eitaa logo
جاویدنشان
63 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔲◾ ◾🔲 🖤 🖤 ... در خاطراتش ميگويد آمديم به امام گزارش داديــم و وضعيت را تعريف كرديم. وقتي براي امام توضيح داديم، امام كه سرشــان پايين بــود و با عصبانيــت عجيبي سرشــان را بالا آوردند و گفتند "ســريع برويد تمــام نيروهايي را كه برديد و برگردانيد به كشــور و اگر يك قطره خون از دماغ كســي بريزد گردن شماســت." به امام گفتيم مگر ما آرزو نداشــتيم روزي با وارد جنگ شــويم؟ حالا به اين آرزو رسيديم. امام با اين كه نظامي نبوده، به فرماندهان نظامي مي گويد: "همه شــما را گول زدند. جبهه اي از تهران تا جلوي شما باز كردند، در اين يك ماه و نيم نگاه كنيد و برويد كتاب "سودا گري مرگ" را بخوانيد. بعد از تا را در اسناد، اطلاعات و اخبار بررسي كنيد. بيشــترين كمك تســليحاتي به ، در اين مدت انجام مي شــود. زمين كه تا قبل از آن مثل كف دســت صاف بوده، در به خيال شناسايي كه زمين مثل كف دست بوده حــالا كانال پرورش ماهي عظيم شــده بود و در آن بــرق انداخته بودند، در خاكريزها مثلثي قير ريختند، ســيم خاردارها مختلف. در يــك ماه و نيم تمام اين كارهــا را انجام دادند. بزرگ ترين كمك هايي كه در اين مدت مي توانست به شود، به او دادند. مثلا اتحاد جماهير شوروي تانكهاي مدرن ضد موشك "تي - ۷۲" را به داد و تا قبل از اين يك ماه و نيم اصلا در سيستم نبود و "تي-۶۲" آخرين مدلــش بود. در ، بچه ها كه آر.پي.جــي مي زدند، تعجب مي كردند كــه چرا آر.پي.جي كمانه مي كند و تانك منفجر نمي شود، مگر مي شود؟! تا به حال اين نمونه را از نزديك نديده بودند. ركبي كــه ما خورديم اين بود و ثمــره يك ماه و نيمي بود كه فرصت داشــت و همه كشــورهاي شرقي، غربي، و كمكش كردند و تجهيزاتش را قــوي كردند براي مقابله بــا حمله به . بعد از آن هم كاملا روي پا آمد. كه گرفته شــد، هم از نظر روحــي و هم از نظر نظامي داغان شــده بود؛ در كه توانســت ما را شكســت دهد، نيروهايش تقويت شدند و گفتند ايران مي خواهد عزيز ما را بگيرد و ما جلويش را سد كرديم. ادامه دارد... ╭═🖤━⊰*⊱━🖤═╮    🆔️ @javid_neshan ╰═🖤━⊰*⊱━🖤═╯
🌻 🌻 🌻 🌻 _شما روایتی از دیدار با پیرامون دیدار با دارید. لطفا آن را برای ما نقل کنید. باغی داشت که پاتوق بچه‌های تهران بود. بعد از بود که من مجروح شده بودم. به تهران آمدم و سری به باغ زدم. همان روز هم مرحوم به آنجا آمده بود. صحبت از شد که مرحوم خاطره‌ای را برای ما نقل کرد. او می‌گفت در یک دیداری که با داشته، وقتی صحبت‌ها و گزارشات تمام میشه، موقع خداحافظی دست را می‌بوسد و دستی برسر می‌کشد. مرحوم سید نقل می‌کرد که بعد از خداحافظی متوجه شدم که پدرم به صورتی عجیب در حال تماشای است. از پدر پرسیدم: اتفاقی افتاده؟! که فرمودند: این شخص () چه هیبت مردانه‌ای دارد. که همینطوری یک حرفی را نمی‌زد. می‌گفت: تا به حال آقا درمورد هیچ رزمنده‌ای این حرف را نزده. _شاهدان این گفته‌ی برای شما، چه کسانی هستند؟ چندنفری آنجا حضور داشتند که تنها یادم هست آقای هم بود. ادامه دارد... •┈•••✾•♡🌻♡•✾•••┈• 🆔️ @javid_neshan •┈•••✾•♡🌻♡•✾•••┈•
🍀 🍀 🍀 🍀 _در طول جنگ هم بعضی از مواقع عدم آموزش کافی باعث ضربه خوردن به نیروها و لشکرها می‌شد. ما در طول جنگ و تمام دوران‌ها آموزش داشتیم اما بالاخره بچه بسیجی است دیگر. در هر مانوری بچه بسیجی شرکت می‌کرد، اما چون مانور بود قضیه را جدی نمی‌گرفت، اما وقتی دشمن مقابلش بود قضیه فرق می‌کرد. آموزش همیشه وجود داشت. از افراد متخصص استفاده می‌کردیم. همین که با اسیر شد استاد آموزش بود و تخصص داشت. آموزش می‌داد. این‌ها آدم‌هایی بودند که تخصصشان این بود. ما ضعف آموزش آن‌چنانی نداشتیم، اما خب بچه بسیجی‌ها هم بازیگوش بودند. البته ضعف‌هایی هم داشتیم. مثلاً با چند تن از دوستان بحث بود که بین فلان عملیات با چند عملیات بعدش چقدر تفاوت بود. خیلی تفاوت وجود داشت. را در نظر بگیرید، شناسایی و آموزش آن خیلی راحت‌تر بود. ما در آن‌جا می‌رفتیم پشت دشمن را شناسایی می‌کردیم و افراد آن‌ها را تک‌تک می‌شمردیم. اما همین دشمن در کاری می‌کند که همه نیروها گرفتار می‌شوند. در جاده‌ی بعضی جاها ۱/۵ تا ۱ متر بالاتر از سطح زمین است. دشمن کنار آن هم خاک‌ریز می‌زند تا ما تردد ماشین‌هایش را نبینیم. اما خود این باعث شد که بچه‌ها به این بچسبند و دمار را دربیاورند. ادامه دارد... ╭═━⊰*🍀*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 🍀 🍀 🍀 ...در عملیات‌های بعدی مثل دشمن خاک کانالی را که می‌کند را هم در آن‌جا نمی‌ریزد تا مانع نشود و ما به آن بچسبیم. این‌ها هم تجربه است. دشمن هم تجربه کسب می‌کرد. آموزش‌ها در حد بضاعت خودمان بود. مثلاً در آن زمان فرماندهان گردان ما و با هم رفیق بودند ( و ) این دو گردان تنها یک ماشین داشتند و هر دو از آن استفاده می‌کردند هر گردان هم ۴۰۰_۵۰۰ نفر نیرو داشت. فانوسخه نداشتیم به بچه‌ها بدهیم مجبور بودیم چفیه ببندیم. پوتین به‌اندازه کافی نداشتیم. یک مسئول تدارکات داشتیم به نام که به او می‌گفتیم هر طور شده برو پوتین جور کن. به نظرم با این امکانات و در آن شرایط آموزش‌هایی که داده می‌شد خیلی هم خوب بود. در صبحگاه‌های آن‌قدر گردان‌ها می‌دویدند که با هم رقابت می‌کردند. در آموزش‌ها پافشاری داشت. ادامه دارد... ╭═━⊰*🍀*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*🍀*⊱━═╯