25 شوّال
#شهادت_امام_جعفر_صادق
(علیه السلام )
#نام : جعفر
( به معنى نهر جارى پُرفایده )
#كنیه : ابو عبداللّه ـ لقب : صادق
#پدر: حضرت محمد بن على
(علیه السلام)
#مادر: معروف به ام فَروه ،
دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر
#تاریخ_ولادت :
یكشنبه 17 ربیع الاول ، سال 83 هجرى
#مكان_ولادت : مدینه
#مدت_عمر_مبارک : 65 سال
#مدت_امامت : 34 سال
#تعداد_فرزندان :
هفت پسر و سه دخترند :
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، اسماعیل، عبدالله، محمّد دیباج، اسحاق، علی عریضی (علی بن جعفر مدفون در قم)، عبّاس، ام فروه، اسماء، فاطمه.
#زمان_شهادت:
یكشنبه 25 شوال ، سال 148 هجرى
در شهادت حضرت، نیمه ی رجب (2) و نیمه ی شوّال (3) و 25 رجب (4) را هم گفته اند.
امااکثر قریب به اتّفاق شهادت آن حضرت را در ماه شوّال می دانند.
#علت_شهادت : مسمومیت
#قاتل : منصور دوانیقى ملعون (خلیفه عباسى(
شهادت آن حضرت به سبب انگور زهر آلودی بود که منصور به آن حضرت خورانید.
دوران امامت آن حضرت همزمان با هفت نفر از زمامداران غاصب بود که عبارتند از :
هشام بن عبدالملک، ولید بن یزید بن عبدالملک، یزید بن ولید، ابراهیم بن ولید و مروان حمار از بنی امیّه و سفاح و منصور دوانیقی از بنی عبّاس.
#مدفن_مطهر:
قبر شریفش در قبرستان بقیع (واقع در مدینه منوره) در كنار قبر پدر و جدّ و عمویش امام حسن مجتبى (علیه السلام) مى باشد.
https://eitaa.com/javdafshani
1. با گریه خونده مادر 93.mp3
11.7M
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رَضیعَ الحُسَین
#حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
با گریه خونده مادر
لالا لالا گلِ من
شرمنده ام علی جان
آبی نمونده مادر
لالا لالا گلِ من
با گریه خونده مادر
گریه نکن علی جون
آبی نمونده مادر
روی دستم نزن ،
هِی بال و پر
طفلِ شش ماهه ام
مُردم مادر
#مادر
بزار رباب با گریه
حنجره تو ببوسه
یاد عمه میره مادر
خنده ی آخرت رو
گریه نکن علی جون
صدات داره میگیره
یه قطره آب بیارید
بچم داره می میره
ما که در خیمه ها سقا داریم
ما که در مشکِ او دریا داریم
پس چه غم از عطش ها داریم
#شعر_دوم
گهواره را زینت کنم که شاید
اصغر دوباره در حرم بیاید
بالا بگیرم پرده ی حرم را
از دور بینم روی اصغرم را
#مردم
هنگامه لالایی شده
اصغر تماشایی شده
#شعر_سوم
اینقده گریه نکن ،
هیچکی جوابت نمی ده ...
غیر تیرِ حرمله
هیچ کسی آبت نمیده
مادرت شیر نداره
تو که اینو خوب میدونی
پس چرا زبونتو
دور لبت می گردونی ؟
#شب_هفتم_محرم_1393
هیئت ثارالله ، قم
https://eitaa.com/javdafshani
4. قسمت سوم.mp3
9.68M
#حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_سوم
#ادامه_روضه_عطش ...
به سینه مزن چنگ
که تاثیرندارد
زیرا ز عطش
مادر تو شیر ندارد
#مادر
در خوا بِ تو دیدم
که به خون میتپی اما
گفتم به خودم
خوابِ تو تعبیر ندارد
رفتی تو به همراه پدر
آب بنوشی
#مادر
یک جرعه ی آب
این همه تاخیر ندارد
با او ز چه رو
جنگ و عداوت بنمائید
این کودک شش ماهه
که شمشیر ندارد
شاعر: #محسن_قاسمی
#شعر_دوم
لالا لالا ،
سرت به مو بنده
این تیر چه جوری
رگاتو کَنده
دلِ منو میسوزونه بیشتر
وقتی به من حرمله میخنده
به مادر تو ، از حنجرِ تو
اگه بگم شاید دَووم نیاره
به زیر آفتاب ،
با دلِ بی تاب
می مونه برای تو می باره
غم میشماره ، غم میشماره ..
مسیر خیمه ها را گم کردم
دور خودم با گریه میگردم
چقدر به فکر دلِ من هستی
میخندی که تا کم بشه دردم
خندیدی اما
از قلب بابا
خبر نداری که پُر از آتیشه
هر چی می بارم
باز بی قرارم
یه لحظه هم دلم
آروم نمیشه
بی تو چی میشه
بی تو چی میشه ؟
کُند دل اهل حرم را کباب
چو روضه تو را بخواند رباب
دوید او را گرفت
با آه و زاری
که ای اصغر مگر
مادر نداری ... ؟
#شب_هفتم_محرم_1395
https://eitaa.com/javdafshani
3. مقدمه روضه.mp3
3.22M
قسمت سوم
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مگه میشه روضه مادر باشه و پسر نیاد؟ مگه میشه امام زمان (عج) نیاد و آقا امیرالمومنین (ع) نیاد ؟ صاحب عزا امیرالمومنینِ ، معمولا صاحب عزا دمِ در می ایسته و خوش آمد میگه .. مادر مادر مادر ..
میخاستم از امام زمان (عج) بیشتر برات بگم ، اما دلت آماده است ، آدم نسبت به مادرش یه جورِ دیگه است ، با مادرش یه طور دیگه است ، ارتباط با #مادر غیر از دیگرانِ ، آدم با مادرش خودمونیه ، حرف دل با مادر میزنه .. اِاا ی ی ی ..
مگر ز اهل مدینه
چه دیدی ای مادر ؟
که دل زِ عمرِ عزیزت
بریدی مادر ... ؟
صفای ما ،
به وجود تو بستگي دارد
چرا زِ زندگيات
نااميدي اي مادر... ؟
شاعر : #حاج_سید_رضا_موید
باریکلا ، با این همه شور، با این همه حالِ خوشت اومدی .. مدینه یاد بگیر ! شیعیان تو هر کجای دنیا هم که باشند میان ، دوستداران مادر میان ، اما مادرتون تو مدینه آنقدر غریب بود ! نیمه شب کسی نبود بدنش رو برداره ! ...
خودش گفت غریبانه باشه ، حسن و حسین درب خانه ی سلمان ، مقداد ، اباذر .. سلمان بیا ، مقداد بیا ، اباذر بیا ، بابام علی غریبه ! غریبه ! غریبه !
شب آمد و مراسمِ تشیع فاطمه است
برگو رود حسین به سلمان خبر دهد
هر کسی تو شهر غربت از دنیا بره ، بدنش رو میبرند تو شهر خودش ، میگن ازش تجلیل بشه ، اما بمیرم ، مادر تو شهرِ خودش هم #غریب بود ، غریب بود .. سیدا مادرِ شما تو محله خودش غریب بود !
#اتریش_مرکز_اسلامی_وین
1393
@javdafshani
4. روضه عاطفی.mp3
3.95M
قسمت چهارم
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#روضه_عاطفی
نیمه ی شب زینبِ چهار ساله ، دید سلمان اومد ، مقداد اومد ، اباذر اومد ... خدا اینا این موقع شب ، خونه ی ما چه کار دارند ؟
دید آمدند دورِ تابوتِ #مادر رو گرفتند ! الهی دختر بی مادر صدای منو نشنوه ! نمیدونم دیدید تا به حال ، دختری که داغ مادر می بینه ، چند جا صدای ناله اش بلند میشه :
یه جا وقتی دارند تابوتِ #مادر رو از درِ خونه بیرون می برند ، این دختر داد میزنه ! میگه مادرم رو نبرید ، نبرید !
خدا مادرم را کجا می برند ؟
گمانم برای شفا می برند !
