#حضرت_علی_اصغر ( علیه السلام ) #استاد_حیدرزاده #قسمت_اول من آبم و حیات همه خلق عالمم آرام جان و روشنی چشم آدمم جاری به باغ خُلد ز اَنهار کوثرم مَهریه ی مقدسِ زهرای اطهرم بارانِ جاری‌ام ز دل کوهسارها سرسبز می‌شوند ز من لاله‌زارها « وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَیٍّ » ( آیه 30 سوره انبیاء ) من داشتم وجود و وجودِ جهان نبود از نخل و دشت و باغ و شقایق نشان نبود من بودم و ز عالم هستی رقم نبود کرب‌وبلا و کعبه و رُکن و حرم نبود پیوسته بر حیات خلایق دویده‌ام با اشک بر عُذار نکویان چکیده‌ام دیدار من دلِ همه را شاد می‌کند هر کس که تشنه گشت ، ز من یاد می‌کند تا هست نام قتلگه و نام علقمه شرمنده‌ام ز العطش آل فاطمه با آنکه سر به پایِ گل یاس می‌کشم خجلت زرویِ حضرت عباس می‌کِشم آبم که شست‌ و شو شده‌ام با دَمِ حسین خون است سالهاجگرم از غم حسین سوزم به یاد تشنگی و آتش تبش خلق‌اند تشنه ی من و من تشنه ی لبش شاعر : #استاد_سازگار #شب_هفتم_محرم_1395 https://eitaa.com/javdafshani

#حضرت_علی_اصغر ( علیه السلام ) #استاد_حیدرزاده #قسمت_دوم #روضه_عطش ... این چند دقیقه فوق العاده مهم است و در بسیاری از روضه ها میتوانیم از آن استفاده کنیم ، جناب حیدرزاده هم در سالهای مختلف ، به شکل های متفاوت آنرا اجرا کردند که یک نمونه آنرا با هم گوش میکنیم ... #شب_هفتم_محرم_1395 https://eitaa.com/javdafshani

#حضرت_علی_اصغر ( علیه السلام ) #استاد_حیدرزاده #قسمت_سوم #ادامه_روضه_عطش ... به سینه مزن چنگ که تاثیرندارد زیرا ز عطش مادر تو شیر ندارد #مادر در خوا بِ تو دیدم که به خون میتپی اما گفتم به خودم خوابِ تو تعبیر ندارد رفتی تو به همراه پدر آب بنوشی #مادر یک جرعه ی آب این همه تاخیر ندارد با او ز چه رو جنگ و عداوت بنمائید این کودک شش ماهه که شمشیر ندارد شاعر: #محسن_قاسمی #شعر_دوم لالا لالا ، سرت به مو بنده این تیر چه جوری رگاتو کَنده دلِ منو میسوزونه بیشتر وقتی به من حرمله میخنده به مادر تو ، از حنجرِ تو اگه بگم شاید دَووم نیاره به زیر آفتاب ، با دلِ بی تاب می مونه برای تو می باره غم میشماره ، غم میشماره .. مسیر خیمه ها را گم کردم دور خودم با گریه میگردم چقدر به فکر دلِ من هستی میخندی که تا کم بشه دردم خندیدی اما از قلب بابا خبر نداری که پُر از آتیشه هر چی می بارم باز بی قرارم یه لحظه هم دلم آروم نمیشه بی تو چی میشه بی تو چی میشه ؟ کُند دل اهل حرم را کباب چو روضه تو را بخواند رباب دوید او را گرفت با آه و زاری که ای اصغر مگر مادر نداری ... ؟ #شب_هفتم_محرم_1395 https://eitaa.com/javdafshani