🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_13 🍀
_در طول جنگ هم بعضی از مواقع عدم آموزش کافی باعث ضربه خوردن به نیروها و لشکرها میشد.
ما در طول جنگ و تمام دورانها آموزش داشتیم اما بالاخره بچه بسیجی است دیگر. در هر مانوری بچه بسیجی شرکت میکرد، اما چون مانور بود قضیه را جدی نمیگرفت، اما وقتی دشمن مقابلش بود قضیه فرق میکرد. آموزش همیشه وجود داشت. از افراد متخصص استفاده میکردیم. همین #تقی_رستگار که با #حاجاحمد اسیر #اسرائیلیها شد استاد آموزش بود و تخصص داشت. #حاججعفر_جهروتی آموزش میداد. اینها آدمهایی بودند که تخصصشان این بود.
ما ضعف آموزش آنچنانی نداشتیم، اما خب بچه بسیجیها هم بازیگوش بودند. البته ضعفهایی هم داشتیم. مثلاً با چند تن از دوستان بحث بود که بین فلان عملیات با چند عملیات بعدش چقدر تفاوت بود. خیلی تفاوت وجود داشت. #عملیات_فتحالمبین را در نظر بگیرید، شناسایی و آموزش آن خیلی راحتتر بود. ما در آنجا میرفتیم پشت دشمن را شناسایی میکردیم و افراد آنها را تکتک میشمردیم. اما همین دشمن در #عملیات_رمضان کاری میکند که همه نیروها گرفتار میشوند. #عملیات_بیتالمقدس در جادهی #اهواز_خرمشهر بعضی جاها ۱/۵ تا ۱ متر بالاتر از سطح زمین است. دشمن کنار آن هم خاکریز میزند تا ما تردد ماشینهایش را نبینیم. اما خود این باعث شد که بچهها به این بچسبند و دمار #عراقیها را دربیاورند.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_14 🍀
...در عملیاتهای بعدی مثل #عملیات_رمضان دشمن خاک کانالی را که میکند را هم در آنجا نمیریزد تا مانع نشود و ما به آن بچسبیم. اینها هم تجربه است. دشمن هم تجربه کسب میکرد. آموزشها در حد بضاعت خودمان بود. مثلاً در آن زمان فرماندهان گردان ما و #گردان_سلمان با هم رفیق بودند ( #شهیدحسینقجهای و #شهیدچراغی) این دو گردان تنها یک ماشین داشتند و هر دو از آن استفاده میکردند هر گردان هم ۴۰۰_۵۰۰ نفر نیرو داشت. فانوسخه نداشتیم به بچهها بدهیم مجبور بودیم چفیه ببندیم. پوتین بهاندازه کافی نداشتیم. یک مسئول تدارکات داشتیم به نام #شهیدشاکری که به او میگفتیم هر طور شده برو پوتین جور کن. به نظرم با این امکانات و در آن شرایط آموزشهایی که داده میشد خیلی هم خوب بود. در صبحگاههای #دوکوهه آنقدر گردانها میدویدند که با هم رقابت میکردند. #حاجاحمد در آموزشها پافشاری داشت.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_15 🍀
_اثرگذاری #حاجاحمد بهعنوان یک فرمانده چگونه بود؟
او در جاهایی که نیاز بود واقعاً تأثیرگذار بود. ما به دست ما به #دشت_عباس رفتیم. #امامزاده_عباس در دست دشمن بود. به ما ماموریت دادند که امامزاده را بگیریم. آنجا جای کلیدی بود اگر نمیگرفتیم لشکرهای دیگر مشکل پیدا میکردند. لشکرهایی مثل #امام_حسین (ع) و #نجفاشرف.
گردان ما به همراه #گردان_انصار برای گرفتن امامزاده رفتند. دشمن ما را فریب داد. رخنه نیروهای ما را پذیرفت ما هم رفتیم و رفتیم و امامزاده را گرفتیم بعد تازه متوجه شدیم دشمن درحال دور زدن ماست.
آن روز واقعاً روز وحشتناکی بود. هلیکوپترها و تانکهایشان داشتند پشت ما را میبستند. #شهید_چراغی به من گفت دستور عقبنشینی بدهید و بچهها را به عقب ببرید. اما خود #شهید_چراغی باقی ماند طوری که همه فکر کردند او اسیر شدهاست.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_16 🍀
... ما از منطقه فرار میکردیم تانکها هم از همه طرف شلیک میکردند بچهها همه روی زمین میخوابیدند بعد از چند ثانیه یک سری بلند نمیشدند که یا شهید شده بودند و یا مجروح. همه درحال دویدن بودند. بعد از مدتی بهجایی رسیدیم که دیدیم #حاجاحمد در جادهای که به #امامزاده_عباس منتهی میشود درحال جلو آمدن است. نزد او رفتم و وضعیت را توضیح دادم.