مرو مادر من ، مرو مادر من
مرو مادرم ..
من از شما سئوال میکنم ، آیا اون نیمه ی شب ، زینب میتونست داد بزنه یا نه ؟ من تصور میکنم سرش رو روی دیوار گذاشته بود ، میگفت مادر نرو !
شمع خموشِ مارا
از خانه بردند !
تابوتِ مادرم را
شبانه بردند ..
مدینه در نوایِ
اَمَن بُجیب است ؟
مادر به خانه برگرد ،
بابا غریب است ...
.. گریه خوبه با ناله همراه باشه ، این سوزِ جگرتو سرِ زبونت بیار و ناله بزن !
یه جایِ دیگر هم دختر مادر مرده صدایِ ناله اش بلند میشه : میدونید کجا ؟ موقعی که میخان بدنِ #مادر رو تویِ قبر بزارن !
اصلا اگر مادر دختر خردسال داشته باشه دخترش رو نمیارن ، تا دفنِ مادرش رو ببینه ! دخترش رو بغل میکنند می برند میگن نبینه ! دارند مادرش رو دفن میکنند !
اما بمیرم برا اون بچه هایی که اون شب میدیدند بابا داره بدنِ مادر رو دفن میکنه !
#اتریش_مرکز_اسلامی_وین
1393
@javdafshani
#متن_روضه :
دختر با مِهر مادر شادابه ، دختر با مِهر #مادر زنده است ، دختری که بینِ خانوم هاست و مادر نداره پژمرده است ! یازهرا یازهرا ، بمیرم برا زینبِ 5 ساله ات ، بمیرم برا اون آقایی که اون شب #غریبانه بدنِ زهراش رو دفن کرد! اون قدر غریب بود ، اونقدر تنها بود ، بدن رو دستشه ، کسی نیست کمکش کنه !
یه مرتبه دید دو دست شبیه دست های پیغمبر(ص) از قبر بیرون آمد ، علی که همه جا یارِ پیغمبر بوده ، علی که تو جنگ اُحد مثل پروانه دورِ پیغمبر میگشت ، از هرطرف دشمن میآمد میدید علی ظاهره ، علی که تو لیلتُ المَبیت ، تو بستر مرگ ، جای پیغمبر خوابید ، حالا شبِ تنهائیشه !
پیغمبر (ص) علی را تنها نمیگذاره ، یه نگاه کرد دید دو تا دست از قبر بیرون آمد ، میگه ... علی گُلم رو بده ، علی امانتم رو بده ، یه نگاه به دستا کرد دید این دستا آشناست ! این دستا همون دستاییِ که شب عروسی ، دستِ زهرا رو تو دستش گذاشت ، دو سه جمله اون شب فرمود :
هَذِهِ وَدِيعَةُ اللَّهِ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِهِ
علی این امانت خداست به تو میسپارم ، این امانت رسول خداست به تو میسپارم ، معمولا کسی که امانت داره ، دلش میخاد وقتی #امانت رو تحویل بده ، امانت رو سالم تحویل بده ... !
بمیرم برات علی علی علی .. یه روایتی دیدم توی بحار ، روایت این بود : شب عروسی همه که از خونه رفتند بیرون ، پیغمبر ، فاطمه رو با امیرالمومنین روبرو کرد ، برای اولین بار روبند صورتِ حضرت زهرا رو کنار زد ، فرمود یا علی صورت همسرت رو ببین ، برای اولین بار امیرالمومنین نگاه بصورت زهرای اطهر کرد و یه لبخندی زد ...
میگم شاید پیغمبر از این کارش یه منظوری داشت ، میخاست بگه یا علی ببین صورت فاطمه ام سالمه ! یا علی ببین جای سیلی نداره !
سیلی گرفت قدرت بینایی مرا
دیوار میکند کمکم راه میروم
یا رسول الله ، فکر نکنی علی امانت داره خوبی نبوده ! یا رسول الله وقتی فاطمه رو میزدند ، دستای علی رو بسته بودند ! یازهرا یازهرا ..
