1. دعای سلامتی.mp3
1.84M
#دعای_سلامتی_امام_زمان
(عجل الله تعالی فرجه )
#استاد_حیدرزاده
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ
الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِی هَذِهِ السَّاعَةِ
وَ فِی كُلِّ سَاعَةٍ
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً
وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً
حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً
وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
21/5/1401
https://eitaa.com/javdafshani
2. مناجات و روضه.mp3
5.59M
#مناجات_امام_زمان
( عجل الله تعالی فرجه )
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
ای داغدار اصلی
این روضه ها ، بیا
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
21/5/1401
https://eitaa.com/javdafshani
#مناجات_امام_زمان
( عجل الله تعالی فرجه )
#استاد_حیدرزاده
ای داغدار اصلی
این روضه ها ، بیا
صاحب عزای
ماتمِ کرب و بلا ، بیا
#آقا_جان
تنها امیدِ خلقِ جهان
« یابنَ فاطمه »
ای مُنتهای آرزوی اولیاء بیا
بالا گرفته ایم برایت
دو دست را
ای مردِ مستجاب
قنوت و دعا ، بیا
#آقا_جان
هفته به هفته می گذرد
با خیال تو
( یه جمعه ی دیگه هم گذشت ، آقا نیومد ، مولا نیومد ، صاحب عزا نیومد ... )
هفته به هفته می گذرد
با خیال تو
پس لا اقل به حُرمتِ
خونِ خدا ، بیا ...
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
بیش از هزار سال
تو هم گریه کرده ای
( عرضه داشت : یا جدّا ، صبح و شام برات گریه میکنم ، آنقدرگریه میکنم تا اشکِ چشمم مُبدل به خون شود ... آقاجان ، آقاجان ... برا کدام مصیبت گریه میکنید ؟ فرمودند : همه ی مصیبت های کربلا سخته ، کدام مصیبت ، بیشتر جیگر شمارو آتش میزند ؟ ... مصیبت قمربنی هاشم است ؟ فرموده باشند اگر قمر بنی هاشم هم بود برای این روضه گریه میکرد ... مصیبت آقا علی اکبر است ؟ فرمودند اگر آقا علی اکبر هم بود ، برای این روضه گریه میکرد ... مصیبت قتلگاه است ؟ ... نه ، خود سید الشهدا هم برای این روضه گریه میکنند ... کدام روضه است ، بیشتر جیگر شما را سوزانده ؟ فرمودند : #مصیبت_اسارت عمه ام زینب ... اِی ی ی ی ...
بیش از هزار سال
تو هم گریه کرده ای
ای خون جگر
ز قامت زینب ، بیا بیا
#شاعر_سیدمحمد_حسینی
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
21/5/1401
https://eitaa.com/javdafshani
3. روضه.mp3
5.11M
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مگر تو همسفر با ما نبودی ؟
در این صحرا چرا
کردی تو منزل ... ؟
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
21/5/1401
https://t.me/javdafshani
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
معلومه مصیبت اسارت بی بی خیلی سخته ، اون لحظه ای که میخواست از بدن بی سرِ برادرش جدا بشه ... مگه به این راحتی ها بی بی از بدن بی سرِ برادر جدا میشد ؟ حسین جان :
مگر تو همسفر با ما نبودی ؟
در این صحرا چرا
کردی تو منزل ... ؟
ز جا برخیز و لیلا را جا کن
ز نقشِ اکبرِ شیرین شمایل
به مُردن راضیم ،
شاید که دیگر
نبینم قاتلت را در مقابل
( نگاه بالا سرش کرد ، دید همون کسی که رو سینه ی حسینش نشسته بود ، بالا سرِ زینب ایستاده ... تازیانه دستشه ، داره بچه هارو با تازیانه میزنه ... خیلی سخته برا خانواده داغدیده ، برا خواهر داغدیده ، قاتلِ برادر رو ببینه ... مگه طاقت داره ؟ آی زینب ، بی بی جان ...
خیز و نگذار که ما را
به اسیری ببرند
من که از
راهیِ بازار شدن بیزارم
تو دعا کن ، که کنار بدنت
جان بدهم ؟
فکرِ همراهیِ با شمر ،
دهد آزارم ...
