هاتفی از کعبه ندا کرد : ای قریشیان ، بشیر و نذیر آمد که عزت ابدی و نفع کثیر همراه وی است و او محمد خاتم پیامبران است . 👈 عبدالمطلب می گوید من در شب ولادت نوه ام محمد ، لحظاتی در کعبه بودم که ناگهان دیدم بت ها از مکان خود سقوط کردند و با صورت بر زمین افتادند . آنگاه صدایی از دیوار کعبه شنیدم که می گفت : مصطفی متولد شد که کفار به دست او هلاک خواهند شد او کعبه را از عبادت بت ها تطهیر خواهد کرد و مردم را به سوی عبارت خدا دعوت می کند . 👈 در همان شب به امر غیبی بت ها از داخل خانه خدا بیرون آورده می شدند و در نزدیکی حجرالاسود با صورت بر زمین می افتادند . 🌹 پایگاه های کفر در شب میلاد 👈 گذشته از بت ها که در شب میلاد پیامبر سرنگون می شدند ، دو پایگاه بزرگ کفر نیز در آن شب نابود شد یکی آتشکده فارس بود که زرتشتیان هزار سال در حفظ آتش آن کوشیده بودند و هرگز خاموش نشده بود این معبد در آن شب ناگهان خاموش شد و همه موبدان و بزرگان مجوس را در حیرت فرو برد . 👈 دیگری دریاچه عظیم ساوه بود که مردم آن را می پرستیدند این دریاچه با آن همه آب در شب ولادت ناگهان خشک شد و پرستندگان آن را متحیر ساخت . ✍ برگرفته ازکتاب بحارالانوارجلد 15 🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی از قم المقدسه }💎🎆 @Javanmardi_langarudi
﷽؛ " تمام بیست و سه ساله پیامبر (صلےالله علیه و آله) بود که ارواح را از و ظاهر انسان را از و پاک کند ".
﷽؛ ✅ همسر بهشتی پیامبر (ص) کیست ؟ 📝 این زن ، ملکه دربار پادشاهی کفرپیشه است و در اوج برخورداری از مال و جمال دنیوی ، اما فطرتش چنان پاک است و حقیقت پذیر ، که چون ندای حق را می‌شنود سر تسلیم به آستان خورشید حقیقت فرود آورد و در پرتو ایمانی پولادین و استقامتی مثال‌زدنی، وارث خانه‌ای در بهشت عدن الهی (بنا بر گزارش قرآن) و مفتخر به همسری رسول خاتم (ص) در بهشت (بنا بر گزارش روایات) گردید . 📝 همسر فرعون ، بنا بر تصریح روایات متعدد، آسیه نام داشت . آسیه از ماده"اسی" است که در لغت به معنی حزن است ، و اگر لفظ آسیه درباره یک بنا و ساختمان به کار رود ، به معنی محکم بودن اساس و پایه آن می‌باشد . [1] اما در اصطلاح قرآنی نام زنی است که همسر فرعون و دختر مزاحم بوده ، [2]. برخی وی را عمه حضرت موسی نیز دانسته‌اند . [3]. 📝 قرآن در دو آیه، از این بانوی بزرگوار با عنوان "امْرَأَتَ فِرْعَوْن" یاد کرده است . [4] 📝 به نوشته طبری ، آسیه ابتدا همسر قابوس بن مصعب بن معاویه بود . هنگامی که موسی به پیامبری رسید ، قابوس (فرعون زمان کودکی) مُرد و برادرش ولید (فرعون غرق شده در نیل) به جای وی نشست و با آسیه ، همسر برادرش ازدواج کرد . ولی از شعراء/ 26 برمی‌آید که فرعونِ غرق شده در نیل ، همان فرعونِ زمانِ کودکی موسی است و گفته طبری تضعیف می‌شود . از سوی دیگر، نام‌های نامتناسب با فرهنگ و زبان قبطی، خود می‌تواند دلیلی بر نادرستی گزارش‌های مذکور باشد . [5]   ✅ آسیه از منظر قرآن 📝 چنانکه گذشت بنا بر گزارش قرآن ، آسیه همسر فرعون است . همسر شخصیتی منفی در تاریخ که به مرحله‌ای از سقوط در کفر رسید تا فریاد . (أنا ربکم الأعلی) [نازعات/24] ؛ منم خدای برتر شما سرداد ، ولی حضرت آسیه به خدای متعالی ایمان آورد و به مقام شامخ دست یافت ، خدا او را نجات بخشید و در بهشت اسکان داد و همسر فرعون بودن و زیرسلطه او زندگی کردن تأثیری در ایمان وی نداشت : (وضرب الله مثلاً للّذین آمنوا امْرَأَةَ فرعون إذ قالت ربّ ابنِ لی عندک بیتاً فی الجنة ونجّنی من فرعون وعمله ونجّنی من القوم الظّالمین) [تحریم/11]. [6] آسیه بنا بر روایت قرآن و اهل بیت (ع) دو بار، ناجی موسی (ع) در کودکی بوده است . وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لی وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِ ذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ همسر فرعون (هنگامی که دید آن‌ها قصد کشتن کودک را دارند) گفت : او را نکشید ، نورچشم من و شما است ، شاید برای ما مفید باشد یا او را پسر خود برگزینیم و آن‌ها نمی‌فهمیدند (که دشمن اصلی خود را در آغوش خویش می‌پرورانند) . (9 / قصص) 📝 به نظر می‌رسد که فرعون از چهره نوزاد و نشانه‌های دیگر از جمله گذاردن او در صندوق و رها کردنش در امواج نیل، دریافته بود که این نوزاد از بنی اسرائیل است، ناگهان کابوس قیام یک مرد بنی‌اسرائیلی و زوال ملک او به دست آن مرد بر روح او سایه افکندو خواهان اجرای قانون جنایتبارش درباره نوزادان بنی اسرائیل در این مورد شد . 📝 اطرافیان متملق و چاپلوس نیز فرعون را در این طرز همسر فرعون که نوزاد پسری نداشت و «آسیه» فکر تشویق کردند و گفتند: دلیل ندارد که قانون درباره این کودک اجرا نشود. اما قلب پاکش که از قماش درباریان فرعون نبود، کانون مهر این نوزاد شده بود، در مقابل همه آن‌ها ایستاد و از آنجا که در این گونه کشمکش‌های خانوادگی ، غالباً پیروزی با زنان است ، او در کار خود پیروز شد. و اگر داستان شفای دختر فرعون نیز به آن افزوده شود، دلیل پیروزی آسیه در این درگیری روشن‌تر خواهد شد. آسیه در فضای ظلم‌آلود و شکنجه‌گاه فرعون از خدا خواست که پروردگارا برای من نزد خویش در بهشت خانه‌ای بساز و.... خدای متعالی دعای آسیه را مستجاب کرد و او جایگاه خویش را در بهشت مشاهده کرد، روح از بدنش جدا شد و به شهادت رسید . [7] 📝 آسیه (سلام الله علیها) از خدا دو کرامت طلب کرد : کرامت معنوی که حضور در نزد خدای متعالی است و کرامت صوری که استقرار در بهشت است . [8] خواست این بانوی گرامی از خدا که عرضه داشت : (رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنة) و از خدا خانه‌ای را طلب کرد که عندالله و در بهشت باشد برای این بود که ورود به بهشت ، حضور در جوار حضرت رب‌العالمین است و در آموزه‌های دینی آمده است که «الجار ثم الدار»[9] در واقع ، توجه مضاعف خدای متعالی را طلب کرده است . و با تقدیم کلمه «عندک» بر کلمه «بیتاً» تقدّم رعایت همسایه بر رعایت خانه را یادآور شده است . [10]. 👇👇👇
👆👆👆 ✅ آسیه در آئینه روایات 📝 در روایات نیز از آسیه به نیکی یاد شده است . پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)، آسیه را در کنار مریم ، خدیجه و فاطمه (علیها السلام) یکی از چهار زن کامل و برتر عالم و نیز از بهترین زنان اهل بهشت شمرده است . پیامبر (صلی الله علیه وآله) به نقل ابوموسی ، آسیه را به همراه مریم و خدیجه و فاطمه (علیها السلام) از زنانی می‌شمرد که به نهایت مراتب کمال رسیدند . نقل شده که آسیه ، به همراه حوّا، مریم و مادر موسی برای کمک به وضع حمل فاطمه بنت اسد داخل کعبه شد و آسیه ، علی (علیه السلام) را پس از تولّد در پارچهای پیچید. و هنگام تولّد فاطمه (دختر پیامبر) آسیه به همراه سارهز ، مریم و خواهر موسی ، برای کمک به خدیجه نزد وی آمدند . آسیه ، همدم خدیجه در بهشت و از همسران بهشتی پیامبر دانسته شده است . نقل