آماده ایم بریم کربلا ؟ بگم یا علی اگه شبانه هم که بود ، بدنِ فاطمه ات را دفن کردی ، نگذاشتی بدن زهرا روی زمین بماند ، اما بمیرم برای اون بدنی که کربلا ، سه روز روی زمین ماند .. ای کاش فقط سه روز روی زمین می ماند .. سر نداشت ؟
ای کاش دیگه
زیرسُمِ اسب ها نمی رفت !
هر کجا نشستی ناله بزن :
یا حسیییین ...
1393
#اتریش_مرکز_اسلامی_وین
@javdafshani
6. ادامه روضه.mp3
2.91M
قسمت ششم :
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اون شبی که امیرالمومنین بدن رو غسل میداد ، وقتی صدا زد
هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ
بچه ها بیائید یک بار دیگه با مادر وداع کنید ، آخه یه نگاه کرد دید بچه ها مثل ابر بهار دارند گریه میکنند ، با این گریه و نگاهشون با بابا حرف میزنند ، شاید با این نگاهشون دارند به بابا میگن ، بابا بابا ، حالا که میخای بندهای کفنش رو ببندی ، بزار یه بار دیگه ببینیمش ، صدا زد بچه ها بیائید ، تا صدا زد ، بچه ها دویدند ..
من میگم شاید از طرف #مادر هم بوده ، چرا ؟ دلیلم اینجاست ، وقتی میخاست بندهای کفن رو ببنده ، شاید یه نگاه کرد دید مادر هم دلش میخاد بچه هاش دمِ آخر بیایند ، چرا ؟ چون وقتی بچه ها دویدند ، دست های #مادر هم از کفن بیرون آمد ... یه دست به گردن حسن انداخت ، یه دست به گردن حسین انداخت ، ااای ی ی .. مادر مادر مادر .. وای مادر مادر مادر...
با رفتنت ای مادر
از خانه صفا رفته
( راحت باش ، با مادر ناله بزن و حرف بزن ، جلو اشکتو نگیر ، جلو ناله ات را نگیر .. )
با رفتنت ای مادر
از خانه صفا رفته
زینب به حسین گوید ،
مادر به کجا رفته ؟
اونقدر این صحنه سخت بود ، امیرالمومنین ، فضه ، اسما .. همه دارند گریه میکنند ، تو هم داری با امیرالمومنین اشک می ریزی ، یه مرتبه منادی ندا داد یا علی ، اِرفَع هُما ، یا علی بچه ها رو از روی سینه مادر بردار ، علی علی علی ..
علی ملائکه آسمانها به گریه درآمدند ..
1394
#اتریش_مرکز_اسلامی_وین
https://eitaa.com/javdafshani
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
روضه ای که تقدیم شما خوبان میگردد ، یک روضه کاملا عاطفی با محوریت #مادر است .
جناب #استاد_حیدرزاده ، با مهارت و هنرمندی تمام ، به ما یاد میدهند که شاخصه های یک #روضه_عاطفی چیست ؟ و چگونه باید آنرا اجرا کنیم ، تا هم #روضه_فاش نخوانده باشیم و هم بر معرفت مستمعِ خود بیفزاییم .
برای این کار، از ابتدا تا انتهای مجلس ، ذهن مخاطب را متوجه کلمه #مادر میکنند ، مستمع باید عادت کند حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به عنوان #مادر بشناسد ، و #مادر خطاب کند ، لطفا به این جملات دقت بفرمائید :
مجلس #مادرو ، حضورِ فرزندو توجه آقا ..
خدارو شکر کنیم به ما توفیق داد که تو مجلس #مادر حضور پیدا کنیم .
بریم با #مادر حرف بزنیم ، با #مادر از غربت و تنهایی بگیم ، #مادر حرف شما رو میشنوه ، از همه مهربانتر #مادره ، #مادره ...
اومدید امشب به #مادر سلام بدهید
هر موقع گرفتار میشیم میگیم #مادر جان ...
حتی در اوج روضه ، وقتی صحبت از در و دیوار می شود ، خیلی سریع در کنارش یک جمله عاطفی می آورند :
اما از روزی که #مادر بینِ درو دیوار بوده ، دیگه نتونسته زینبشو بغل بگیره ...
