🔸️🔷️ #مرد_غريبي_كه_هنوز_از_ياد_نرفته_است🔷️🔸️
🌼 #قسمت_16 🌼
#محسن_رضايى ملاقات #حاج_احمد_متوسليان با #حضرت_آيت_الله_خامنهاى را اينگونه توصيف مى كند: «... برادرمان #حاج_احمد را بردم خدمت مقام معظم رهبرى كه در آن زمان مسئول شــوراى عالى دفاع بودند. در آن ملاقات، من خدمت «آقا» گفتم كه ايشان [حاج احمد] كاملا آماده قبول اين مأموريت است. منتهى مايل است از زبان شما بشنود كه بايد اين كار را انجام بدهد وقتى «آقا» به #حاج_احمد گفتند كه شما انتخاب شده ايد تا به عنوان نماينده نظام جمهورى اسلامى ايران به آنجا برويد، #حاج_احمد خيلى تحت تأثير قرار گرفت. خود آقا هم تاكنون بارها آن جملاتى را كه #احمد درآن ملاقات به كار برده، به ما يادآور شده اند. #احمــد در آن ملاقات خدمت «آقا» عــرض كرد: يعنى خداوند متعال ما را انتخاب كرده كه برويم با #اسرائيلىها بجنگيم؟ آقا فرمودند: بله! شــما نماينده نظام هســتيد، برويد آنجا و جلوى #اســرائيلىها را سد كنيد...» (همان 759-760 ص)
#تيپ_محمد_رســول_الله از همان بدو تأســيس و به مدد فرماندهــى فوق العاده #حاج_احمد چنان برجســتگى و توانمنــدى از خــود به نمايش گذارده بــود كه به ديگر فرماندهان سپاه باورانده بود كه تمام فرماندهان و مديرانى كه در #تيپ_۲۷ حضور داشتند، هر يك به تنهايى قابليت و شايســتگى فرماندهى تيپ و لشكر را داشتند و از اين جهت #تيپ_۲۷ در عمليات #فتح_المبين خط شكن شد. #تيپ_۲۷ در همان شب اول #عمليات_فتح_المبين بيش از ۳ الى ۴ هزار نفر اســير گرفت؛ همچنين دشت ذهاب و سايت را آزاد كرد، با اينكه «سايت» جزو اهداف #عمليات_بيت_المقدس نبود. ذكاوت و درايت #حاج_احمد آن چنان بــود كه براى يك گــردان، ۵ فرمانده قــرار داده بود كه به محض شهادت يكى، ديگرى جايگزين شود.فرمانده گردان هايى چون #حاجى_پور، #چراغى، #كريمى، #دستواره كه بعدها هر يك فرماندهان بزرگى شدند.
🆔️ @javid_neshan
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_26 🌴
_در سفر به #سوریه و #لبنان هم حضور داشتید؟
ما دو سه نوبت به #لبنان رفته و برگشته بودیم. ما رفته بودیم عملیات کنیم برای کار دیگری که نرفته بودیم. #حاجاحمد هم تاکید داشت ما امکانات #صهیونیستها را شناسایی کنیم. شناسایی کردیم دیدیم زیاد از مین و غیره استفاده نکردهاند. بیشتر از چشمهای الکترونیکی استفاده میکردند. آنها را شناسایی کردیم. آنها چند سری چشم الکترونیکی داشتند. سری اولش طوری بود که اگر کسی از جلوی چشمها عبور میکرد آژیر قرمزی به صدا درمیآمد، بار دوم پروژکتور روشن میشد، بار سوم انفجار انجام میشد و...
#اسرائیلیها پیشبینی کرده بودند که اگر حیوانی از آنجا عبور کرد کل سیستمشان بههم نخورد. البته سیمخاردار هم گذاشته بودند. ما باید سیمخاردارها را جابهجا میکردیم تا از آنها عبور کنیم. ما آیینههایی را تعبیه کرده بودیم که لبه نداشت و اریب بود. ما با این آیینه نمیگذاشتیم نور رد شود، یا چراغ روشن شود، یا انفجار صورت بگیرد.