#حاجاحمد گفت: بچهها همین جاییکه من ایستادهام خاکریزی میزنیم و جلویشان را میگیریم.
حاجی با قاطعیت گفت کسی حق ندارد یک قدم عقبتر برود. در شرایطی قرار داشتیم که آنقدر مسیر را طی کرده بودیم و تانکها دنبالمان کرده بودند که توان نفسکشیدن نداشتیم. هلیکوپترها دنبالمان بودند. تشنگی و وزن اسلحهها و تجهیزات نیروها را از پای درآورده بود. از سوی دیگر تعدادی از بچهها شهید و مجروح شده بودند. اما بچهها بهجهت علاقهای که به #حاجاحمد داشتند یک قدم عقبتر نرفتند و همانجا ایستادند. حالا از یک طرف به فاصلهی چند متر عراقیها با تجهیزات و امکانات و تانک و هلیکوپتر های شان داشتند جلو میآمدند، از طرف دیگر هم فرماندهی بنام #حاجاحمدمتوسلیان ایستاده و میگوید باید بایستید اینجا را محکم نگه دارید. حاجی به بچهها گفت هر عارضهای که میبینید پشت آن موضع بگیرید و مقابل عراقیها بایستید. رزمندهها هم به حرف او گوش دادند. اگر #حاجاحمد نبود اگر قاطعیت و محکم بودنش نبود معلوم نبود تا کجا عقب میرفتیم و عراقیها جلو میآمدند.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_17 🍀
... الحمدالله آنجا ایستادیم لودر و بولدوزر بهسرعت آمده و خاکریزها را زدند و بچهها پشت آن پناه گرفتند. فردای همان روز هم ریختیم و تار و مار شان کردیم. نقش #حاجاحمد در اینجا بهعنوان فرمانده خیلی اهمیت داشت. یک عملیات داشت شکست میخورد اگر ایشان را نمیدیدیم شاید کیلومترها عقب میرفتیم. شرایط برای ما شرایط مناسبی نبود که بخواهیم بایستیم. نَفَس #حاجاحمد که میگوید کسی از اینجا عقبتر نرود و همه هم اطاعت می کنند این خیلی جالب است.
شاید اگر آدم دیگری بود کسی به حرف او توجه نمیکرد. در آن شرایط شاید خیلیها میتوانستند توجه نکنند و فرار کنند و بروند، کسی که متوجه نمیشد. اما وقتی #حاجاحمد گفت: برادرها اینجا بایستید و یک قدم هم عقبتر نروید ان شاءالله دشمن را تارومار میکنیم. همه گوش به فرمان او شدند.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_18 🍀
_وقتی عملیاتهایی که #حاجاحمدمتوسلیان و یارانش در غرب و جنوب را مطالعه میکنید به این نکته میرسید که خلاقیت خاصی در درون کارها و این عملیاتها وجود داشته این خلاقیتها اثر خود حاجی بود یا از فرد یا افرادی مشورت میگرفت؟
از شخص خود #حاجاحمد بود. در صحبتهای آقای #محسن_رضایی هم هست که میگوید تا زمانیکه فرماندهانی مثل #حاجاحمدمتوسلیان آنطور به کار شناسایی اهمیت میدهند و خودش حضور پیدا میکند و تا جایی که امکان دارد منطقه را از نزدیک میبیند در صحنه عمل هم همین میشود که محکم میایستد و میداند که پیروز خواهد شد. اینها ابتکارات خود #حاجاحمد است، روحیات او اصلا همین گونه بود. در بحث #فتحالمبین زدن به قلب دشمن و گرفتن توپخانه دشمن در آن زمانی که خیلیها مثل منِ معاون گردان که اگر در مورد نحوه عملیات سؤال میشد میگفتیم اگر همین افرادی که جلوی دست هستند را بزنیم کار تمام است. #حاجاحمد آنقدر روی توپخانهی دشمن حساس است که میداند اگر توپخانه دشمن را بزنیم خط مقدمش کاملاً در دست ما خواهد بود و سقوط خواهد کرد. اینها چیزی نبود که کسی بخواهد به #حاجاحمد مشاوره بدهد. نه این که #حاجاحمد اهل مشاوره نباشد، نه. گاهی #حاجاحمد را طوری توصیف میکنند که نشان میدهد حاجی آدم خود رأی بودهاست. بعضی مواقع به دوستان خودم میگویم تو را به خدا حاجی را طوری توصیف نکنید که مردم فکر کنند او آدمی بوده که دوست داشته همیشه با کسی برخورد کند. #حاجاحمد مدبر بود و فکر و قاطعیت در برابر دشمن و تصمیمی که میگرفت باید انجام میشد.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_19 🍀