، بچه ها به نوازش #مادر نیاز دارند ، هنوز دختر دلش میخاد #مادر بغلش بگیره ، دختر دلش میخاد #مادر موهاشو شانه بزنه ، دختر دلش میخاد #مادر لباساشو عوض کنه ...
این دل که بشکنه ، اشک هم جاری میشه ، بگو#مادر ممنونم به من نگاه کردی ..
یا علی برا من گریه کن ، برا بچه های #بی_مادرم گریه کن ..
حتی حدیث أَنَا قَتِيلُ اَلْعَبْرَةِ که امام فرمودند من کشته اشکم ، یک حدیث عاطفی است !
من از همه شما مداحان گرامی خواهش میکنم ، این روضه را با این #نگاه_عاطفی و مادرانه گوش بفرمائید . با تشکر
#لینک_کانال_تلگرم :
https://t.me/javdafshani
2. مناچات با امام زمان ع.mp3
4.53M
قسمت دوم :
#مناجات_امام_زمان
( عجل الله تعالی فرجه الشریف )
#استاد_حیدرزاده
بگذار شبی محرمِ اسرارِ تو باشم
صاحب مجالسِ فاطمیه ، خودِ امام زمان ارواحنا فداست ، مجلس #مادرو ، حضورِ فرزندو توجه آقا بقیتُ الله الاعظم ارواحنا فدا ،
بگذار شبی محرمِ اسرارِ تو باشم
درخلوتِ دل ، راز نگهدارِ تو باشم
ای یوسفِ بازارِ محبت ، منِ مسکین
آن مایه ندارم ،که خریدار تو باشم
(من کجا و یوسف فاطمه کجا ؟)
دردیست مرا از تو و بهبود نجویم
بهبود من اینست که بیمار تو باشم
آقا ، اگه یه روزی منو از درِ خونت برونی ، کجا برم ؟ کی منو راهم میده ؟ با اینکه از پرونده من خبر داری ، گناها و بدی های منو میدونی آقا ، اما با همه بدی هام ، بازم راهم دادی تو مجلس مادرت فاطمه ، ممنونم آقا ...
مجلس حضرت زهرا اومدن یه توفیقیه ، فکر نکنی همینطوری اومدی ، تا دعوت خودشون نباشه کسی توفیق پیدا نمیکنه ، خدارو شکر کنیم به ما توفیق داد که تو مجلس #مادر حضور پیدا کنیم
آقا جانم :
دردیست مرا از تو و بهبود نجویم
بهبود من اینست که بیمار تو باشم
یاصاحب الزمان ...
آقا جانم :
گرخلوتِ وصلِ تو برازنده یِ من نیست
(اگه لایق نیستم شمارو ببینم )
گرخلوتِ وصلِ تو برازنده یِ من نیست
بگذارکه در سایه ی دیوارِ تو باشم (2)
1394
#اتریش_مرکز_اسلامی_وین
https://eitaa.com/javdafshani
3. مدح حضرت زهرا س.mp3
3.65M
قسمت سوم
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
بعضی از رفقا از راه های دور اومدند ، از خیلی مسیر طولانی خودشون رو رسوندند ، گفتند شبِ اولِ ، روضه یِ حضرتِ زهراست بریم ، بریم با #مادر حرف بزنیم ، با #مادر از غربت و تنهایی بگیم ، #مادر حرف شما رو میشنوه ، از همه مهربانتر #مادره ، #مادره ...
ای دختری که پیش تو بابا کند سلام
تو کوثر استی و به تو طوبی کند سلام
زهرایی و به خانه ی تو همچو آفتاب
هر صبح و شام ، سید بطحا کند سلام
بببین چیه مقام بی بی ؟ پیغمبر خدا ، وقتی آیه ی تطهیر نازل شد ، تا 9 ماه نوشتند ، حضرت هر موقع می اومدند از خانه بروند مسجد ، به درِ خانه زهرای اطهر که میرسید ، می ایستاد ، رو به درِ خانه فاطمه ، میفرمود السلام علیکم یا اهلَ البیت ، وقت نماز است سلام میدادند :
السلام علیکم یا اهلَ البیت ،آیه تطهیر رو میخوندند : إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطهيرًا ( سوره احزاب آیه 33 )
یعنی چی ؟ یعنی مردم : این خونه و اهل این خونه احترام داره ! یا رسول الله ، هنوز آب غسلت خشک نشده بود ، درِ این خونه رو آتش زدند ! بی بی جانم ، فاطمه ...
