eitaa logo
جاویدنشان
66 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰رسیدگی حاج احمد متوسلیان به خانواده ضد انقلاب 💌 یکی از فرماندهان حزب دموکرات روبه روی حاج احمد در مریوان می جنگید. به گوش حاج احمد می رسد که زن و بچه فرمانده حزب دموکراتِ ضد انقلابِ دشمنِ تو ، در همین شهر مریوان با فقر دارد دست و پا می زند و کسی را ندارد که کمکش کند. احمد ، ساعت ۱۱ شب بلند می شود و به خانه دشمن ضد انقلاب خود می رود. درب خانه را می زند. زن با ترس درب خانه را می بندد که حاج احمد پای خود را لابه لای درب می گذارد و به او می گوید: « نترس خواهرم؛ من احمد متوسلیانم. » زن با لحن و برخورد احمد آرام می شود. احمد دست در جیبش می کند و می گوید: « من ماهی چهار هزار تومان حقوق می گیرم. بیا این دو هزار تومان مال تو و دو هزار تومان هم مال من! خدا بزرگ است می رساند ... » راوی سردار مجتبی عسگری (برنامه ماه عسل) 🆔 @javid_neshan
🌸 یک روز صبح در محوطه پادگان دوکوهه در حال قدم زدن بودم، سبز پوشِ با وقاری را دیدم که به گردان ها سر می زد. معطل نکردم.دویدم و هن و هن کنان گفتم:سلام حاج آقا.😊 جواب سلامم را که داد، ذوق زده پرسیدم:مرا که میشناسید حاج آقا؟! جاده‌ی راه خون، یادتان که می آید؟! هستم، همان که برایم از بلدچی خوب بودن گفتید. یادتان که نرفته؟!🙄 خندید.😄 آغوش باز کرد و بوسه‌ای بر پیشانی‌ام زد که گرمی اش را هنوز حس میکنم. با این کار با احساس صمیمیت بیشتری کردم. بچه های گردان نگاه می کردند و من گفتم: حاج آقا روز آخر در مریوان گفتید برو و زود برگرد.آمده ام برای عملیات.🙂 _حتما...ان شاءالله در عملیات بعد شرکت خواهی کرد.اما بگو ببینم چرا توی این گرما ژاکت زمستانی پوشیده ای؟!🤔 سرم را پایین انداختم و گفتم:خب باید معلوم شود بچه‌ی همدانم.😅 📃خاطره‌ی با ╭═━⊰*💠*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*💠*⊱━═╯
💌 🔰حاج احمد متوسلیان در حرم حضرت زینب (س) شب آخری که حرم حضرت زینب (س) بودیم ، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود . مثل یک تعزیه خوان دور حرم می چرخید و بلند بلند گریه می کرد با جمله های کوتاه و ساده می خواند . این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند . شامی ها با اهل بیت حسین (ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد . بعد از روضه یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد . نزدیک اذان صبح آمد و سراغ یک پایدار با لباس سبز سپاه را گرفت . ما که ندیده بودیمش . اصرار کردم که قضیه چیست؟ گفت : یاد شهید  کرده بودم . خیلی دلم گرفت . به حضرت زینب (س) متوسل شدم . پاسداری را دیدم که آمد و گفت: «فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد». فردا حاج احمد عازم لبنان شد و دیگر بازگشتی نداشت. 📚 کتاب یادگاران، جلد ۹؛ کتاب متوسلیان 🖊 انویسنده : زهرا رجبی متین 🆔 @javid_neshan
💌 فرماندهی حاج احمد با ۲ عصا زیر بغل حین عملیات بیت‌المقدس هنگام عبور از یکی از خط‌ها و سرکشی به بچه‌ها، یکی از نیرو‌ها آرپی‌جی شلیک کرد و آتش عقبه شلیک آرپی‌جی ، صورت من را در برگرفت. ۱۴ کیلومتر پیاده‌روی ، بی‌خوابی شدید و عدم تغذیه از جمله عواملی شد که من را از تحرک بازداشت و روانه بیمارستان صحرائی‌ام کرد . در آن زمان خودم را ضعیف‌تر از همه می‌دیدم ، چرا که حاج احمد متوسلیان در مرحله دوم عملیات پایش مورد اصابت ترکش قرار گرفته بود، اما شجاعانه در حالیکه دو عصا زیر بغل داشت در عملیات حضور فعال داشت. با دیدن این همه عظمت به حال خودم غبطه می‌خوردم ، تحمل این سختی برای بچه‌ها شیرینی خاصی داشت . راوی : سردار کوثری 😷 🆔 @javid_neshan