...همه ما دیده بودیم تصمیمی را میگرفت روی آن پافشاری میکرد و به نتیجه هم میرسید. اینها روحیاتی بود که در خود #حاجاحمد بود. میایستاد تا کار انجام شود. بچهها هم به او اعتقاد داشتند. تصمیماتش هم با تدبیر بود. اگر غیر از این بود بهعنوان یک فرمانده تیپ، ۴۰۰_۵۰۰ متر را چهاردستوپا نمیآمد تا وضعیت را شناسایی کند. حتما تدبیری پشت آن بودهاست. اصلا #حاجاحمد اهل این نبود که چیزی را صرفاً به این دلیل که فرمانده است بگوید، بلکه او منطقه را شناسایی کرده و از نزدیک دیده و بعد تصمیم میگیرد و با قاطعیت پشت آن میایستد و میگوید انجام دهید.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_20 🍀
_خاطرهای از این قاطعیت دارید؟
ما قبل از جنگ به دفتر فرماندهی سپاه رفته بودیم. آن موقع آقای #مرتضی_رضایی فرمانده سپاه بود. #آقای_رضایی پروندهای را به #حاجاحمد داد و گفت: #حاجاحمد این را مطالعه کن.
#حاجاحمد خواند و دید گزارشی است از یکی از پاسگاههای #مریوان. ماجرا از این قرار بود که #حاجاحمد به یکی از پاسگاههای #ارتش زده سرکشی میکند. متوجه میشود سربازها و فرمانده آنها در حالت چرت زدن هستند. حاجی هم با مشت فرمانده را زده و روی زمین خوابانده بود. به او گفته بود شما اینجا ایستادید که حافظ خاک و ناموس مردم باشید اما همینطوری خوابیدید؟!
این ماجرا را برای فرماندهی سپاه گزارش کرده بودند. که چرا حاجی اینطوری برخورد کرده!؟
#حاجاحمد هم خیلی محکم گفت: بله من آن افسر را زدم. اگر بازهم از این اتفاقات بیفتد من این کار را انجام میدهم. آنجا پاسگاهی است که باید بایستند و محافظت کنند. اگر قرار بود بخوابند که میگفتند اصلا پاسگاه نیازی نیست. این آقا آنجا خوابیده بود و نیروهایش هم خواب بودند. من چه باید میکردم؟!
#حاجاحمد به کسی باج نمیداد. اینطور نبود که بخواهد مراقب باشد جوری صحبت کند تا به کسی برنخورد. در وجود او ترس نبود اما ترس خدایی در دلش وجود داشت.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_21 🍀
_خاطرهای ملموستر از نترس بودن او دارید؟
ما به #سوریه رفته بودیم. در #ارتفاعات_جولان #اسرائیلیها روبهرویمان بودند. بهطوریکه آنها را میدیدیم. آن منطقه خط مقدم بود اما خیلی باصفا بود. طرف نیروهای سوری چادر و مبل و... وجود داشت. آن موقع آتشبس بود. اما خب #اسرائیلیهایی که آن طرف بهراحتی دیده میشدند به هر صورت دشمن بودند.
#حاجاحمد به اون رابطه سوری که همراه ما بود گفت: آنها که هستند؟ (اشاره بهطرف نیروهای #اسرائیل)
راحت هم میشد نفرها و تانکهای تانکهایشان را شمرد.
رابط سوری گفت: عدو (دشمن) هستند.
#حاجاحمد تا این کلمه را شنید گفت: اینها دشمن هستند؟ اینها آدمهای نامردی هستند.
پشت دوشکا پرید که آنها را بزند رابطه سوری با التماس و لهجه عربی میگفت: نه نه الان آتشبس و اگر شما این کار را انجام بدهید آنها پدرمان را درمیآورند. و واقعاً اگر بخاطر آنها نبود حاجی طرف #اسرائیلیها شلیک میکرد. حتی یادم هست حاجی یک روز نیروها را برای زیارت به #زینبیه آورد. #حاجاحمد آنجا یک سخنرانی جانانهای انجام داد به طوری که اگر در آن لحظه به بچهها میگفتند قله دماوند را جابجا کنید حتما جابهجا میکردند. حاجی توضیح میداد که در این مکان اسرای کربلا را به اسارت آوردند و بر سر آنها چه کردهاند و چه کردند. مردم هم دور ما حلقهزده و ما هم دور #حاجاحمد حلقهزده بودیم. او سخنرانی میکرد و اشاره میکرد که سر امام حسین(علیهاسلام) را اینجا آوردند. بچهها زار زار گریه میکردند.