زهرایی و به خانه ی تو همچو آفتاب
هر صبح و شام سید بطحا کند سلام
بی بی جانم :
بر فضه ی تو مائده میآید از بهشت
بر مادرِ تو، حیِ تعالی کند سلام
فاطمه جان :
درگاهِ توست قبله ی دلها و با ادب
هر زنده دل به قبله ی دلها کند سلام
شاعر : #حاج_سید_رضا_موید
1394
#اتریش_مرکز_اسلامی_وین
https://eitaa.com/javdafshani
4. سلام به مادر.mp3
4.43M
قسمت چهارم
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
فدای شما زنده دلا بشم ، زن و مردتون عاشقید ، اومدید امشب به #مادر سلام بدهید ، بگیم #مادر جان ، هر کجای عالم باشیم ، دلمون پیش توست ، هر کجای عالم باشیم ، دلمون فاطمیِ ، هر موقع گرفتار میشیم میگیم #مادر جان ، میگیم یا فاطمه ، دستِ مارو گرفتی #مادر ، #مادر ...
پیغمبرخدا فرمود : فاطمه جان هر کسی به تو #سلام_بده ، خدا گناهانشو می بخشه ، فردای قیامت اونو در بهشت به من ملحق میکنه ، قربون شما سلام دهندگان به بی بی :
السلام علیکِ یا فاطمهُ الزهرا ، سیدهِ نساءِ العالمین ، السلامُ علیکِ ایتها الصدیقهُ الشهیده ، السلام علیکِ یا اُمَ للحسنِ و الحسین ، السلام علیکِ یا زوجتِ ولیِ الله ، بی بی جانم :
فرمود مصطفی که جزایش بوَد بهشت
هر کس که تا سه روز به زهرا کند سلام
بی بی جان :
ای قبرِ بی نشانِ تو،
بر غربتت گواه
مهدی کنار قبر تو،
تنها کند سلام
شاعر : #حاج_سید_رضا_موید
چه جوری سلام بدهیم امشب به #مادر ، میخواهیم یک سلام از اعماقِ وجودمون به #مادر بدهیم ، با اشکِ چشممون سلام به #مادر بدهیم ، بگیم #مادر جان :
سلام ما به صبرتو ، به جود تو
سلام ما به صورت كبود تو ..
سلام ما به چهره ى خجسته ات
سلام ما به پهلوىِ شكسته ات
یه سلامِ دیگه بِدم ، اول از آقا عذرخواهی کنم ، بگم یا بقیهَ الله ،
سلام ما به صحنه ى مدينه ات
بی بی جان !
سلام ما به خونِ زخمِ سينه ات
اِاای ی ی ای ..
سلام ما به خونِ زخمِ سينه ات
شاعر: #مرتضي_وافي
(سینه ای کز معرفت
گنجینه یِ اسرار بود
کِی سزاوار فشارِ
آن در و دیوار بود
شاعر: آیت الله غروی اصفهانی)
1394
5. روضه اصلی.mp3
2.75M
قسمت پنجم
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
الهی از ناحیه ی سینه صدمه نبینی ، کسی که قفسه ی سینه اش میشکنه ، دیگه نفس کشیدن هم براش سخته ، روزا دیگه نفس کشیدن هم برا بی بی سخت بود ، یه نیگاه میکرد امیرالمومنین ، می دید دیگه فاطمش با سختی نفس میکشه ، فاطمه جان ...
آخه یه موقعی همسر و خانوم خانه ، سنی ازش گذشته ، بچه هاش بزرگ شدند ، اما یه موقع هست ، #مادر 18 سالشه ، یه موقع هست دختر بزرگش 5 سالشه ، پسر بزرگش 9 سالشه ، بچه ها به نوازش #مادر نیاز دارند ، هنوز دختر دلش میخاد #مادر بغلش بگیره ، دختر دلش میخاد #مادر موهاشو شانه بزنه ، دختر دلش میخاد #مادر لباساشو عوض کنه ...
اما از روزی که #مادر بینِ درو دیوار بوده ، دیگه نتونسته زینبشو بغل بگیره ، فاطمه جانم :
با این نفس کشیدنت
داری کبابم میکنی
فاطمه جان مرو مرو،
خونه خرابم میکنی
یا زهرا ... تو همین اشکا اگر حاجتی داری ، متوسل شدی ، وقتی اشک اومد ، بدون بی بی بهت نگاه کرده ، این دل که بشکنه ، اشک هم جاری میشه ، بگو#مادر ممنونم به من نگاه کردی ، #مادر دستمو گرفتی ، دستمو رها مکن ، مهربانتر از #مادر ، خدایِ #مادره ، اگر هزار هم فرزند بی وفا باشه ، اما #مادر راضی نمیشه یه خاری به پای فرزندش بره ...
الحمدلله ، قربون این #مادر برم ، میخای محبتشو ببینی ؟ بیا بریم مدینه مدینه ...
1394
#اتریش_مرکز_اسلامی_وین
https://eitaa.com/javdafshani
2. منزل استاد 18.11.98.mp3
1.54M
قسمت دوم :
زبان حال
#حضرت_ام_البنین
( سلام الله علیها )
#روضه_حضرت_اباالفضل
( علیه السلام )
تو خوردی تیغ و من
پژمردم اینجا
دو دستت را که زد
من مُردم اینجا ..
#مادر
همین که از روی مَرکب عزیزم
زمین خوردی ،
زمین خوردم من اینجا
شاعر :
#حسن_لطفی
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم ...
18/11/1398
از کیفیت پائین فایل ، عذرخواهی میکنم ، درمنزل استاد حیدرزاده ، با موبایل ضبط کردم ...
https://eitaa.com/javdafshani
#مادر
مادر یعنی : ناز هستی در وجود
مادر یعنی : یک فرشته در سجود
مادر یعنی : یک بغل آسودگی
مادر یعنی : پاکی از آلودگی
مادر یعنی : هدیه ی مرد از خدا
مادر یعنی : همدم و یک هم صدا
مادر یعنی : عشق و هستی؛ زندگی
مادر یعنی : یک جهان پایندگی
مادر یعنی : عاشقی؛ دلدادگی
مادر یعنی : راستی و سادگی
مادر یعنی : عاطفه؛ مهر و وفا
مادر یعنی : معدن نور و صفا
مادر یعنی : راز؛ محرم؛ یک رفیق
مادر یعنی : یار یکدل؛ یک شفیق
مادر یعنی : مادرِ مردان مرد
مادر یعنی : همدم دوران درد
مادر یعنی : بوی سیب
مادر یعنی : بوستانی پر نصیب
مادر یعنی : باغهای آرزو
مادر یعنی : نعمتی در پیش رو
مادر یعنی : بنده ی خوب خدا
مادر یعنی : میدهد مهربانی را ندا
مادر یعنی : نغمه ی روح و روان
مادر یعنی : ساز موسیقی جان
مادر یعنی : مرهمِ هر خستگی
مادر یعنی : بهترین وابستگی
#لینک_کانال_تلگرم :
https://t.me/javdafshani
1. آغوش مهرش.mp3
610.1K
#گلچین_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#مادر
#استاد_حیدرزاده
گرمیِ آغوش مِهرش را
ندارد آفتاب
مهربان تر دیگر از مادر
خدایِ مادر است ...
آبروی اهل دل
از خاک پای مادر است
هر چه دارند این جماعت
از دعای مادر است
آن بهشتی را
که قرآن می کند توصیف آن
صاحب قرآن بگفتا
زیر پای مادر است ...