شده که هنگام وفات خدیجه ، پیامبر به وی گفت : هنگامی که بر هووهای خود، مریم ، کلثوم خواهر موسی و آسیه ، همسرفرعون واردشدی ، سلام مرا برسان . امام حسین (علیه السلام) هنگام دفن امیرمومنان ، آسیه را به همراه فاطمه و حوّا و مریم در حال ندبه بر ایشان مشاهده کرد . از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل شد که حوا در روز [قیامت، درحالیکه آسیه با او است ، در میان هفتاد هزار حوریه به استقبال فاطمه می‌آید . [11] 👈[1]. فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد؛ کتاب العین. 👈[2]. طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر جوامع الجامع. 👈[3]. کاشانی ملافتح الله، زبدة التفاسیر، قم، بنیاد معارف اسلامی، 1423 ق، چاپ اول، ج 7، ص 119. 👈[4]. قصص/9 و تحریم/11. 👈[5]. محمد خزائلی، اعلام قرآن، ج 1 👈[6]. جوادی آملی، توحید در قرآن ، ص 556 👈[7]. طباطبایی، المیزان، ج 19، ص 362 👈[8]. همان 👈[9]. مجلسی، بحارالانوار، ج 43 👈[10]. جوادی آملی، توحید در قرآن ، ص 555. 👈[11]. محمد بیستونی، تفسیر خانواده، ج 1 http://www.erfan.ir/farsi/79666.html ✍ پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت استاد حسین انصاریان
﷽؛ ✅ داستان اصحاب الفیل 📝 مفسران و مورخان این داستان را به صورت های مختلفی نقل کرده اند ، و در سال وقوع آن نیز گفتگو دارند ، اما اصل داستان آن چنان مشهور است که در ردیف اخبار متواتر قرار گرفته ، و ما آن را طبق روایات معروف که از "سیره ابن هشام" و "بلوغ الارب" و "بحارالانوار" و "مجمع البیان" خلاصه کرده ایم می‌آوریم : "ذو نواس" پادشاه یمن ، مسیحیان نجران را که در نزدیکی آن سرزمین می‌زیستند تحت شکنجه شدید قرار داد ، تا از آئین مسیحیت بازگردند ، (قرآن این ماجرا را به عنوان اصحاب الاخدود در سوره "بروج" آورده ، و ما آن را در تفسیر همان سوره مشروحاً بیان کردیم) . 📝 بعد از این جنایت بزرگ مردی بنام "دوس" از میان آنها جان سالم به در برد ، و خود را به "قیصر روم" که بر آئین مسیح بود رسانید ، و ماجرا را برای او شرح داد . 📝 از آنجا که فاصله میان "روم" و "یمن" زیاد بود "قیصر" نامه ای به "نجاشی" سلطان "حبشه" نوشت تا انتقام نصارای نجران را از "ذو نواس" بگیرد ، و نامه را با همان شخص برای "نجاشی" فرستاد. 📝 " نجاشی" سپاهی عظیم بالغ بر هفتاد هزار نفر به فرماندهی شخصی بنام "اریاط" روانه یمن کرد "ابرهه" نیز یکی از فرماندهان این سپاه بود . "ذونواس" شکست خورد ، و "اریاط" حکمران یمن شد ، بعد از مدتی ، ابرهه بر ضد او قیام کرد و او را از بین برد و بر جای او نشست . 📝 خبر این ماجرا به نجاشی رسید ، او تصمیم گرفت "ابرهه" را سرکوب کند ، ابرهه برای نجات خود موهای سر را تراشید ، و با مقداری از خاک یمن به نشانه تسلیم کامل نزد نجاشی فرستاد و اعلام وفاداری کرد . نجاشی چون چنین دید او را بخشید و در پست خود ابقا نمود . 📝 در این هنگام "ابرهه" برای اثبات خوش خدمتی کلیسای بسیار زیبا و مهمی بنا کرد که مانند آن در آن زمان در کره زمین وجود نداشت ، و به دنبال آن تصمیم گرفت مردم جزیره عربستان را به جای "کعبه" به سوی آن فرا خواند ، و تصمیم گرفت آنجا را کانون حج عرب سازد ، و مرکزیت مهم مکه را به آنجا منتقل کند . 📝 برای همین منظور مبلغان بسیاری به اطراف ، و در میان قبائل عرب و سرزمین حجاز فرستاد ، اعراب که سخت به "مکه" و "کعبه" علاقه داشتند و آن را از آثار بزرگ "ابراهیم خلیل" می‌دانستند احساس خطر کردند . 