eitaa logo
جاویدنشان
64 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⬛◽ ◽⬛ 🌷 🌷 *پيش به سوى آزاد سازى : ، سرمســت از توفيقات نســبى، در عربده مى كشــيد و نيروهاى را به رويارويى فرا مى خواند. ديگر زمان صبر و ســكوت سپرى شده بود. برحســب همين ضرورت، به اتفاق معاون سلحشــور خود « »، همراه با جمعى از رزمندگان و به عــزم برخاك ماليدن دماغ پرباد و آزادسازى ، با هدايت مستقيم شــهيدان و ، و سردار ، راهى اين شهر شد. ســتون تحت فرماندهى از محور سمت راست شــهر، حلقه محاصره را شكست و نفرات آن فاتحانه وارد شدند؛ شهرى كه طــى حضور چند ماهه خــود، آن را به يك دژ نظامى به ظاهر تســخيرناپذير مبدل ســاخته بود. فتح از جملــه نقاط عطف در كارنامه رزمى پرافتخار در نبردهاى غرب كشــور به شــمار مى رود. در اين نبرد خوش درخشيد. ايمان مستحكم و خلل ناپذير نســبت به آرمان الهى انقلاب، همراه با درايت خلاق نظامى، ثبات رأى و پايمردى بى حد و حصر او در نبرد ، وى را زبانزد رزم آوران و ساخته بــود. اين گونه بود كه قــواى كم تجربه انقلاب، تحت فرماندهى و فرماندهان دلاورى همچون ، ، ، و... را آزاد نمــوده، كمر تجزيه طلبان را شكســتند. ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ 🆔️ @javid_neshan ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
⬛◽ ◽⬛ 🌷 🌷 به دنبال تثبيت وضعيت امنيت داخلى شهر ، بلافاصلــه به اتفاق شــهداى بزرگوار (مسؤول واحد اطلاعات سپاه مريوان)، (مسؤول واحد عمليات)، و (مسؤولان محورهاى عملياتى سپاه)، ، ، و ديگر رزمندگان ، دست به كار گسترش سازمان رزم قــواى انقلاب در منطقه شــمال اورامانات و آغاز يك رشــته عمليات پاكســازى مواضــع تجزيه طلبان گرديد. در همين مقطع بود كه به امر حساس و خطير تسليح و تجهيز نيروهاى بومى وفادار به انقلاب همت گماشــت. تأسيس در ، جزو درخشــان ترين سرفصل هاى كارنامه فعاليت انقلابى در محسوب مى شود؛ امرى كه موجب گشت تا رابطه عاطفى و علقه ايمانى گرمى ميان او و مدافعان مســلمان كرد انقلاب برقرار شود. انس و الفت با مردم مسلمان و رنج كشيده کُرد، تنهــا به نيروهــاى انقلابى و رزمنــده اين خطه محدود نمى شــد. دامنه رأفــت انقلابى و مكتبى چنان گسترده بود كه توفيق تسخير قلوب اهالى مناطق تحت سلطه را نيز براى او به ارمغان آورد. در كنار مجاهدت شــبانه روزى جهت گســترش دايره پاكســازى و سركوبى ، توجه خاصى به مردم مناطــق محروم مبذول مى داشــت؛ با غم هاى آنان همدرد و شريك شادى هايشان بود. مردم كه از ابتداى ، به واسطه آشوب ها و تســلط در منطقه با كابوس مهيب جنگ، ناامنى و هراس دايمى نســبت بــه آتيه نامعلوم خود و نواميس شــان دســت به گريبان بودند، بــا ورود قواى انقلاب به و مشــاهده رفتار اسلامى - انسانى آنان با اهالى شــهر، بــه زودى به ماهيت پوچ تبليغات ســوء عليه رزمندگان واقف شدند. از سوى ديگر، مردم منطقه ، از شهرى و روستايى و كوچك و بزرگ، در كار شگفت فرمانده سيه چرده و پرمشــغله سپاه شهر؛ كه براى آنان هم فرماندار بود، هم شــهردار و بخشــدار، هم به فكر تهيه ســوخت و خــوار و بار كمياب مورد نياز مردم بود و هم در صدد تهيــه كتاب و دفتر و گچ و تخته ســياه و تأمين معلم براى مدارس كودكان شان؛ سخت حيران مانده بودند. 🆔️ @javid_neshan
⬛◽ ◽⬛ 🌷 🌷 داغ شــهادت ، هر چند پشت را شكست - اما هيهات!- هرگز نتوانست خللى در عزم اســتوار اين سرباز سلحشور حســين زمان وارد آورد. بلافاصله دســت به كار يك رشــته عمليات تهاجمى بــا هدف پاكســازى نوار مرزى گرديد. آماج نخســتين ضربت كوبنده ، «» بود. تصرف كه حكم ســرپل اصلى نفــوذ عناصر به داخل خاك ايران را داشت، از مهمترين دســتاوردهاى مهــارت رزمى درخشــان و فئه قليــل رادمــردان همرزم او در جبهه به شــمار مــى رود. براى پى بردن به عظمــت كارى كه با فتــح ارتفاعات انجام داد، بايد ابتــدا با نقشى كه اين منطقه در معادلات سياسى - نظامى نبرد براى و حاميان و شــرقى و غربى آن ايفا مى كرد، آشنا شويم. منطقه اى كوهستانى و مرتفع در محدوده اورامان و در مجاورت نوار مرزى ايران با خاك عراق اســت. در آن مقطع - اواخر تابســتان ۵۹ - ، در اشــغال عناصر مسلح حزب منحله و بــه مثابه مســتحكم ترين دژ بــراى بود. موقعيت سوق الجيشــى ، حساســيت خاصى به اين منطقه كوهســتانى بخشيده بود. از حيث وضعيت جغرافيايى، اين روســتا، در يك فرورفتگى كاسه مانند قرار داشــت. اطراف آن را ارتفاعــات صعب العبورى احاطــه كرده بود و يك راه مواصلاتى به ســمت بــه آن منتهى مى شــد كه در ضمن، مســير تردد مردم بومــى منطقه نيز بود. در دو ســوى ايــن معبر، حدود يك تا دو كيلومتر، صخره هاى بزرگى قرار داشــت كه در پناه آنها به راحتى قادر بود با اســتقرار قواى معدودى يك ســتون عظيم نظامى را در ســطح معبر به تلــه انداخته، نابود كند؛ همچنان كه در دوران رژيــم طاغــوت، چنين واقعــه اى اتفاق افتــاد. 🆔️ @javid_neshan
جاویدنشان
💠 💠 شهید" " در تاریخ ۱۳۳۴/۱۰/۰۱ ه ش در "تهران" به دنیا آمد. سال ۱۳۴۲ که امام خمینی فرمود: سربازان من در گهواره اند ، محمد تنها ۹ سال داشت اما مقدر بود که ۱۵ سال بعد به جمع سربازان امام خمینی بپیوندد . محمد در ۱۶ سالگی، پدرش را از دست داده و تنها نان آور خانواده ۵ نفرشان گردید و ضمن کار در مغازه شیشه بری، به درسش هم ادامه داد. وی فارغ‌التحصیل رشته عکاسی و طراحی دانشگاه تهران بود. در تاریخ ۱۳۵۹/۰۷/۰۷ ، در – محور – به دست شقی ترین افراد به شهادت رسید. در زمان شهادت ، در فرماندهی سپاه بود. منبع:سایت‌خبرگزاری‌دفاع‌مقدس ╭═━⊰*💠*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*💠*⊱━═╯
جاویدنشان
💠 💠 در سال ۱۳۳۲ در محله امیر اتابک در تهران دیده به جهان گشود و سر نوشت چنین رقم خورد که تنها فرزند خانواده باشد .