جاویدنشان
📚#وقتی_که_کوه_گم_شد 👇 🆔️ @javid_neshan
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
📚وقتی که کوه گم شد
* #قسمت_14 *
□خيابان روبروی كتابفروشی
حميده با نگرانی از آن طرف خيابان به مغازه می نگرد.
(از زاويه ديد او فريبا را می بينيم كه از سمت مغازه به سوی حميده می آيد و لبخند بر لب دارد.)
فريبا در حالی كه به سوی حميده می آيد، كاغذها را به بالا می آورد و به حالت فتح و پيروزی آنها را نشان می دهد. حميده از شعف، در پوست نمی گنجد.
حميده: آفرين فريبا.
□پارك ديگر
حميده و فريبا بر روی نيمكت كنار درخت ها نشسته اند. حميده مشغول خواندن دست نوشته هاست، هماهنگ با نزديك شدن دوربين به آنها، صدایِ مبهم رسول رضاييان بر اين تصوير شنيده می شود. صدا و تصوير، حل می شود به مكانی ديگر:
دوربين به داخل قهوه خانه ای كه در جنب ساختمان سپاه است وارد می شود. داخل قهوه خانه، انبوه مردم كه برای ديدار #احمد آمده اند نشسته اند. قهوه چی خوشحال و سرحال ميان مردم چايی توزيع می كند و پی در پی با صدای بلند می گويد:
بخوريد، نترسيد هر چند تا دلتون می خواد بخوريد، مجانيه، اينم شیرینی ماست برا اومدن #کاک_احمد. سَرِ زمستان كه می رفت جنوب، قول داد كه برگرده... حق نگهدارش باشه كه به قولش وفا كرد و با برگشتنش، بهار #مريوان، بهار شد!
پیرمرد ۱: عجب يليه برای خودش، عين شير می مونه اين جنگاور، تا به حال نديده بودمش.
مرد ۲: یعنی این همون #کاک_احمدِ كه دمكرات ها و كومه له هارو ذله كرده بود؟!
مرد ۳: آره برادر، اين همونه كه كردهای عراق بهش می گن #احمد_اسد!... از خوزستان داره می آد، همين يه هفته پيش، تو يه عمليات، دو تا لشكر خيلی گنده بعثی هارو درب و داغون كرده، می گن فقط ده هزار اسير ازشون گرفته.
قهوه چی: از اون روزی كه اين مرد پاشو #مريوان گذاشت، ريشه نامردی سوخت و مردم روی آرامش و امنيت رو ديدن.
مرد ۴: پس برای چی چو انداخته بودند كه با مجاهدين ارتباط داره و منافقه؟
زن ميانسال: لعنت به اون زبونی كه به #كاك_احمد بگه منافق. لعنت! همه مردم #مريوان اون ماجرارو فقط دهن به دهن شنيدن؛ اما من خودم از نزديك شاهد بودم كه #كاك_احمد تا پای جون از ناموس شما دفاع كرد. #كاك_احمد منافقه!
مرد ۴: من غلط كردم همچين حرفی زده باشم، من گفتم چرا اون موقع ها اين حرف رو چو انداختن.
زن ميانسال: اين شايعه رو كومه له دمكراتها پخش كردن، می خواستن محبت مردم رو به #كاك_احمد كم كنن. همين.
قهوه چی: ننه رژان ماجرارو تعريف كن، شايد اين مردم به غيرت بيان و نذارن #كاك_احمد به خوزستان برگرده، نيگرش دارن تو همين #مريوان.
ننه رژان ساكت به مردم نگاه می كند، همهمه انبوه حاضرين داخل قهوه خانه كاهش پيدا می كند. صورت زن را می بينيم. او شروع می كند به تعريف كردن. پس از دو سه جمله، تصوير صورت او ديزالو می شود به جاده ای در جنب مزرعه ای سرسبز، سه زن كه هر كدام انبوهی پُشته يونجه بر سر گرفته اند از سرازير جاده ای خاكی، در حال رفتن به سمت شهر می باشند. ننه رژان يكی از آنهاست. صدای او شنيده می شود.
ادامه دارد...