📝 طبق بعضی از روایات گروهی آمدند و مخفیانه "کلیسا" را آتش زدند ، و طبق نقل دیگری بعضی آن را مخفیانه آلوده و ملوث ساختند ، و به این ترتیب در برابر این دعوت بزرگ عکس العمل شدید نشان دادند و معبد "ابرهه" را بی اعتبار کردند . 📝 "ابرهه" سخت خشمگین شد ، و تصمیم گرفت خانه "کعبه" را به کلی ویران سازد ، تا هم انتقام گرفته باشد ، و هم عرب را متوجه معبد جدید کند ، با لشگر عظیمی که بعضی از سوارانش از "فیل" استفاده می‌کردند عازم مکه شد . هنگامی که نزدیک مکه رسید کسانی را فرستاد تا شتران و اموال اهل مکه را به غارت آورند ، و در این میان دویست شتر از "عبد المطلب" غارت شد . 📝 "ابرهه" کسی را به داخل مکه فرستاد و به او گفت بزرگ مکه را پیدا کند ، و به او بگوید : "ابرهه" پادشاه "یمن" می گوید : من برای جنگ نیامده ام ، تنها برای این آمده‌ام که این خانه کعبه را ویران کنم ، اگر شما دست به جنگ نبرید نیازی به ریختن خونتان ندارم ! 📝 فرستاده "ابرهه" وارد مکه شد و از رئیس و شریف "مکه" جستجو کرد ، همه "عبد المطلب" را به او نشان دادند ، ماجرا را نزد "عبد المطلب" بازگو کرد "عبد المطلب" نیز گفت : ما توانایی جنگ با شما را نداریم ، و اما خانه کعبه را خداوند خودش حفظ می‌کند . 📝 فرستاده ابرهه به عبد المطلب گفت ، باید با من نزد او بیایی ، هنگامی که عبد المطلب وارد بر ابرهه شد ، او سخت تحت تاثیر قامت بلند و قیافه جذاب و ابهت فوق العاده عبد المطلب قرار گرفت ، تا آنجا که "ابرهه" برای احترام او را از جا برخاست و روی زمین نشست ، و "عبد المطلب" را در کنار دست خود جای داد، زیرا نمی خواست او را روی تخت در کنار خود بنشاند ، سپس به مترجمش گفت از او بپرس حاجت تو چیست ؟ مترجم گفت : حاجتم این است که دویست شتر را از من به غارت برده اند دستور دهید اموالم را بازگردانند . 📝 ابرهه سخت از این تقاضا در عجب شد ، و به مترجمش گفت : به او بگو هنگامی که تو را دیدم عظمتی از تو در دلم جای گرفت ، اما این سخن را که گفتی در نظرم کوچک شدی تو در باره دویست شترت سخن می‌گویی ، اما در باره "کعبه"که دین تو و اجداد تو است و من برای ویرانیش آمده‌ام مطلقا سخنی نمی گویی ؟! "عبد المطلب" گفت : انا رب الإبل ، و ان للبیت ربا سیمنعه !: " من صاحب شترانم ، و این خانه صاحبی دارد که از آن دفاع می‌کند " (این سخن ، ابرهه را تکان داد و در فکر فرو رفت). 👇👇👇
👆👆👆 📝 "عبد المطلب" به مکه آمد ، و به مردم اطلاع داد که به کوه‌های اطراف پناهنده شوند ، و خودش با جمعی کنار خانه کعبه آمد تا دعا کند و یاری طلبد ، دست در حلقه در خانه کعبه کرد و اشعار معروفش را خواند : لا هم ان المرء یمنع رحله فامنع رحالک لا یغلبن صلیبهم و محالهم ابدا محالک ! جروا جمیع بلادهم و الفیل کی یسبوا عیالک لاهم ان المرء یمنع رحله فامنع عیالک و انصر علی آل الصلیب و عابدیه الیوم آلک " خداوندا ! هر کس از خانه خود دفاع می‌کند تو خانه ات را حفظ کن "! " هرگز مباد روزی که صلیب آنها و قدرتشان بر نیروهای تو غلبه کنند ". " آنها تمام نیروهای بلاد خویش و فیل را با خود آورده اند تا ساکنان حرم تو را اسیر کنند ". خداوندا ! هر کس از خانواده خویش دفاع می‌کند تو نیز از ساکنان حرم امنت دفاع کن". " و امروز ساکنان این حرم را بر آل صلیب و عبادت کنندگانش یاری فرما ". 📝 سپس عبد المطلب به یکی از دره‌های اطراف مکه آمد و در آنجا با جمعی از قریش پناه گرفت ، و به یکی از فرزندانش دستور داد بالای کوه ابو قبیس بروند ببیند چه خبر می‌شود . 