eitaa logo
جاویدنشان
65 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘ ⚘ ⚘ ...پاسگاه‌های ژاندارمری یکی پس از دیگری در زمان تحرکان همین هیئت خلع سلاح شدند. مرز ما با بار دیگر باز شد. با این حال اعضای هیئت مدام سعی داشتند نگذارند کسی کاری برای مقابله با این فجایع انجام دهد. تمام خیانت‌های اینها را اگر من بخواهم بگویم، کلی زمان می‌برد. در همین خودمان شاهد بودیم که این آقایان چه خیانت‌هایی کردند. به عنوان مثال، در زمان ورود نیروهای ما به ، یکی از اشرار با نام مستعار ، نارنجکی داخل یکی از ماشین‌های گشتی ما پرتاب کرد. بعد، یکی از نیروهای اعزامی که سرنشین آن خودرو بود، با ازخودگذشتگی، خودش را روی نارنجک انداخته بود که به دیگران صدمه‌ای نرسد. با انفجار نارنجک این برادر شهید شد.... ما می‌دانستیم چه کسی نارنجک را انداخته. بچه‌ها به طرفش تیراندازی کردند و تیری هم به پای او اصابت کرده بود. منتها این فرد موفق به فرار شده بود... ادامه دارد... ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ ⚘ ⚘ ...زمانی که وارد شد، اعضای هیئت به ملاقات نمایندگان محلی رفتند و هم در آنجا سخنرانی کرد. موقعی که برگشتند، ما دیدیم با آن پای شل خودش همراه آمده است! بنده بلافاصله رفتم پیش و گفتم: این آدم با شما چه کار می‌کند؟ او جواب داد: من رفتم برای مردم سخنرانی کردم. بعد از سخنرانی، مردم گفتند شما اگر حسن نیت دارید، این آقا را ببرید تهران آنجا پای او را عمل کنید و مداوایش کنید. من گفتم: آقای ! کدام مردم؟ اینها همه صحنه سازی است. این فرد هم جریان جرایمش از این قرار است. حالا شما به عنوان رئیس هیئت اعزامی دولت می‌خواهید قاتل برادران ما را به تهران ببرید، او را عمل کنید؟ در جواب بنده ایشان گفت: من نماینده‌ی امام هستم. عجبا! که آدم‌هایی مثل دربرابر بچه‌های سپاه که می‌رسیدند، لقب "نمایندگی حضرت امام" را یدک می‌کشیدند!... خلاصه گفت من نماینده‌ی امام هستم و همین است که گفته‌ام. دستور من باید اجرا بشود. بنده هم در جواب او گفتم: شما نماینده‌ی امام هستی، از کانال خودت هستی. ما هم نماینده‌ی امام هستیم از کانال خودمان. حالا که این‌طور است، اصلا کار شما به ما ربطی ندارد. ما این آقا را می‌گیریم و تحویل دادگاه می‌دهیم. شما هم هرکاری دلتان می‌خواهد بکنید.... ادامه دارد... ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ ⚘ ⚘ ...تعدادی از اعضای این هیئت، مثل و ، الان توی مجلس شورای اسلامی هستند.... همین عضو هیئت، چقدر توی توطئه کرد، چقدر نیرنگ کرد. عامل خارج شدن از شهر استراتژیک بود. او بود که نیروهای را وادار به خروج از کرد.عامل خلع سلاح پادگان‌های مهم آن منطقه، همچون و ، بود. باز می‌بینیم که مسئولان ما قفل سکوت به لب زده‌اند. آقا! اینها توی مجلس مملکت هستند. ای وای بر ما، که خائنان به ملت، توی مجلس ما باشند. این خائنان به ملت را باید جلوی چشم مردم ما اعدام کنند. نه یک بار،،، نه ده بار،،، نه صدبار.... . ادامه دارد... ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
جاویدنشان
💠 💠 در سال ۱۳۳۲ در محله امیر اتابک در تهران دیده به جهان گشود و سر نوشت چنین رقم خورد که تنها فرزند خانواده باشد .از او پسری به نام حسن به یادگار مانده به اضافه همین چند خط ،به همراه چند قطعه عکس و یک نوار سخنرانی. از آن رو مورد توجه و در یاد ماندنی است که در مقابل جسم در خون طپیده او زانوی ادب بر زمین نهاد و چون ابر بهاری ،زاز زار گریست. رزمندگان، تعلق خاطر عجیبی به دو تن از رزمندگان داشت، یکی همین ، و دیگری . زاری و ناله را تنها در کنار پیکر این دو تن دیده اند و بس. یک نکته قابل توجه دیگر نیز وجود دارد، و از بدو آشنایی ،دوشا دوش یکدیگر در تمامی صحنه های مقابله با حضور داشتند در پی آزاد سازی شهرستان در دی ماه ۱۳۵۸ که سرپرستی فاتحان شهر را بر عهده داشت به جای اینکه خود فرماندهی سپاه شهر را به دست گیرد این مسئولیت را بر دوش نهاد و حکم به نام این جوان قد بلند و خوش مشرب ،که ریش انبوه و سیاه و موهای مجعدش جذابیت خاصی به او می بخشید ،صادر شد و فرماندهی عملیات سپاه را پذیرفت. عروج زود هنگام این فرصت را به نداد تا نتیجه نهایی سرمایه گذاری خود را ببیند. در فروردین ۱۳۵۸،‌ پس از یک دوره فشرده آموزشی در محل کاخ سعد آباد؛ به سپاه منطقه۶ واقع در خیابان خردمند اعزام شد. در همان جا بود که با هر دو همرزم جدا ناشدنی خود آشنا شد؛ و ، و از آن پس تا اعزام به ،در ، و و سر انجام در دوشا دوش یکدیگر ،به ستیز با پرداختند. صبح روز چهارم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ که و جلوی مقر سپاه مشغول صحبت بودند، سفیر مرگبار خمپاره۱۲۰ و پس از آن صدای مهیب چند انفجار شهر را به لرزه در آورد. و هر دو میان غبار و دود ناشی از انفجار گم شدند و زمانی که خودمان را با لای سر آنها رساندیم ،تنها بود که ناله می کرد. خاموش و غرق در خون افتاده بر پشت ،روی خاک دراز کشیده بود. یکی از پاهایش به طور کامل از زیر کمر قطع شده و سینه و پهلویش، مشبک شده بود. فریاد یاحسین فضای پادگان را پر کرد هر کس سر در گریبان خود گرفته بود و ناله می کرد. زمانی که از ماجرا با خبر شد به زحمت خودش را کنترل کرد. سر انجام با رسیدن به بالای سر جنازه، بغضش ترکید. نشست و آرام و بی صدا، اشک ریخت. پیکر در هم کوفته را در غسل دادند و آن شب را تا خروسخوان صبح در کنارش ماند و در خلوت خود تلخ گریست. اکنون در بهشت زهرا آرام گرفته ونظاره گر رفتار ماست. دربهشت زهرا (س) – قطعه 24 ،ردیف 31 ،شماره 31 منبع: سایتِ‌راسخون ╭═━⊰*💠*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*💠*⊱━═╯
🌴 🌴 🔷️بررسی خاطراتی از در در گفت و شنود شاهد یاران با ❇درآمد: برخورد کوتاه با در ماه‌های ابتدایی انقلاب در مقر سپاه منطقه شش تهران و بعد از آن پیوستن او به یاران برادراحمد در باعث شد که او دیگر‌ از خیل دوستداران جدا نشود. خاطراتی از و ، گزارشی از اولین دیدار با ، شرح حالی از عملیات‌های و از نکات پر رنگ گفت و شنود شاهد یاران با او می‌باشد. منبع:سایتِ‌نویدِشاهد ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 🌴 🌴 🌴 _اولین باری که را دیدید کجا بود؟ من یک برخورد تصادفی با ایشان در تهران و سپاه منطقه۶ (خیابان‌خردمند) داشتم. آن موقع ارتباط نزدیکی با ایشان نداشتم. بنده و و و جمعی در سپاه منطقه۶ نشسته بودیم که حاجی به آنجا آمد و صحبتی هم انجام دادند. آن موقع اوایل تشکیل سپاه بود. معروف ترین سپاه در تهران هم همان سپاه منطقه۶ بود. این قصه گذشت تا شبِ ۴ شهریور ۵۸ که ما از طرف صدا و سیمای به سمت حرکت کردیم. خدا رحمت کند را. او انسانی فعال و فداکار بود. متاسفانه اسمش هم جایی نقل نمی‌شود. او تمام توان مالی خودش را چه قبل از انقلاب چه بعد از پیروزی انقلاب در خدمت نظام و انقلاب و کشور قرار داد. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 🌴 🌴 🌴 _بعد از مدتی که با بودید به این نتیجه رسیدید یا همان جلسه‌ی اول این موضوع را فهمیدید؟ همان ابتدا متوجه شدم. ما اولین گروهی بودیم که در با ایشان آشنا شدیم. در فرمانداری بودیم و بعد از آن به پادگان آمدیم. من از همان روز اول شیفته‌ی او شدم. در فرمانداری مثل و نبود که به خارج و داخل شهر برود به پاکسازی بپردازد. ما در فرمانداری محدود بودیم و نمی‌توانستیم از محدوده‌ی خود خارج شویم. لذا زیاد جلوی چشم ما بود. باور کنید روزی ده‌ها بار باید را می‌دیدم، تا او را نمی‌دیدم دنبالش می‌گشتم. من آن موقع سنی نداشتم، تنها ۱۷ سالم بود. هم ۲۴_۲۵ ساله بود. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 🌴 🌴 🌴 ...