#وقتی_که_کوه_گم_شد
#بهزاد_بهزادپور
🆔️ @javid_neshan
⬛◽
#فرماندهاى_مقتدر_و_دوست_داشتنى
◽⬛
🌷 #قسمت_14🌷
اســاس موجوديت نظام نوپاى جمهورى اســلامى و حتى تماميت ارضى كشــور در معرض فروپاشــى و نابودى قرار گرفته بود و در چنين شــرايط حساســى، « #مهــدى_بــازرگان » رييس دولت موقت، در شــوهاى تلويزيونى شــبانه خــود، براى مردم بــه تنگ آمده از اين همه آشــوب و نابسامانى و سســتى و بى كفايتى، لطيفه هــاى ملانصرالدين تعريف مى كــرد؛ از عناصر غيرمســئول و مزاحم! پيــرو خط امــام(ره)، به ويژه
بچه هاى سپاه بد مى گفت و آنان را مسبب وضع آشفته و آشــوب زده كشــور معرفى مى كرد. خواست هاى بر حق مردم مسلمان را كودكانه و غيرعملى مى ناميد و از آنان دعوت مى كرد حال كه انقلاب به خوبى و خوشى تمام شده، بروند توى خانه هايشان بنشينند و كار را به دســت كاردان بسپارند و ســرانجام هر چندوقت يك بار، بسان نوعروسان حجله نشــين، غمزه كنان، امت و امام را تهديد به استعفا مى كرد.
🆔️ @javid_neshan
🔸️🔷️ #مرد_غريبي_كه_هنوز_از_ياد_نرفته_است🔷️🔸️
🌼 #قسمت_14 🌼
□دلايل يك انتخاب:
در جلســه شوراى عالى دفاع مقرر شد تا براى كمك به مردم بى دفاع #لبنان و #سوريه يكى از زبده ترين يگان هاى رزمى جمهورى اســلامى ايران به #ســوريه اعزام شود و لذا قرعه به نام #تيپ_حضرت_رســول(ص) افتاد. #محسن_رضايى فرمانده وقت سپاه پاسداران دلايل اين انتخاب را اين چنين بازگو مى كند:
«... ما مى خواســتيم با اعزام نيــروى كمكى در حقيقت صداقت خودمان را به جهان اســلام نشان بدهيم با بعد از آن از كشــورهاى اسلامى بخواهيم كه آنها با ما همراه باشند. قبل از اعزام هر نيرويى، اول خودمان به #ســوريه رفتيم، منطقه را از نزديك ديديم. دقيقا آنجا را وارســى كرديم و بعد به اين نتيجه رسيديم كه بهترين تيپى كه مى شود، اعزام كرد، تيپ ۲۷ محمد رســول الله(ص) اســت، هم بــه دليل رزمندگى بچه هــاى اين تيپ كه در ۲ عمليات « #فتح_المبين» و « #بيت_المقدس» ديده بوديم، هم اينكه اين بچه ها توى پايتخت زندگى مى كردند و با مسائل سياسى اعم از سياســت داخلى و خارجى بيشتر آشنا بودند. ما بايــد در آنجا هم به #دمشــق مى رفتيم و هم به بيروت و اين براى ما خيلى مهم بود كه نيروهايى كه به آنجا وارد مى شوند، بايد از لحاظ مسائل سياسى، اطلاعات بيشترى داشته باشند، معارف بيشترى داشته باشند و بعد از لحاظ رزمندگى هم بتواند آنجا خوب بجنگند.