#حاجاحمد میگفت: ما میخواهیم #اسرائیلیها را اسیر بگیریم غل و زنجیر به پایشان ببندیم و در بازار #دمشق راه ببریم تا تمام دنیا بداند که ما در مقابل اینها میایستیم.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
°•○💠°•○💠°•○
ڪاش هواے مــــــا را هم داشٺہ باشے در لحظہهاے طوفانے اېن دنېا...
#حاجاحمد❤
╭═━⊰*💠*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*💠*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_22 🍀
...صحنه عجیبی بود. #حاجاحمد یک ساعتی سخنرانی کرد. مردم هم نگاه میکردند که این شخص کیست که با این ابهت صحبت میکند!؟ دورتادورش را هم آدم گرفته و نعره میزد. این چه میگوید!؟ اینها چرا چنین میکنند!؟
شبی که به #سوریه رفتیم در هواپیما قبل از پیاده شدن بچهها، حاجی سخنرانی کرد. همان موقع هم بچهها را به زیارت حضرت زینب(سلام الله علیها) فرستاد. بچهها هم تشنه زیارت بودند. حاجی هم که اجازه داده بود. بچهها پایین آمدند. مسئولین کشور #سوریه نمیخواستند چنین اتفاقی بیفتد. #حاجاحمد هم همراه بچهها آمد. آن منطقه شیعه نشین بود و انگار جلوی خانهها سراسر دیوار کشیده بودند. #سوریها از پیاده شدن بچهها از ماشین جلوگیری میکردند و تا خود زینبیه اسکورت میکردند تا بچهها منظم بروند و برگردند. چند کیلومتر مانده به حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) بچهها از ماشین ریختند پایین و رفتند به سمت حرم. حالا ساعت ۱ الی ۱۲ شب بود. بچهها شروع کردند به شعار دادن که: یاایهاالمسلمون، اتحدوا اتحدوا. الموت للاسرائیل الموت للامریکا. صدای بچهها در شهر پیچید. مردم هم از خانههایشان بیرون آمدند و دیدند اینهمه آدم با لباس نظامی در خیابان هستند. متوجه شدند که ما ایرانی هستیم. آنها هم خوشحال شده و به ما پیوستند. کسی نمیتوانست جلوی بچهها را بگیرد. شعار میدادند و حرکت میکردند. #حاجاحمد به بچهها روحیه میداد. تا صبح در زینبیه ماندیم. #ارتش_سوریه سعی میکرد مردم قاطی ما نشوند بهطوریکه حرم را قرق کردند. اما بچهها رعایت نمیکردند.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_23 🍀
_آخرین باری که #حاجاحمد را دیدید کی بود؟
ما جلسهای در #بعلبک_لبنان داشتیم که فکر کنم آخرین دیدارمان بود. سرهنگ #عقیدمحمد معاون وزیر دفاع #سوریه به چند افسر بلندپایه سوری با ما به #بعلبک آمدند. ما بههمراه آنها از #سوریه به طرف #لبنان راه افتادیم در راه نزدیک اذان ظهر به روستایی رسیدیم. آنها با یک ماشین و ما هم با ماشین دیگری بودیم. در ماشین #حاجاحمد، #رضادستواره، #رضاچراغی، #حاجهمت و من بودیم. در آن روستا نماز خواندیم. نظامیان سوری هم با ما آمده بودند خیلی عصبانی از ماشینها پیاده شدند و دست به کمر قدم زدند تا ما نماز را خواندیم. #حاجاحمد جلو ایستاد و ما هم به او اقتدا کردیم. در طول مسیر ماشین ما بنزین تمام کرد و به پمپبنزین رفتیم. #حاجاحمد هم سراغ ماشین اینها را میگرفت. تا آنها آمدند چند دقیقه طول کشید. یکدفعه دیدیم یک گروهبان که همراه آنها بود به شیشهی ماشین میزند. چند تا ساندویچ گرفته بود.
حاجی از این حرکت خیلی شاکی شد و گفت: ما برای شناسایی اینجا آمدیم آنوقت شما ساندویچ میخرید؟!
در آن جلسه اینها روی نقشه مسیری نشان دادند و گفتند اینجا مسیری است که نزدیکترین راه به #دمشق است. اگر #اسرائیلیها بمباران کردند و خواستید فرار کنید از این راه فرار کنید. #حاجاحمد دومرتبه شاکی شد. آنها مدام سوتی میدادند.
#حاجاحمد میگفت: ما آمدیم بجنگیم شما راه فرار نشان میدهید؟! همین کارها را کردید که #اسرائیلیها پررو شدهاند...
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