شب عملیات بچههای تخریب میتوانستند به این ترتیب بروند و چشمها را یکی پساز دیگری خنثی کنند در پادگان زبدانی موردی پیشآمد.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_27 🌴
_خاطره خاصی از سفر به #سوریه دارید؟
ما تعدادی توپ از #سوریه خریداری کرده بودیم. #حاجاحمد گلوله آرپیجی درخواست کرد. چون #اسرائیلیها اصلا لشکر پیاده ندارند و همه لشکرهایشان زرهی است. لذا گلولهی آرپیجی خیلی کارایی داشت. یکسری وسایل هم ما میخواستیم که به #حاجاحمد گفته بودیم.
در یک جلسهای که #آقای_ولایتی، #حاجاحمد، #تقی_رستگار، #شهید_دستوار و یکی دو نفر دیگه با مسئولین سوریه حضور داشتیم، مترجم هم ترجمه میکرد.
به #حاجاحمد گفتند: چند گلوله آرپیجی میخواهی؟
ایشان گفت: پنجاه هزار قبضه.
یکدفعه #رفعتاسد خشکش زد. او فرمانده کل نیروهای مسلح #سوریه بود.
او یکبار دیگر سؤال را پرسید و باز #حاجاحمد گفت: پنجاه هزار تا.
#رفعتاسد گفت: ما در کل انبارهای #سوریه پنجاه هزار تا آرپیجی نداریم!
#حاجاحمد خندهای کرد و به مترجم گفت: به او بگو بسیجیهای ما در یک روز فقط ۵۰هزارتا گلوله آرپیجی میزنند.
شاید یکی از دلایل اسیر شدن او سخنرانی تندش در پادگان زبدانی بود.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_13 🍀
_در طول جنگ هم بعضی از مواقع عدم آموزش کافی باعث ضربه خوردن به نیروها و لشکرها میشد.
ما در طول جنگ و تمام دورانها آموزش داشتیم اما بالاخره بچه بسیجی است دیگر. در هر مانوری بچه بسیجی شرکت میکرد، اما چون مانور بود قضیه را جدی نمیگرفت، اما وقتی دشمن مقابلش بود قضیه فرق میکرد. آموزش همیشه وجود داشت. از افراد متخصص استفاده میکردیم. همین #تقی_رستگار که با #حاجاحمد اسیر #اسرائیلیها شد استاد آموزش بود و تخصص داشت. #حاججعفر_جهروتی آموزش میداد. اینها آدمهایی بودند که تخصصشان این بود.
ما ضعف آموزش آنچنانی نداشتیم، اما خب بچه بسیجیها هم بازیگوش بودند. البته ضعفهایی هم داشتیم. مثلاً با چند تن از دوستان بحث بود که بین فلان عملیات با چند عملیات بعدش چقدر تفاوت بود. خیلی تفاوت وجود داشت. #عملیات_فتحالمبین را در نظر بگیرید، شناسایی و آموزش آن خیلی راحتتر بود. ما در آنجا میرفتیم پشت دشمن را شناسایی میکردیم و افراد آنها را تکتک میشمردیم. اما همین دشمن در #عملیات_رمضان کاری میکند که همه نیروها گرفتار میشوند. #عملیات_بیتالمقدس در جادهی #اهواز_خرمشهر بعضی جاها ۱/۵ تا ۱ متر بالاتر از سطح زمین است. دشمن کنار آن هم خاکریز میزند تا ما تردد ماشینهایش را نبینیم. اما خود این باعث شد که بچهها به این بچسبند و دمار #عراقیها را دربیاورند.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_21 🍀
_خاطرهای ملموستر از نترس بودن او دارید؟
ما به #سوریه رفته بودیم. در #ارتفاعات_جولان #اسرائیلیها روبهرویمان بودند. بهطوریکه آنها را میدیدیم. آن منطقه خط مقدم بود اما خیلی باصفا بود. طرف نیروهای سوری چادر و مبل و... وجود داشت. آن موقع آتشبس بود. اما خب #اسرائیلیهایی که آن طرف بهراحتی دیده میشدند به هر صورت دشمن بودند.