🆔️ @javid_neshan
🔲◾ #بيست_سال_است_كه_درمورد_چهار_ديپلمات_تحقيق_مىكنم ◾🔲
🖤 #قسمت_14 🖤
_به نظر شما چنين كاري بايد صورت
مي گرفت؟
آن زمان بله؛ آن زمان بايد مي شــد. در #لبنــان درگيري عجيبي وجود داشــت. يعني تقابل ايران و آمريكا بيشتر در #لبنان بود. درگيري هاي سياسي كه داشتند در #لبنان بروز مي كرد و نمي شــد چيزي را رو كنيد و نــه مي توانســتيم اطلاعاتي بگيريم و نه اطلاعاتي رو كنيم. گروگان فرانسوي، آمريكايي و كشورهاي ديگر گرفته مي شــود، هواپيما ربايي مي شود؛ ايران مثلا مي توانست به آن گروه هايي كه اين كار را مي كنند فشــار بياورد كه مثلا اين كار را كنيد. يك بار ســرهنگ " #ويليــام_باكلي" از مســئولين رده بالاي ســازمان ســيا را گروگان گرفتند و باز دوبــاره وقتي از ايران خواســتند كمك كنــد، خواســته ايران اين بــود كه بايد تكليــف گروگان هــاي ما هم روشــن شــود ما هم گــروگان داريــم و آنها به دســت مزدورهاي شما ربوده شده اند. چــون #فالانژيســتها، مــزدوران #رژيم_صهيونيســتي بودنــد و نيــروي كمكي #اسرائيل در #لبنان بودند. بازي سياســي همين است. يك جايي مي شود بازي سياســي كــرد، يك جايي نمي شــود. يــك جاهايي قول هايــي هــم بــراي آزادي گروگان هــا ي شــان مي دادند.
ادامه دارد...
╭═🖤━⊰*⊱━🖤═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═🖤━⊰*⊱━🖤═╯
🌺 #تا_حاج_احمد_نیامد_مراسم_عروسی_را_شروع_نکردیم 🌺
🌺 #قسمت_14 🌺
_از آخرین باری که #حاج_احمد را دیدید، بگویید.
زمانی که قرار بود #حاج_احمد از #مریوان به جنوب برود، به من گفت که من باید در #مریوان بمانم و مسئولیت سپاه را بر عهده بگیرم. جواب دادم: حاجی من چون پاسدار نیستم، مطمئن باش مشکل ایجاد میشود. بالاخره بچههای سپاه اینجا هستند و امکان دارد حسادتی بوجود بیاید. به هر تقدیر قبول نکردم و ایشان مجبور شد مرا به #سنندج ببرد. مرا پیش #ناصر_کاظمی که آن زمان فرماندهی سپاه کردستان بود برد و به او گفت: #اکبری فرماندهی سپاه #مریوان را قبول نمیکند. #کاظمی گفت: چرا؟ گفتم: چون من سپاهی نیستم و امکان دارد مشکلاتی پیش بیاید. #کاظمی گفت: #حاج_احمد بر شما ولایت دارد و وقتی او تشخیص داده که شما این مسئولیت را داشته باشید، باید قبول کنید؛ وگرنه میتوانست کسی دیگر را انتخاب کند. تمام بهانهی من این بود که یک نفر دیگر را فرماندهی سپاه #مریوان کند تا من بتوانم با ایشان به جنوب بروم. مانند همان اتفاقی که در جریان #پاوه و آمدن #حاج_همت به آنجا اتفاق افتاده بود. اما هرچه تلاش کردیم نتیجه نداد. به هر صورت من قبول کردم و آمدم حاج_احمد را بغل کردم. در گوشش به او گفتم: حاجی ما را تنها گذاشتی و تمام بچههای زبده را برداشتی بردی. تنها اشتباه من هم این بود که از فرماندهی سپاه #کردستان حکم نگرفتم. چون اگر حکم گرفته بودم، مشکلات دیگر پیش نمیآمد.