#شاعر_سعید_خرازی
وحشی ، قاتل حضرت حمزه سید الشهدا ، اسلام آورد ، توبه کرد ، اومد خدمت پیغمبرِ خدا (ص) ، ... پیغمبر خدا (ص) بهش فرمود : وحشی ، بگو بدونم عموی من ، حضرت حمزه رو چه جوری به شهادت رسوندی ؟ گفت : آقا کمین کردم ، از پشت سر ، نیزه ای زدم ، حمزه روی زمین افتاد ، روی سینه ی حمزه نشستم ، سینه اش را دریدم ... تا به اینجا رسید ، صدای گریه پیغمبر (ص) بلند شد ، فرمود : وحشی بلند شو ، از جلو چشم من کنار برو ، جایی برو که تا آخر عمر ، دیگه من تو رو نبینم ، من طاقت ندارم قاتل عمو جانم رو ببینم ، عرضه بداریم : یا رسول الله ، شما طاقت نداشتید قاتل عموجانتون رو ببینید ... اما دخترت زینب ... یه نگاه میکرد می دید شمر بالا سرش ایستاده ، یه نگاه این طرف میکرد ، حرمله این طرفه ، خولی آن طرفه ...
تو دعا کن ، که کنار بدنت
جان بدهم ؟
فکرِ همراهیِ با شمر ،
دهد آزارم ...
#شاعر_سعید_خرازی
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
21/5/1401
https://eitaa.com/javdafshani
4. ادامه روضه.mp3
4.87M
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
21/5/1401
https://eitaa.com/javdafshani
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
حالا وقتی آدم ، تاریخ رو بررسی میکنه ، وقتی مقاتل رو می بینه ، ... می بینه چه به سرِ زینب آمد ؟ ... اُسوه ی صبره ... یه طرف سرِ بریده بالای نیزه می بینه ، یه طرف قاتل برادر رو می بینه ، یه طرف می بینه بچه های برادر رو تازیانه میزنند ... یه طرف نگاه میکنه ، می بینه زین العابدن در غل و زنجیره ... اما یه صحنه ای پیش آمد که دیگه زینب سلام الله علیها ، نتونست خودش رو کنترل کنه ... کجا ؟ دم دروازه کوفه ، وقتی دید مردم کوفه دارند به آسمان اشاره میکنند ، سرش رو از محمل بیرون آورد ، یه نگاه کرد دید سر بریده ی برادر ... حسیییین ... حسین جانم ، همه مصیبت ها رو برام گفته بودند ، حتی اسارت رو هم بابام علی بهم خبر داده بود ، گفت یه روز توو کوفه ، منو به عنوان اسیر میآرن ... اما دیگه کسی نگفته بود ، سرِ بریده ی تو بالای نیزه ...
بیا ز بالای نی
به دامنم جای گیر
تا که بشویم به اشک
ز چهره خاکسترت
#حسین_جان
نمیزد اینقدر کف
نَقاره وچنگ و دف
دشمن اگر میشنید
زمزمه ی مادرت ...
#شاعر_استاد_سازگار
یه نازدانه ای داره ابی عبدالله ، دختر سه چهار ساله ، این رو زانوی عمه نشسته ، میدونید دختری که بترسه ، دیگه از بغل بزرگترش جدا نمیشه ، ... از موقعی که خیمه هارو غارت کردند ، بدن این دختر میلرزید ، خودش رو از عمه جدا نمیکرد ، یه مرتبه نگاه کرد دید عمه داره با کسی حرف میزنه ، هی میگه : یَا اَخا ... این دختر حساس شد ، از توو بغل عمه بلند شد ، سرش رو از محمل بیرون آورد ، دید سر بریده ی بابا ... یه نگاه به عمه کرد ، یه نگاه به سرِ بریده کرد ، یه مرتبه بی بی زبنب متوجه این دختر شد ، دید الان که جان از بدن این دختر بیرون بیاد ، رنگش پریده ، رو کرد جانب سر بریده ی برادر ، ... داداش ، حسین ، اگه با من حرف نمیزنی ، نزن ، حسین ... یه کلام با این دخترت حرف بزن ... « فاطِمُ الصغيرةِ كَلِّمها » میترسم الان دخترت دِق کُنه ...هر کجا نشستی به قصد فرج ، صدا بزن : یاحسییین ، یاحسین ، یاحسین ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
21/5/1401
https://eitaa.com/javdafshani
مسیر نوکری
#روضه_حضرت_زینب ( سلام الله علیها ) #استاد_حیدرزاده #حرم_حضرت_معصومه ( سلام الله علیها ) 21/5/1401
#یادآوری