آن روزها، زمان حساسی بود. همه‌ی تلاش می‌کردند استقلال و خودمختاری را مطرح و کشور را تجزیه کنند. در آنجا و در مقابله با این توطئه، نقش بالایی ایفا می‌کرد. فکر میکنم نقشی که ایفا کرد در ایفا کرد در مقابل نقشش در و نجات آن منطقه از چنگ با کمترین امکانات و کمترین نیرو اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. چون در در جهتی حرکت می‌کرد که کشور را از دست و که در مجموعه‌ی دولت موقت جا پیدا کرده بودند خارج کند. در جلسه‌ای می‌گفت: تا به حال دوبار با امام در رابطه با ملاقات داشته است. جلسه اول، امام را نمی‌شناخت، وقتی نظرات او را گوش داد متوجه شد این کسی است که می‌تواند مشکل منطقه را حل کند و گزارشات خوبی را بیاورد. امام به او اعتماد کرده بود. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 🌴 🌴 🌴 _ در فرمانده سپاه بود؟ ابتدا فرمانده بود. در آنجا هنوز سپاه آنچنانی وجود نداشت و به نام نیروهای سپاه بودند. وقتی مدتی رفت، فرمانده نیروی سپاه بود. مدتی رفت و سال ۶۱ یا ۶۲ برگشت و فرمانده سپاه شد. بار اول قبل از آمدن به (سال۵۸) زمان دولت موقت با امام ملاقات کرد. دوراندیشی و اعتماد به نفس عجیبی داشت. در شرایط سخت بود. بچه ها امکانات و غذا نداشتند. برای آب خوردن برف ها را آب می‌کردند. با دست خالی نمی‌توانست کاری کند. گویی همه‌مان در زندان بودیم، یا باید از راه زمینی استفاده می‌کردیم که حتماً همه به شهادت می‌رسیدیم. مخصوصاً گردنه خان، که بین و قرار دارد بسیار خطرناک بود. مدام در آنجا تردد و کمین داشت. عبور از راه هوایی هم ممکن نبود. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 🌴 🌴 🌴 ...فرمانده پایگان از نظر ما بود. چون ما به عینه خیانت های او را مشاهده می‌کردیم. دید بچه‌ها دارند از پای در می‌آیند. ایشان اعتقاد داشت بیکاری فساد می‌آورد. لذا نمی‌گذاشت بچه‌ها بیکار باشند. آنها را مشغول می‌کرد. آنها را بالای کوه می‌برد و آموزش می‌داد. هم طوری دیگر بچه‌ها را مشغول می‌کرد. از جمله افرادی که آنجا حضور داشتند: ، ، ، ، ، ، آنجا بودند. یک روز (معروف به حسن خیانت بودند) به همراه با سه فروند هلی‌کوپتر وسط پادگان نشستند. فرمانده پادگان برایشان تدارک دیده و سفره آنچنانی پهن کرده بود در حالی که بچه‌های ما هیچ چیز نداشتند بخورند. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 🌴 🌴 🌴 ...در نمی‌شد به کسی که اسلحه دارد بگویید . خیلی‌ها اسلحه داشتند اما با انقلاب بودند. داشتن سلاح عادی بود. تک تیراندازهای ماهری بودند و با ام یک و برنو تیراندازی می‌کردند. در مقابل مقاومت می‌کرد. تمام تلاش و خواسته‌ی آنها این بود که، در منطقه نباشد و را تخلیه کند. چندین بار گزارش علیه خدمت برد تا کار به جایی رسید که ما از به آمدیم. در آنجا را خواسته بود. میخواست با هواپیما به تهران بیاید و خدمت برسد. در این جلسه، من هم همراه رفته بودم. حاجی نزدیک دوساعت گزارش داد. حتی به او اجازه داد اسم افراد را بیاورد و او اسم برد. اهدافشان‌ را هم‌ برای مشخص کرد. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 🌴 🌴 🌴 _این جلسه سه نفره در قم برگزار شد؟ بله، در خانه‌ی راهرویی بود. وارد راهرو که می‌شدید سمت راست یک اتاق بود. ما وارد آن اتاق شدیم. روبه رویش هم کارهای دفتری را انجام می‌دادند. _برخورد بعدیتان با چه زمانی بود؟ آن داستان تمام شد و ما به آمدیم. من قلباً راضی نبودم از جدا شوم به خودش هم خیلی اصرار کردم. ایشان بنا به نیاز، مرا به فرستاد. را خدا رحمت کند، در کنار ایشان بودم. فروردین سال۶۰ در به ملحق شدم. و نیروهایش بعد از به رفتند. من اصلا در با نبودم و به حسب ضرورت به رفتم. فروردین ۶۰ به نحوی خود را از رها کردم. هم اجازه‌ی رفتن نمی‌داد. دوری از برایم بسیار سخت بود. به هر صورت به رفتم و مسئولیت محورهای مختلف را به عهده گرفتم و کار کردیم. در عملیات های مختلف مثل عملیات محمدرسول‌الله و عملیات پاکسازی منطقه حضور داشتیم. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