"پایان"
·٠•🌺♡✿○✿♡🌺•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•🌺♡✿○✿♡🌺•٠·
⚘ #برادراحمد_به_روایت_احمدمتوسلیان⚘
⚘ #قسمت_14 ⚘
... از آنجا که بسته شدن مرزها با روند سیاسی باب طبع #لیبرالها منافات داشت و به اصطلاح به مزاج اینان سازگاری نداشت، شروع کردند به دسیسه پردازی و نیرنگ بازی. تا توانستند مکر و خدعه به خرج دادند. درست در زمانی که همهی نیروهای ما بر اوضاع منطقهی غرب تسلط پیدا کرده بودند، ناگهان از مرکز دستور آمد که نیروهای #سپاه حق خارج شدن از مقرهای خود را ندارند و #ارتش هم موظف است داخل پادگانهایش باقی بماند. میدانید معنی این حرف چیست؟ خب، من با ارائهی مثالی قضیه را روشن میکنم. در زمان رژیم سابق، هرکجا که #ژاندارمری درگیر میشد، #ارتش از افراد آن حمایت میکرد و الا بیست_سی نفر #ژاندارم در شرایط بحرانی هرگز قادر به مقاومت در مقابل مهاجمین نبودند. من نباید همه این مسائل و گناه سقوط مجدد پاسگاههای مرزی را به گردن #ژاندارمری بیندازم. این بندگان خدا چارهی دیگری نداشتند. بالاجبار، یا تسلیم میشدند یا کشته میشدند، یعنی دیگر راهی برایشان باقی نمانده بود. آن روزها هم که همه از لحاظ روحی و عقیدتی ساخته نشده بودند. در نتیجه با این دستور #لیبرالها، دوباره #پاسگاههای_ژاندارمری، اعم از داخلی و مرزی به محاصرهی #ضدانقلاب افتاد. در بسیاری مناطق مجدداً آنها را تصرف کردند و نفرات پاسگاهها را خلع سلاح کردند. چرا؟ چون نیروهای #سپاه و #ارتش به دستور #لیبرالها حق خارج شدن از پادگانها و کمک رساندن به #پاسگاههای_ژاندارمری را نداشتند.
ادامه دارد...
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🆔️ @javid_neshan
·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_14 🌴
...خودی ها باورشان نمیشد کسی برایشان سلاح بیاورد. آنقدر هم کار با عجله انجام شد که هیچ گونه هماهنگی نشده بود. ما کمبود بیسیم داشتیم، خیلی از پایگاهها اصلا بیسیم نداشتند اگر هم داشتند مشکلات دیگر بود که نمیتوانستند ارتباط بگیرند و فقط میتوانستند تماسهای نزدیک بگیرند. وقتی فاصله زیاد میشد ارتباط برقرار نمیشد.
#حاجاحمد معمولا بیسیمهایی با برد بلند را در جاهایی که فاصله زیاد بود قرار میداد.
آن شب گلولههای زیادی به مهماتها خورد ولی هیچ کدام تاثیر گذار نبود.
مسئول امور مالی سپاه #مریوان پشت فرمان بود، خلاصه به محل رسیدیم.
این خیلی تقوا و ایمان قوی میخواهد که یک فرمانده آن موقع شب باتوجه به اینکه کاملا مسیر و منطقه را میشناسد و میدادند احتمال دارد چه اتفاقی بیفتد، باز هم چنین کاری کند. اگر یک تیغ به پای بچههای #حاجاحمد میخورد گویی تیر به قلبش رفته است. #حاجاحمد ما را فرستاد اما توکل #حاجاحمد به خدا و دعای او پشت سر ما، ما را نگهداشت.
این همه فشنگ به مهمات خورد اما نه آتش گرفت نه منفجر شد.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_14 🍀
...در عملیاتهای بعدی مثل #عملیات_رمضان دشمن خاک کانالی را که میکند را هم در آنجا نمیریزد تا مانع نشود و ما به آن بچسبیم. اینها هم تجربه است. دشمن هم تجربه کسب میکرد. آموزشها در حد بضاعت خودمان بود. مثلاً در آن زمان فرماندهان گردان ما و #گردان_سلمان با هم رفیق بودند ( #شهیدحسینقجهای و #شهیدچراغی) این دو گردان تنها یک ماشین داشتند و هر دو از آن استفاده میکردند هر گردان هم ۴۰۰_۵۰۰ نفر نیرو داشت. فانوسخه نداشتیم به بچهها بدهیم مجبور بودیم چفیه ببندیم. پوتین بهاندازه کافی نداشتیم. یک مسئول تدارکات داشتیم به نام #شهیدشاکری که به او میگفتیم هر طور شده برو پوتین جور کن. به نظرم با این امکانات و در آن شرایط آموزشهایی که داده میشد خیلی هم خوب بود. در صبحگاههای #دوکوهه آنقدر گردانها میدویدند که با هم رقابت میکردند. #حاجاحمد در آموزشها پافشاری داشت.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