شاعر :
#استاد_حاج_سید_رضا_موید
1399
#لینک_کانال_تلگرم :
https://t.me/javdafshani
#روضه_امام_حسین
#روضه_حضرت_علی_اصغر
( علیهم السلام )
#استاد_حیدرزاده
بست روی سر
عمّامۀ پیغمبر را
رفت تا بلکه
پشیمان بکند لشگر را
من به مهمانیتان
سوی شما آمدهام
یادتان نیست
نوشتید بیا ؟ آمدهام
ننوشتید بیا
کوه فراهم کردیم ؟
پشت تو لشکر انبوه
فراهم کردیم
ننوشتید زمینها همه
حاصلخیزند ؟
باغهامان همه
دور از نفس پاییزند
ننوشتید که ما در دلمان
غم داریم ؟
در فراوانی این فصل ،
تو را کم داریم
ننوشتید که هستیم تو را
چشم به راه ؟
نامه نامه
لکَ لبّیک اباعبدالله
حرفهاتان همه از ریشه و بُن
باطل بود
چشمههاتان همگی
از دِه بالا گِل بود
باز در آینه ،
کوفی صفتان رخ دادند
آیهها را همه با هلهله
پاسخ دادند
نیست از چهرۀ آیینه
کسی شرمنده
که شکمها همه از
مال حرام آکنده
بیگمان در صدف خالیشان
دُرّی نیست
بینِ این لشکر وامانده
دگر حرّی نیست
بی وفایی
به رگ و ریشه آن مردم بود
قیمت یوسف زهرا
دو سه مَن گندم بود؟
آی مردم ، پسر فاطمه
یاری میخواست
فقط از آن همه
یک پاسخ آری میخواست
چه بگویم به شما ؟
هست زبانم قاصر
دشت لبریز شد از
جملۀ هل مِن ناصر
در سکوتی که همه
مُلک عدم را برداشت
اومد میون میان ، فرمود : « هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی ؟ » ... این صدا تا به خیمه رسید ، صدای ناله ی زنها بلند شد ... حضرت به خیمه ها خیلی حساس بود ، تا صدای ناله ی زنها رو شنید برگشت ...
در سکوتی که همه
مُلک عدم را برداشت
ناگهان کودک شش ماهه
علَم را برداشت
همه دیدند که در دشت
هماوردی نیست
غیرآن کودک گهوارهنشین
مردی نیست
چون اباالفضل
به ابروی خودش
چین انداخت ...
خویش را از دلِ گهواره
به پائین انداخت
خویش را از دل گهواره
میاندازد ماه
تا نماند به زمین
حرف اباعبدالله
آیه آیه رجز گریه
تلاوت میکرد
با همان گریۀ خود
غسل شهادت میکرد
گاه در معرکه
آن کار دگر باید کرد
گریه بُرَّندهتر از تیغ
عمل خواهد کرد
عمقِ این مرثیه را
اشک و علَم میدانند
داستان را همه ی
اهل حرم میدانند
بعد عبّاس دگر
آب سراب است سراب
غیر آن اشک که در چشمِ
رباب است ، رباب
مرغ در بینِ قفس
این در و آن در میزد
هی از این خیمه به آن خیمه
زنی سر میزد
آه ، بانو ! چه کسی
حال تو را میفهمد ؟
علی از فرط عطش سوخت
خدا میفهمد
میرسد نالۀ آن
مادرِ عاشورایی
زیر لب زمزمه دارد :
پسرم لالایی
کمی آرام که صحرا
پُرِ گرگ است علی
و خدای من و تو نیز
بزرگ است علی
میروی زیر عبای پدرت
« آهسته ... »
کودک من !
به سلامت سفرت آهسته
پسرم ، می روی آرام و
پُر از واهمهام
بیشتر دلنگرانِ
پسر فاطمهام
پسرم ، شادی این قوم
فراهم نشود
تاری از موی حسین بن علی
کم نشود
تیر، حس کردی اگر
سوی پدر میآید
کار از دست تو ،
از حلقِ تو بر میآید
#مادر (3)
خطری بود اگر،
چاره خودت پیدا کن
قد بکش، حنجرهات را
سپرِ بابا کن ...
#شاعر :
#سیدحمیدرضابرقعی
#روضه_شب_هفتم_محرم
#هیت_ثارالله_قم
12/5/1401
https://eitaa.com/javdafshani