از او پسری به نام حسن به یادگار مانده به اضافه همین چند خط ،به همراه چند قطعه عکس و یک نوار سخنرانی. از آن رو مورد توجه و در یاد ماندنی است که در مقابل جسم در خون طپیده او زانوی ادب بر زمین نهاد و چون ابر بهاری ،زاز زار گریست. رزمندگان، تعلق خاطر عجیبی به دو تن از رزمندگان داشت، یکی همین ، و دیگری . زاری و ناله را تنها در کنار پیکر این دو تن دیده اند و بس. یک نکته قابل توجه دیگر نیز وجود دارد، و از بدو آشنایی ،دوشا دوش یکدیگر در تمامی صحنه های مقابله با حضور داشتند در پی آزاد سازی شهرستان در دی ماه ۱۳۵۸ که سرپرستی فاتحان شهر را بر عهده داشت به جای اینکه خود فرماندهی سپاه شهر را به دست گیرد این مسئولیت را بر دوش نهاد و حکم به نام این جوان قد بلند و خوش مشرب ،که ریش انبوه و سیاه و موهای مجعدش جذابیت خاصی به او می بخشید ،صادر شد و فرماندهی عملیات سپاه را پذیرفت. عروج زود هنگام این فرصت را به نداد تا نتیجه نهایی سرمایه گذاری خود را ببیند. در فروردین ۱۳۵۸،‌ پس از یک دوره فشرده آموزشی در محل کاخ سعد آباد؛ به سپاه منطقه۶ واقع در خیابان خردمند اعزام شد. در همان جا بود که با هر دو همرزم جدا ناشدنی خود آشنا شد؛ و ، و از آن پس تا اعزام به ،در ، و و سر انجام در دوشا دوش یکدیگر ،به ستیز با پرداختند. صبح روز چهارم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ که و جلوی مقر سپاه مشغول صحبت بودند، سفیر مرگبار خمپاره۱۲۰ و پس از آن صدای مهیب چند انفجار شهر را به لرزه در آورد. و هر دو میان غبار و دود ناشی از انفجار گم شدند و زمانی که خودمان را با لای سر آنها رساندیم ،تنها بود که ناله می کرد. خاموش و غرق در خون افتاده بر پشت ،روی خاک دراز کشیده بود. یکی از پاهایش به طور کامل از زیر کمر قطع شده و سینه و پهلویش، مشبک شده بود. فریاد یاحسین فضای پادگان را پر کرد هر کس سر در گریبان خود گرفته بود و ناله می کرد. زمانی که از ماجرا با خبر شد به زحمت خودش را کنترل کرد. سر انجام با رسیدن به بالای سر جنازه، بغضش ترکید. نشست و آرام و بی صدا، اشک ریخت. پیکر در هم کوفته را در غسل دادند و آن شب را تا خروسخوان صبح در کنارش ماند و در خلوت خود تلخ گریست. اکنون در بهشت زهرا آرام گرفته ونظاره گر رفتار ماست. دربهشت زهرا (س) – قطعه 24 ،ردیف 31 ،شماره 31 منبع: سایتِ‌راسخون ╭═━⊰*💠*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*💠*⊱━═╯
💌 🔰حاج احمد متوسلیان در حرم حضرت زینب (س) شب آخری که حرم حضرت زینب (س) بودیم ، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود . مثل یک تعزیه خوان دور حرم می چرخید و بلند بلند گریه می کرد با جمله های کوتاه و ساده می خواند . این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند . شامی ها با اهل بیت حسین (ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد . بعد از روضه یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد . نزدیک اذان صبح آمد و سراغ یک پایدار با لباس سبز سپاه را گرفت . ما که ندیده بودیمش . اصرار کردم که قضیه چیست؟ گفت : یاد شهید  کرده بودم . خیلی دلم گرفت . به حضرت زینب (س) متوسل شدم . پاسداری را دیدم که آمد و گفت: «فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد». فردا حاج احمد عازم لبنان شد و دیگر بازگشتی نداشت. 📚 کتاب یادگاران، جلد ۹؛ کتاب متوسلیان 🖊 انویسنده : زهرا رجبی متین 🆔 @javid_neshan