در انتهای روضه ، یک جمله ای بیان شد که نیاز به توضیح دارد : « فاطِمُ الصغيرةِ كَلِّمها » ... یعنی اگر با من حرف نمیزنی با فاطمه کوچکت حرف بزن ... مَا لَهُ قَدْ قَسَى وَ صَارَ صَلِيبَا... این جملات که برداشتی از یک شعر عربی می باشد ، به حضرت زینب سلام الله علیها نسبت داده شده است ، مسلم جساس میگوید بعد از سر به چوبه محمل زدن بی بی ، ایشان این جملات را بیان کردند ... خواهش میکنم در مورد سند این روضه تحقیق کنید ... برای راهنمایی میتوانید روی این جمله کلیک بفرمائید :
#سند_روضه_حضرت_زینب
@javdafshani
#دوبیتی_شهادت
#سید_العابدین (ع)
از هر نفَست
بوی دعا مي آید
همراه تو
نور مرتضی مي آید
وقتی که
طنین خطبه ات می پیچید
دیدند صدایِ کربلا می آید
#روح_الله_نوروزی
@javdafshani
1. لب گشا.mp3
5.65M
#نوحه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
لب گشا
بر خواندنِ قرآن برادر
بر تسلاّی دلِ طفلان برادر
(زینبم من ، زینبم من) تکرار
می کنم همراه تو
طیِ مراحل
میروم از کربلا
منزل به منزل
(زینبم من ، زینبم من) تکرار
« تکراربند اول »
زینب ای
لاله ی غمگین و ملول
زینب ای
واله و محوِ تو عقول
زینب ای
روشنی چشم رسول
زینب ای
زاده ی زهرای بتول
ای مرا
خاکِ قدوم تو به سر
تو که دادی به رهِ دین ،
دو پسر
تو که گلها همه
پَرپَر دیده ای
تو که تن ها همه
بی سر دیده ای
تو که خود
داغ برادر دیده ای
تو که در خون
علی اکبر دیده ای
تو که قنداقه ی
اصغر دیده ای ...
( یا زینب کبری
ای دختر زهرا ... ) تکرار
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
21/5/1401
https://eitaa.com/javdafshani
2. آن که نامش.mp3
5.07M
#مدح_حضرت_زینب
#نوحه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
( یا زینب کبری
ای دختر زهرا ... ) تکرار
آن که نامش
کرده عالَم را مسخر
زینب است
آن که وصفش
میرباید هوش از سر
زینب است
گر علی بن ابوطالب
بوَد معیار صبر
آن که صبرش با علی
باشد برابر ، زینب است
گر مدال فاطمه
از میخ در بر سینه بود
خونِ پیشانی
مدال افتخار زینب است
#شاعر_ژولیده_نیشابوری
#مدح_امام_حسین
#نوحه_امام_حسین
( علیه السلام )
یه یاحسین بگو دلت
صفا بگیره
هر نفَست هوایِ کربلا بگیره
به شوقِ این وصل و طلب
آروم ندارم روز وشب
( یا اباعبدالله ... ) تکرار
حسین ، دلِ عاشقاشو
نشونه کرده
با یک نظر ، عاَلمی رو
دیوونه کرده
معرفتش اگه باشه
امیدمون هست
محبتش یه روزی
دستِ ما بگیره
( یا اباعبدالله ... ) تکرار
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
21/5/1401
https://eitaa.com/javdafshani
3.ذکر پایان.mp3
4.74M
#نوحه_امام_حسین
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#ذکر_پایان_سینه_زنی
از اَزل در طَلَبَت
چشم ترم گفت #حسين
هركجا بال زدم ،
بال و پرم گفت #حسين
مادرم داد به من
شیرِ محبت اما
من حسيني شدم از
بس پدرم گفت #حسين
تا گُل ِ نام تو واشد به لبم
باز پدر
گفت شُكرِ تو خدايا
پسرم گفت #حسين
هرچه دارم همه از
لطف پدر بود كه او
عوض ِ قِصه به بالين ِ سرم
گفت #حسين
شعر غزل از :
#رضا_حمامي_آراني
هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند
آرزوی کربلا
تشنه ی عشق حسینم
ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل
قبر شهید کربلا ...
#دو_دمه
بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی یا حسین
به فدای لب عطشان حسین
( وای حسین ... ) تکرار
صَلَّى اللَّهُ عَلَى الْبَاكِينَ
عَلَى الْحُسَيْن ...
ای علَمدار سپاه منو
ای میرِ حرم
دیده بگشا و نظر
که چه آمد به سرم
دیده بر هم مَنِه ای
سروِ به خون غلطیده
تا نگویند حسین
داغ برادر دیده ...
در کنار علقمه
سروی ز پا افتاده است
یا گُلی از گلشنِ
آل عبا افتاده است
یا حجة بن الحسن
عجل علی ظهورک
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
21/5/1401
https://eitaa.com/javdafshani