#حاجاحمد به اون رابطه سوری که همراه ما بود گفت: آنها که هستند؟ (اشاره بهطرف نیروهای #اسرائیل)
راحت هم میشد نفرها و تانکهای تانکهایشان را شمرد.
رابط سوری گفت: عدو (دشمن) هستند.
#حاجاحمد تا این کلمه را شنید گفت: اینها دشمن هستند؟ اینها آدمهای نامردی هستند.
پشت دوشکا پرید که آنها را بزند رابطه سوری با التماس و لهجه عربی میگفت: نه نه الان آتشبس و اگر شما این کار را انجام بدهید آنها پدرمان را درمیآورند. و واقعاً اگر بخاطر آنها نبود حاجی طرف #اسرائیلیها شلیک میکرد. حتی یادم هست حاجی یک روز نیروها را برای زیارت به #زینبیه آورد. #حاجاحمد آنجا یک سخنرانی جانانهای انجام داد به طوری که اگر در آن لحظه به بچهها میگفتند قله دماوند را جابجا کنید حتما جابهجا میکردند. حاجی توضیح میداد که در این مکان اسرای کربلا را به اسارت آوردند و بر سر آنها چه کردهاند و چه کردند. مردم هم دور ما حلقهزده و ما هم دور #حاجاحمد حلقهزده بودیم. او سخنرانی میکرد و اشاره میکرد که سر امام حسین(علیهاسلام) را اینجا آوردند. بچهها زار زار گریه میکردند.
#حاجاحمد میگفت: ما میخواهیم #اسرائیلیها را اسیر بگیریم غل و زنجیر به پایشان ببندیم و در بازار #دمشق راه ببریم تا تمام دنیا بداند که ما در مقابل اینها میایستیم.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_23 🍀
_آخرین باری که #حاجاحمد را دیدید کی بود؟
ما جلسهای در #بعلبک_لبنان داشتیم که فکر کنم آخرین دیدارمان بود. سرهنگ #عقیدمحمد معاون وزیر دفاع #سوریه به چند افسر بلندپایه سوری با ما به #بعلبک آمدند. ما بههمراه آنها از #سوریه به طرف #لبنان راه افتادیم در راه نزدیک اذان ظهر به روستایی رسیدیم. آنها با یک ماشین و ما هم با ماشین دیگری بودیم. در ماشین #حاجاحمد، #رضادستواره، #رضاچراغی، #حاجهمت و من بودیم. در آن روستا نماز خواندیم. نظامیان سوری هم با ما آمده بودند خیلی عصبانی از ماشینها پیاده شدند و دست به کمر قدم زدند تا ما نماز را خواندیم. #حاجاحمد جلو ایستاد و ما هم به او اقتدا کردیم. در طول مسیر ماشین ما بنزین تمام کرد و به پمپبنزین رفتیم. #حاجاحمد هم سراغ ماشین اینها را میگرفت. تا آنها آمدند چند دقیقه طول کشید. یکدفعه دیدیم یک گروهبان که همراه آنها بود به شیشهی ماشین میزند. چند تا ساندویچ گرفته بود.
حاجی از این حرکت خیلی شاکی شد و گفت: ما برای شناسایی اینجا آمدیم آنوقت شما ساندویچ میخرید؟!
در آن جلسه اینها روی نقشه مسیری نشان دادند و گفتند اینجا مسیری است که نزدیکترین راه به #دمشق است. اگر #اسرائیلیها بمباران کردند و خواستید فرار کنید از این راه فرار کنید. #حاجاحمد دومرتبه شاکی شد. آنها مدام سوتی میدادند.
#حاجاحمد میگفت: ما آمدیم بجنگیم شما راه فرار نشان میدهید؟! همین کارها را کردید که #اسرائیلیها پررو شدهاند...
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