📝 فرزندش به سرعت نزد پدر آمد و گفت : پدر ! ابری سیاه از ناحیه دریا (دریای احمر) به چشم می‌خورد که به سوی سرزمین ما می‌آید ، عبد المطلب خرسند شد صدا زد : یا معشر قریش ! ادخلوا منازلکم فقد آتاکم اللّٰه بالنصر من عنده : " ای جمعیت قریش ! به منزلهای خود بازگردید که نصرت الهی به سراغ شما آمد" این از یک سو . از سوی دیگر ابرهه سوار بر فیل معروفش که "محمود" نام داشت با لشگر انبوهش برای درهم کوبیدن کعبه از کوه‌های اطراف سرازیر مکه شد ، ولی هر چه بر فیل خود فشار می‌آورد پیش نمی رفت ، اما هنگامی که سر او را به سوی یمن بازمی گرداندند به سرعت حرکت می‌کرد ، ابرهه از این ماجرا سخت متعجب شد . و در حیرت فرو رفت . 📝 در این هنگام پرندگانی از سوی دریا فرا رسیدند ، همانند پرستوها و هر یک از آنها سه عدد سنگریزه با خود همراه داشت ، یکی به منقار و دو تا در پنجه ها، تقریبا به اندازه نخود ، این سنگریزه‌ها را بر سر لشگریان ابرهه فرو ریختند ، و به هر کدام از آنها اصابت می‌کرد هلاک می‌شد ، و بعضی گفته اند : سنگریزه‌ها به هر جای بدن آنها می‌افتاد سوراخ می‌کرد و از طرف مقابل خارج می‌شد . 📝 در این هنگام وحشت عجیبی بر تمام لشگر ابرهه سایه افکند ، آنها که زنده مانده بودند پا به فرار گذاشتند ، و راه یمن را سؤال می‌کردند که بازگردند ، ولی پیوسته در وسط جاده مانند برگ خزان به زمین می‌ریختند . 📝 خود "ابرهه" نیز مورد اصابت سنگی واقع شد و مجروح گشت ، و او را به صنعاء (پایتخت یمن) بازگرداندند و در آنجا چشم از دنیا پوشید . 📝 بعضی گفته اند اولین بار که بیماری حصبه و آبله در سرزمین عرب دیده شد آن سال بود . 📝 تعداد فیلهایی را که ابرهه با خود آورده بود بعضی همان فیل"محمود" و بعضی هشت فیل و بعضی ده، و بعضی دوازده نوشته اند . 📝 و در همین سال مطابق مشهور پیغمبر اکرم (ص) تولد یافت ، و جهان به نور وجودش روشن شد ، و لذا جمعی معتقدند که میان این دو رابطه ای وجود داشته . 📝 به هر حال اهمیت این حادثه بزرگ بقدری بود که آن سال را "عام الفیل" (سال فیل) نامیدند و مبدأ تاریخ عرب شناخته شد " .
﷽؛ 🌧 قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ : " بگو به ازای آن (رسالت) پاداشی از شما خواستار نیستم مگر دوستی درباره خویشاوندان "
﷽؛ ‏(عج الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند : " إنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً رَحمَةً لِلعالَمينَ و تَمَّمَ بِهِ نِعمَتَهُ " " خداوند محمّد را برانگيخت تا رحمتي براي جهانيان باشد و نعمت خود را تمام كند ".
﷽؛ (علیه آلاف التحیة و الثناء) : " خداوند ، محمد (صلےالله علیه و آله) را نشانه قیامت ، و مژده دهنده بهشت ، و ترساننده از کیفر جهنم قرار داد ". " او با شکمے گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد ، و کاخ هاے مجلّل نساخت ، تا جهان را ترک گفت ، و دعوت پروردگارش را پذیرفت ".
﷽؛ 📝 پرسش : اگر پزشک نسخه‌ای برای بیمار بنویسد یا دستوری به او بدهد و بیمار به آن عمل کند ، و در اثر آن کارها، آسیبی به بیمار برسد ، آیا پزشک ضامن است ؟ 📖 پاسخ : اگر بر طبق قواعد شناخته شدۀ پزشکی رفتار کرده و این کار با اجازۀ بیمار یا ولیّ او انجام‌ شده باشد ، ضامن نیست مگر آن‌که شرط ضمان شده باشد . ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi